یکشنبه ۵ شهریور ۱۳۹۶ - ۰۹:۴۸

پیش از هر چیز این نکته را بگویم که بیشترین تاکید روی بیماری‌های مشکل‌آفرین برای پیشه معلمی باید بیماری‌های روانی باشد.

بیشتر از این معلمان را تحقیر نکنید

سلامت نیوز_*مهدی بهلولی:یکی از ویژگی‌های مهم یک نظام آموزشی نیرومند، داشتن آموزگاران باانگیزه و توانمند است. دست‌کم در مورد فنلاند- که از یکی از نظام‌های زبانزد آموزش عمومی جهان برخوردار است- این نکته صدق می‌کند که دوره‌های پرورش آموزگار[تربیت معلم] باکیفیت آن در پیشرفت آموزش این کشور نقش پررنگی داشته است. امتیاز برجسته فنلاند این است که می‌تواند کسانی را جذب پیشه آموزش کند که مناسب این کار هستند.

به گزارش سلامت نیوز، جهان صنعت نوشت: به گفته پاسی سالبرگ، اندیشمند آموزشی سرشناس فنلاندی «عوامل زیادی در کسب شهرت فعلی سیستم آموزشی فنلاند موثر بوده‌اند اما تحقیق و تجربه نشان می‌دهد که یک عامل موثرتر از دیگر عوامل است و آن سهم معلمان عالی است» بنابراین شکی نیست که یکی از راهکارهایی که باید در بهسازی آموزش‌وپرورش مد نظر قرار گیرد توجه ویژه به کسانی است که قرار است در آینده، سکان هدایت آموزش کشور را به دست گیرند. از این زاویه می‌توان دلنگرانی فرادستان آموزش‌و‌پرورش کشورمان را در جذب دانشجو- آموزگار درک کرد و پذیرفت که باید برای کسانی که خواهان استخدام در آموزش‌و‌پرورش هستند شرایط ویژه‌ای در نظر گیرند. اما به تازگی در برخی رسانه‌ها، سخن از شیوه‌نامه‌ای به میان آمده که آموزش‌و‌پرورش از دو سال پیش در جذب دانشجو- آموزگاران در نظر گرفته است. یک بخش از این شیوه‌نامه به بیماری‌هایی برمی‌گردد که داوطلبان ورود به آموزش‌و‌پرورش نباید به آنان مبتلا باشند. «بیماری‌»‌های لیست شده در این شیوه‌نامه از سل و سرطان و اختلال‌های مغز و اعصاب و ایدز هستند تا کوتاهی قد و کراهت منظر و اعتیاد به سیگار. پس از انتشار این شیوه‌نامه، گفت‌وگوهای نسبتا زیادی در فضای مجازی درگرفت که باعث شد برخی از فرادستان آموزش‌و‌پرورش به پاسخگویی بپردازند و از اصلاح آن سخن بگویند.

پیش از هر چیز این نکته را بگویم که بیشترین تاکید روی بیماری‌های مشکل‌آفرین برای پیشه معلمی باید بیماری‌های روانی باشد. یعنی تا آنجا که این نگارنده می‌داند در گزینش‌هایی که در کشورهای پیشرفته برای پیشه آموزگاری انجام می‌شود تاکید اصلی روی نداشتن بیماری‌های روانی است. با جست و جویی کوتاه در اینترنت می‌توان به پرسشنامه‌هایی دست یافت که دانشجو- آموزگاران در سطح جهان در گام‌های نخست ورود خود به آموزشگری موظف به پاسخگویی هستند و در آنها از میزان علاقه آنان به این کار و پیشینه سلامت روانی‌شان پرسش می‌شود. تجربه کاری ما آموزگاران هم نشان از اهمیت ویژه سالم بودن آموزگار از نظر روانی دارد و نه سالم بودن صد‌در‌صدی بدنی او. گرچه برخی از بیماری‌های جسمی هم می‌تواند به کیفیت آموزش آسیب بزند اما این لیست ارائه‌شده به نظر خیلی سختگیرانه و به اصطلاح مته به خشخاش گذاشتن می‌رسد. برخی از نهادهای حقوقی در جهان از حق استخدام افرادی که از سلامت بدنی کامل برخوردار نیستند و به نوعی معلول به شمار می‌روند دفاع می‌کنند و کارفرمایان را به فراهم کردن شرایط کاری مناسب ملزم می‌سازند. 

 
برخی از بندهای این شیوه‌نامه، امکان برخوردهای سلیقه‌ای را باز می‌کند. برای نمونه «کراهت منظر در صورت و گردن به هر دلیل». روشن است که این بند می‌تواند تفسیربردار باشد. یا بحث لهجه داشتن که باز ملاک خیلی روشنی نیست و افزون بر برخوردهای سلیقه‌ای می‌تواند به یکسری از حساسیت‌های قومی هم دامن بزند. نکته‌های زیادی می‌توان درباره این بخشنامه گفت. یکی اینکه پس از انتشار آن، خیلی سریع برخی از فرادستان آموزش‌و‌پرورش سخن از اصلاح آن به میان آوردند که خود این واکنش، نشان از ناپخته و شتابزده بودن بخشنامه است. نکته دوم بررسی دقیق این همه بیماری است که در عمل بسیار دشوار خواهد بود و اگر به طور کامل هم انجام نشود از همان آغاز در دروغگویی را می‌گشاید و سپهر آموزش کشور را از صداقت بایسته، دورتر می‌سازد. اما نکته سوم و شاید مهم‌تر به این برمی‌گردد که به راستی این سختگیری‌ها ریشه در چه دارند؟ در روزهای گذشته در برخی از گروه‌های تلگرامی آموزگاران، این بحث مطرح شد که این همه سخت‌گیری شاید بیش از اینکه ریشه در دغدغه‌های پیشه آموزش و افزایش کیفیت آن داشته باشد، چه‌بسا ریشه در سفارش شرکت‌های بیمه‌ای دارد که بدشان نمی‌آید هرچه بیشتر از خدمات‌دهی به بیمه‌شدگان خود بگریزند. شخص خود من هنگامی که این لیست بلندبالا را دیدم یاد این سخن فرید زکریا در یکی از واپسین گفت‌وگوهایش افتادم که از جامعه پول زده آمریکا انتقاد کرده بود: «30 یا 40 سال پیش، اگر پزشکی به شما می‌گفت کاری کنید، می توانستید مطمئن باشید که این توصیه را صرفا و کاملا از سر وظیفه و مسوولیت حرفه‌ای‌اش به شما کرده است.

امروز همه به دنبال پول درآوردن هستند. این تغییری مهم است و عواقب بسیاری به دنبال دارد.» هم‌اکنون آموزش‌و‌پرورش سالانه نیاز به استخدام حدود 40 هزار نیروی جدید دارد اما از مسیر دانشگاه فرهنگیان، حدود پنج هزار نفر می‌توانند به بدنه آموزشی این نهاد افزوده شوند. این سختگیری، می‌تواند توجیهی برای این کمبود نیروی رسمی هم تلقی شود. به هر رو واقعیت این بخشنامه و خواست راستین نویسندگان آن هر چه باشد یک نکته روشن است که اگر هدف، بهبود کیفیت نیروی انسانی پیشه آموزش است، بیش از اینکه بر برنامه‌هایی اینچنین تاکید ویژه کرد، باید بر گیرایی‌های آموزشگری افزود. شوربختانه سپهر آموزش‌و‌پرورش کشور، به خاطر چالش‌های مالی بزرگ و همچنین تمرکزگرایی شدید و گرفته و اندوهبار بودن، چنان است که اگر بهترین و با‌انگیزه‌ترین جوانان هم جذب آن شوند، در همان دو سه سال نخست- و شاید در همان دوره‌های تربیت معلم- انگیزه‌های خودشان را از دست می‌دهند. بنابراین پیشنهاد می‌شود که چنین بخشنامه‌هایی، واقع‌بینانه‌تر نوشته شوند و در عوض، بر کارهایی تاکید شود که به انگیزه‌های درونی آموزگاران می‌افزاید. 


* عضو کانون صنفی معلمان استان تهران

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha