سلامت نیوز : در روز آغازین هفته گذشته (15 مهرماه) به منظور اهمیت دادن به وضعیت بحرانی شیوع و افزایش مصرف مواد مخدر در شهر تهران و همچنین افزایش طبیعی بروز آسیبهای جدی روانی و اجتماعی از قِبل این مساله و معضل دائمی اجتماعات انسانی، برنامهای به اصطلاح آسیبشناسانه از شبکه خبر پخش شد که از قضا نهتنها نتوانست مرهمی بر دردهای موجود در شهری خسته مانند تهران باشد بلکه ضرورت توجه به مبانی شناخت ماهیت اعتیاد آن هم نه از سوی ارگانهای رسمی و ذیصلاح در این خصوص را صدچندان جلوهگر ساخت.
به گزارش سلامت نیوز، جهان صنعت نوشت: به راستی چرا مسوولان رسانه ملی ما تا این حد یکطرفه و سلیقهای به مسایل و مشکلات مبتلابه شهری اهمیت میدهند یا با دسترسی کامل آنها به بسیاری از کارشناسان و متخصصان کارآمد در این حوزه، چرا هیچگاه قادر نیستند درمانی درست و مناسب برای ناملایماتی نظیر اعتیاد ارائه دهند؟
گورخوابهای فراموششده
نزدیک به یک سال از انعکاس خبر گورخوابی و کمی پیش از آن گزارش مفصل همین روزنامه در خصوص وضعیت اعتیاد در محله حاج ابراهیم نقاش خیابان شوش در رسانهها انعکاس پیدا کرد. مورد دوم به کل پس از چند روز از تب و تاب افتاد اما در خصوص مورد اول واکنشها به قدری جدی بود که حتی کارگردان برجسته سینمای ایران به رییس جمهور نامهای نوشت و تاسف خود را از این وضعیت ابراز کرد.
عکسهای وضعیت اسفناک گورخوابها به سرعت در فضای رسانهای و مجازی پخش شد و بُعدی صدچندان به معضل داده شد و درنهایت در سادهترین راه ممکن، شبانه گورخوابها از محل زندگیشان متواری شدند و در کوچه و محلههای نزدیک به منطقه نصیرآباد استقرار یافتند.
در نهایت با انعکاس جهانی عکس و خبر بالاخص در رسانههای کشور همسایه ترکیه، خبر از ساماندهی بنیادی معتادان حاضر در گورها در فضای رسانهای کشور داده شد و تصویر شهروندی که عکس او برجسته شده بود، در کنار مقامات ذیصلاح مدام پخش میشد و امید بهبود شرایط معتادان مهمترین چیزی بود که از زبان آنها شنیده میشد.
اما واقعیت چیز دیگری بود که به باد فراموشی سپرده شد و نهتنها هیچ اتفاق خاصی در وضعیت بهبودی آنها رخ نداد بلکه معتادان تجمعی سایر نقاط شهر واستان تهران نیز وضعیت بهتری پیدا نکردند.
مدتی پس از آن نیز در چند روزنامه سراسری و از جمله همین روزنامه، گزارشهای متعددی در خصوص وضعیت اسفناک کمپهای ترک اعتیاد انتشار پیدا کرد؛ کمپهایی که به آزارهای وحشیانه افراد معتاد مبادرت دارند و با توجه به طریقه اسفناک و غیراخلاقی جمعآوری معتادان، در اغلب موارد نهتنها ضرب و شتم طریق معمول رفتار فردی و جمعی در کمپهای مورد نظر است بلکه به استناد نیز بیان شد که برخی از مدیران کمپها که خود از افراد سابقهدار محلات تهران هستند، افراد تحت سرپرستی خود را به مسایلی برخلاف اخلاق فردی و اجتماعی نیز ترغیب و تهدید میکنند.
داروی ترک اعتیاد تجویزی برای این افراد جز متادون، ترامادول نیز هست که خود باعث تغییر ذائقه معتاد میشود و نهتنها هیچ ثمره و اثربخشی ندارد بلکه روی جدیدی از اعتیاد را به تصویر میکشد. بسیاری از معتادان خیابانگرد و کارتنخوابی که امروز در سطح شهر تهران رویت میشوند، دقیقا معتادان به کمپ رفتهای هستند که هماکنون اعتیاد به ترامادول دارند و در گفتوگو با آنها میتوان پی برد که اعتیاد به این مخدر را از دوره بستری شدن در کمپ به یادگار دارند.
در چنین شرایطی بود که فیلم مستند و کوتاه جعفر پناهی کارگردان مطرح سینمای ایران که با دوربین شخصی سوار بر خودرو از همین محله تهیه شده بود، موجی از توجهات گذشته را با این فیلم همسو کرد و بار دیگر چهره ظالمانه اعتیاد و وضعیت اسفناک معتادان و تجمع آنها در این منطقه از تهران به عنوان نماینده سایر محلهها را به تصویر کشید.
در کنترل مصرف مواد مخدر درجا میزنیم
در چنین شرایطی که به دفعات رسانههای کشور با انعکاس گزارشها و خبرهای متعدد به نحوی اهمیت توجه به مقوله شیوع و گسترش مصرف مواد مخدر را متذکر میشوند و طرحهای آسیبشناسانه جدی را که اغلب ماهیت راهبردی نیز دارند، ارائه میدهند اما کوچکترین واکنش یا توجه درستی به آنها نمیشود و علنا طبیعی است که گفته شود در مقوله کنترل و راهبری مصرف مواد مخدر درجا میزنیم و به جلو حرکت نمیکنیم.
از سوی دیگر اقبال شبکه خبر به عنوان یکی از پراهمیتترین و در عین حال شبکهای مخصوص گزارشها و خبرهای اینچنینی که پخش فرامرزی نیز دارد- اگرچه وضعیت خاصی را رقم میزند گویی تاکنون هیچ حرف و حدیثی در خصوص این معضل نبوده است- چندی قبل، در یک برنامه زنده تلویزیونی خبرنگار خود را به گذر اوراقچیهای خیابان شوش فرستاد تا روایتگر گوشهای از فجایعی باشد که تن پایتخت را به درد آورده و گویا هیچ درمانی نیز برای آن یافت نمیشود.
فارغ از نظرات کارشناسی که هیچ ترتیب و تنوعی نداشت و هیچ اصل یا برنامه جامع و مدونی را در خصوص محدود یا کنترل کردن این بحران که بتواند برای اولین بار و حتی به صورت پایلوت اعمال شود، ارائه نداد، چه بسا رفتار خبرنگار حاضر در محله شوش نیز به نوبه خود میتوانست بیانگر نگاه تکبعدی و غیراصولی حاکم بر رسانه ملی باشد.
اینکه اعتیاد دیگر جرم نیست بلکه بیماری است یا اینکه حضور خبرنگار در چنین محلهای به احتمال بسیار قوی رفتارهای نامناسب و احیانا پردهدریهای لفظی افراد را درپی خواهد داشت، تحت هیچ شرایطی لحاظ نمیشود و متاسفانه به جای آنکه ثمره آن برنامهای قابل قبول باشد، تبدیل به مضحکهای میشود که این روزها مردم به عنوان سوژه خنده به بخشهایی از این برنامه در شبکههای اجتماعی نگاه میکنند و از اینکه شبکه خبر ناسزای رکیک فرد معتاد را پخش کرده، لحظهای را با خنده میگذرانند.
اگرچه به زعم خبرنگار برنامه، حضور زنده در میان افراد معتاد آن هم شبانه در یکی از بزهکارترین محلههای شهر تهران، میتواند نام و جایگاهی حرفهای برایش فراهم کند اما نبود منش و رفتار صحیح در قبال افراد بیمار و همچنین پرسش و پاسخهای تکراری و بیهدف که عدم تمرکز و تخصص در این زمینه را به عینه نشان میدهد و در عین حال چشمپوشی از سوالها و پاسخهایی که به نوبه خود میتواند نکات حیاتی و کلید حل این بحران باشد، علاوه بر اذعان بر غیرتخصصی بودن و نبود صلاحیت لازم در ساختار فعلی صدا و سیما در خصوص توجه به بحران مواد مخدر و اعتیاد در سطح کشور، نشان میدهد که با چه حجم قابل توجهی از نگرشهای روبه عقب و به تاخیر افتاده در این خصوص مواجه هستیم.
با این وجود درست زمانی که محل گورخوابها تبدیل به پارک شده و کسانی که در آن منطقه جمع میشدند بنابر روایات و آمار موثق به خیابانهای اطراف محل مورد نظیر در نصیرآباد پناه بردهاند یا در سایر پارکها رویت میشوند خود نشاندهنده نبود سیستم جامع در راستای جمعآوری معتادان و ساماندهی آنهاست.
به عینه پس از انتشار گزارشهای متعدد در خصوص وضعیت اسفناک کمپهای ترک اعتیاد که از هیچ خشونت فیزیکی و تحقیر شخصیتی در حق معتادان کوتاهی نمیکنند، به جای اینکه ترتیب اثری جدی به وضع این کمپها داده شود، متاسفانه حتی زمینه ورود به بحث نیز به هیچ عنوان مطرح نمیشود. در حالی که در همین تهران در چند کمپ وابسته به بخش خصوصی و به اصطلاح لاکچری، افراد تحت مداوا از خدماتی نظیر استخر و سونا، ورزشهایی نظیر بیلیارد برخوردار هستند. در مناطق یا حتی داخل حریمهای شهرداریهای تهران کمپهای ترک اعتیاد با بدترین ابزار موجود به شکنجه معتادان میپردازند.
در برنامهای که از شبکه خبر پخش شد معتادان حاضر در مقابل دوربین، در گزارش از خشونتهای بیامان در این مراکز تا سرحد شکستگی دست و سایر نواحی بدن و نیز نوع خشونتهای قرون وسطایی اعمال شده در حق آنها نظیر بستن و آویزان کردنشان مواردی را بیان کردند که بیانصافی است این شکنجهها را زاییده توهم این افراد بدانیم چراکه در این خصوص صورت مساله پاک میشود و تنها راه امید برای رصد این کمپها نیز از بین میرود.
هرچند تاکنون باوجود گلایههای مکرر اینچنینی و نیز محرز شدن کارشکنی برخی از این مراکز در خصوص نشت داروها نظیر متادون در بازار آزاد و نیز کوتاهی در استفاده از مواد بهداشتی و درمانی به منظور رعایت بهداشت عمومی، گزارشها و مستندات متعددی وجود دارد که ترتیب اثر داده نشده، اما باز راه امیدی وجود دارد که با اتکا به کنترل آنها بتوان از قانونشکنیهای مدیران این کمپها جلوگیری کرد.
عملکرد دستگاههای تاثیرگذار و پیدایش مفهوم جابهجایی
به راستی شناخت شرایط بحرانی اعتیاد در جامعه برعهده چه نهادی است؟ توجه به وضعیت معتادان و دستگاههای ارائهکننده سرویسهای لازم به آنها بر عهده کدام نهاد است؟ بررسی وضعیت کمپها و توجه به ناملایماتی که با افراد معتاد میشود برعهده کدام نهاد است؟ آیا خلا چنین نهادی احساس نمیشود؟ یا اینکه نهادهایی که وظیفه رسیدگی به این اوضاع را دارند، دقیقا به این مسایل رسیدگی نمیکنند؟
یک روایت بسیار ساده دقیقا نشاندهنده این است که رسانههای بخش خصوصی و مردم در شبکههای اجتماعی بسیار حاذق و مفیدتر از ارگانهای ذیصلاح و موظف در این راستا عمل میکنند.پس از پخش گزارش و سپس بحث کارشناسی مورد نظر دو فیلم متنوع در شبکههای مجازی انتشار پیدا کرد که هر دو، فیلمهایی بودند که دو نفر از همشهریهای تهرانی حضور در محله اوراقچیها و پخش غذا به صورت کاملا شرافتمندانه در بین این بیماران را در شبهای بعد از آن به تصویر کشیدند.
نقطه مقابل همین موضوع توجه رسانههای سراسری اما متعلق به بخش خصوصی یا ارگانهای فرهنگی، اجتماعی به معضلات مربوطه است. قریب به یک سال دست کم از بیان مشکلات و معضلات مورد بحث در همین نوشتار گذشته است که به تازگی صدا و سیمای کشور اقدام به توجه جدی در قالب یک گزارش به این مهم کرده است. آیا تعجبآور نیست؟ آیا این مساله نشان از ضعف جدی در ساختار اطلاعرسانی صحیح و درست ندارد؟
اگر بنا باشد مسایل و معضلات مهم اجتماعی و فرهنگی کشور متورم شوند و تا سرحد بحران پیش بروند و سپس بحران، صورت اطلاعرسانی عمومی را پیدا کند، آیا به نظر نمیرسد که بخش قابل توجهی از تاوانی را که جامعه در این خصوص میدهد ناشی از عدم پرداختن رسانه ملی یا رسانههای تاثیرگذار در این خصوص است؟ با همین وضعیت پخش برنامههای سیمای ملی، بیشک نشان داده شد که به جای اطلاعرسانی دقیق و درست عوامل دستاندکار و مسوول، این مردم هستند که با بیان مشکل و معضل یا پرداخت به آن اولا دیگران را از بروز چنین بحرانهایی بدون دست بردن در آن مطلع میکنند و در وجه دوم به دلیل عدم برخورد درست و کارشناسی با معضلات از سوی دستاندرکاران باز این مردم هستند که به اندازه و درحد بضاعت خود سعی میکنند التیامی ولو اندک بر مشکلات و معضلات به وجود آمده باشند.
کلام آخر
با وجود همه انتقادها و متاسفانه کارشکنیها به طور متمرکز در خصوص بحران اعتیاد و مواد مخدر در کشور اگر این مفهوم جابهجایی بخواهد به صورت یک اصل درآید و منبعد به جای ارگانها و دستگاههای ذیربط این مردم یا نهادهای کاملا مردمی و نه حتی مدنی باشند که به قصد رفع مشکلات یا ترمیم معضلات وارد عمل شوند، نمیتوان تصویر درست و منسجمی هم از بهبود اوضاع اجتماعی و هم پویایی نهادهای دستاندرکار اجتماعی متصور شد.
این جابهجایی اگرچه بر بیداری و تحولات اجتماعی آتی تاثیرگذار خواهد بود و تاثیر مثبتی هم خواهد داشت، بلکه نهادهای موظف را در یک وضعیت ناکارآمدی دائم یا شاید طولانیمدت، فرو میبرد که به یقین رویداد مثبتی نخواهد بود.
نظر شما