پرونده ای که روز یک‌شنبه، ۲۳ مهر، در اختیار یکی از شعب جزایی شهر رشت قرار گرفت، تکان دهنده بود.

سلامت نیوز:کودک‌آزاری را پایانی نیست. اخبار هر بار از قبل، دردناک‌تر و فجیع تر هستند و مشخص نیست تا کی باید عکس های کودکانه این بچه‌ها را در فضای مجازی به عنوان قربانیان حادثه با تیتر درشت تجاوز دید؟

به گزارش سلامت نیوز قانون نوشت : ستایش، آتنا، ندا، کیمیا، باربد و بسیاری اسامی دیگر... این‌ها کودکانی هستند که هر کدام در دوره‌ای نزدیک، صدر اخبار خشونت را از آن خود کردند؛ کودکانی که بدن‌های کوچک و مضروب‌شان حالا زیر خاک می‌پوسد و جز در عکس‌هایی که به جا مانده است، دیگر هرگز نخواهند خندید. حالا این روزها نوبت به اهورا رسیده است؛ کودک دو سال و نیمه ای که وقتی به بیمارستان انتقال یافت، قفسه سینه‌ای شکسته و جسمی خونین داشت. نفس های کودک در بیمارستان به صبح نرسید و اهورا از دنیا رفت. این‌بار هم پای کودک‌آزاری جنسی در میان بود، آن هم از جانب مردی که اهورا او را پدر صدا می‌کرد.

تجاوز ناپدری به کودک سه ساله

پرونده ای که روز یک‌شنبه، ۲۳ مهر، در اختیار یکی از شعب جزایی شهر رشت قرار گرفت، تکان دهنده بود: «تجاوز ناپدری به کودک سه ساله» آنچه در شرح روز قتل گفته شد، حکایت از این دارد که مادر کودک یک سال قبل از همسر اول خود جدا شده و با در اختیارداشتن سرپرستی اهورا، با شوهر دومش که برخی اخبار از او به عنوان نامزد نام می‌برند، زندگی می‌کرد.

روز حادثه ناپدری 30 ساله به نام مجتبی و اهورا در خانه تنها بودند و مادر در محل کار به سر می‌برد. آن روز گریه و فریاد کودک چنان در ساختمان پیچیده بود که همسایه‌ها سراسیمه خود را پشت در خانه رساندند و چون مرد جوان در را باز نمی‌کرد، موضوع به اطلاع پلیس رسید. ماموران با شکستن در وارد خانه شده و با کودکی مواجه شدند که از ناحیه دهان، بینی و مقعد دچار خونریزی شدید شده بود.

اهورا به بیمارستان رازی رشت منتقل شد و تشخیص شکستگی قفسه سینه و خونریزی مقعد، فرضیه تجاوز را از سوی پزشکان مطرح كرد. برخورد سر اهورا با جسم سخت، سطح هوشیاری کودک را به زیر سه رسانده بود. ناپدری جوان گریه می‌کرد و برای مادرِ بچه که خود را به بیمارستان رسانده بود، توضیح می‌داد که اهورا زمین خورده است! اما نفس‌های اهورا در بیمارستان به صبح نرسید و این کودک بر اثر شدت جراحات جان خود را از دست داد.

اهورا او را دوست داشت

این روزها دیگر نمی‌توان اخبار کودک‌آزاری را مخفی کرد. با توجه به رشد شبکه‌های مجازی و انتشار اخبار فقط با یک لمس ساده در تلفن همراه، آسیب‌های اجتماعی از نگاه مردم مخفی نمی‌ماند و پنهان‌کردن آمار کودک‌آزاری‌ها یا آسیب‌های دیگر از جانب مسئولان نیز کمکی به این موضوع نمی‌کند. مردم می‌دانند ما به جامعه‌ای درگیر انواع اختلالات تبدیل شده‌ایم که هر دم از باغ آن بری تازه می‌رسد، به خصوص این روزها كه اخبار کودک‌آزاری ها، مردم را نگران و جری کرده است. نگاه مردم به نگاهی مراقب تبدیل شده و از خود می‌پرسند به راستی به چه کسی می‌توان اعتماد داشت؟

مادر اهورا می‌گوید که باور نمی‌کردم شوهرم متجاوز و قاتل فرزندم باشد. اهورا او را دوست داشت و حتی وقتی مجتبی قصد بیرون رفتن داشت، اهورا گریه می‌کرد که مرا هم با خودت ببر! این زن جوان که ابتدا همسر خود را به عنوان متجاوز کودکش نمی‌پذیرفت و از او شکایتی نداشت، حالامی‌گوید: « قصاص قاتل اهورا را می‌خواهم.

زمانی که پرسنل بیمارستان دلیل مرگ اهورا را تجاوز اعلام کردند، شوکه شدم زیرا رفتار مجتبی با فرزندم بسیار خوب بود. اهورا او را پدر صدا می‌کرد. خود مجتبی به من خبر داد که اهورا غش کرده و با کمک همسایه‌ها او را به بیمارستان رازی برده است. در بازجویی بیمارستان از همسرم پرسیدند آیا تجاوز به اهورا کار او بوده است که او انکار کرد.

تا آخرین لحظه گریه می‌کرد. قفسه سینه اهورا شکسته بود و همسرم این شکستگی را ناشی از تنفس مصنوعی که همسایه‌مان هنگام نجات اهورا در مسیر بیمارستان به فرزندم داده بود، مطرح می‌کرد تا من را توجیه کند. من حالا فقط قصاص قاتل کودکم را می خواهم». اخبار از درگیر بودن قاتل اهورا با مواد مخدر حکایت دارد و مادر و ناپدری این کودک درحال‌حاضر هر دو در بازداشت به سر می برند.

مخدر، خشم‌های انباشت شده را آزاد می‌کند

«در حالت طبیعی ارتکاب به اعمالی نظیر تجاوز به کودک و منجر شدن آن به قتل، حتی برای افراد بیمار و آسیب‌دیده روحی سخت خواهد بود. اینکه فرد بتواند همه فضای دردناکی را که در این خصوص به وجود می‌آید، تحمل کند و همچنان به کارش ادامه دهد، طاقت‌فرساست. به وجود آمدن این فضا اغلب به شرایطی غیرطبیعی نیاز دارد، از جمله مصرف موادمخدر و به تبع آن هیجانات و اولویت‌گرفتن حال‌و‌هوای از کنترل خارج شده ناشی از آن است. فرد در حالتی بیمارگونه متوجه تکان‌دهنده بودن فضایی که ایجاد کرده است، نیست و حتی لذت می‌برد».

این را سارا گلستانی، روان‌شناس، در گفت‌و‌گو با «قانون» می‌گوید و با اشاره به اینکه خشونت یک نیاز عادی و روان‌شناختی نیست، ادامه می‌دهد: «خشونت از سرکوب کردن خشم‌های زیادی که در طول زندگی یک فرد به وجود آمده است، ناشی می‌شود و آزاد شدن این خشم در شرایطی که افراد حالت طبیعی ندارند، راحت‌تر اتفاق می افتد. یکی از دلایل افزایش آسیب‌ها و خشونت‌های جسمی و جنسی، در دسترس بودن آسان مواد مخدر و افزایش تعداد افرادی است که اغلب در حالت غیر طبیعی و توهم به سر می برند».

همچنین در این خصوص علیرضا عزیزی، جامعه‌شناس، نیز با تاکید بر اینکه موضوع خشونت جنسی علیه کودکان را باید در چارچوب کلی‌تر خشونت علیه کودکان مورد ارزیابی قرار داد، می‌گوید: «این خشونت‌ها در پس دیوارهای منازل و در حوزه خصوصی خانواده‌ها رخ می‌دهد و اغلب اوقات پنهان مانده و نادیده گرفته می‌شود و یا به نحوی جزیی از اختیارات والدین قلمداد شده که کمتر امکان تعرضی نسبت به آن می‌توان ابراز داشت» .

کودکان بی پناه

عزیزی معتقد است موضوع «خشونت علیه زنان» به‌طور‌وسیعی مورد توجه قرار گرفته است، اما کمتر به موضوع «خشونت علیه کودکان» پرداخته شده است چراکه در عرف و فرهنگ عامه نیز موضوع خشونت‌ علیه کودکان به طور‌کلی نادیده و پنهان نگاه داشته می‌شود، به‌گفته وی ریشه‌های این پنهان‌کاری را می‌توان در نظام پدرسالارانه ای دانست که خشونت علیه کوچک‌تر را مجاز و به تبع آن خشونت علیه کودکان را حتی تا اندازه‌ای ضروری دانسته است.

از منظری دیگر، خشونت علیه کودکان، زاده آن تصور آرمانی است که از خانواده در فضای اندیشه‌ای، نوشتاری و نخبگانی اشاعه دارد که در آن خانواده فضایی آکنده از محبت و صمیمیت تصور می‌شود. کودکان در پناه محبت و مهر والدین به یکدیگر قرار دارند، جامعه‌پذیر می‌شوند و نیازهای جسمانی و روانی‌شان به بهترین نحو مورد توجه قرار می‌گیرد.

اما واقعیت آن است که در دوره کنونی، یعنی دوره گذار خانواده در سال‌های اخیر که در آن با کاهش تعداد فرزندان، اشتغال زنان و کمتر شدن وقت آن ها برای حمایت و مراقب از کودکان، کاهش توان اقتصادی خانواده ها، افزایش طلاق رسمی و شکل‌گیری کودکان طلاق، شیوع طلاق عاطفی میان والدین و حتی روابط فرازناشویی یکی از والدین یا هر دو آن‌ها با دیگران روبه‌رو هستیم، کودکان به یکی از بی‌پناه‌ترین اعضای خانواده تبدیل شده‌اند که به‌طوربالقوه آن‌ها را در معرض آسیب‌های متعددی قرار می‌دهد.

عزیزی همچنین ادامه داد: «موضوع دیگر، ضعف نظارت بر حوزه خصوصی در مقایسه با حوزه عمومی از منظر توجه به موضوع خشونت علیه زنان و کودکان است. تجربه نشان داده است که نهادهای امنیتی و انتظامی ما که توجه ویژه‌ای به کنترل حوزه عمومی ابراز می‌دارند، درعین‌حال به همان اندازه نیز از حوزه خصوصی و گروه های آسیب‌پذیر آن نظیر زنان و کودکان غفلت می ورزند. به نظر می رسد نیازمند قوانین و ابزارهای کنترلی تازه‌ای به منظور اعمال نظارت بر حوزه خصوصی خانواده ها از منظر کنترل خشونت علیه زنان، و به‌ویژه کودکان هستیم که همان‌گونه که ذکر شد در تحولات خانواده در چند سال اخیر دچار بی‌پناهی فزاینده ای شده اند».

افراد مبتلا به اعتیاد جنسی

«حتی اگر موضوع نیاز جنسی بالا در مورد افراد متجاوز مطرح باشد، باز هم این سطح از نیاز جنسی بیمارگونه است چرا که خود شخص، روابط و اطرافیانش را به خطر می‌اندازد». این را بهاره صباغ ابریشمی، روانشناس ، در گفت‌و‌گو با «قانون» می‌گوید: «این سطح از نیاز غیرعادی است. از جنبه دیگر افرادی وجود دارند که نمی توان نام بیمار بر آن ها گذاشت اما اعتیاد به روابط جنسی و اشتغال ذهنی زیادبه این مقوله و هرچه مربوط به آن است، دارند. آزار جنسی و تجاوز در این افراد، خیلی زیاد اتفاق می‌افتد و ممکن است به روابط ممنوعه اقدام کنند و بعد که نیاز جنسی مرتفع شد، احساس ندامت و پشیمانی در آن‌ها شکل بگیرد. آن‌ها کنترلی بر نیاز جنسی خود ندارند و با کوچک‌ترین تحریک، اقدام به رفتار نامتعارف می‌كنند كه به‌طوركامل به مقوله اعتیاد جنسی بر می‌گردد. اما افرادی که تحت تاثیر مخدر، آرام‌بخش، الکل، خودتجویزی در مصرف داروها اعصاب و غیره قرار دارند، مهارهای روانی را از دست می‌دهند و رفتارهای لجام گسیخته جنسی از خود نشان می‌دهند».

این پزشک روانشناس انجام رفتارهای غیرقابل پیش‌بینی را از رفتارهای بارز این افراد می‌داند، اما می گوید: «در مورد کودک‌آزاران بحث پدوفیلی (میل جنسی به کودکان) مطرح است که از انواع اختلالات پارافیلیک یا انحراف‌های جنسی است، یعنی افرد بزرگسال خیال‌پردازی و میل جنسی با کودک نابالغ زیر 13 سال دارد و بر اساس میل جنسی وارد رابطه می شود» .

93 درصد کودکان قربانی، با فرد متجاوز آشنایی داشته اند

«قربانیان بیماران پدوفیلی می‌توانند دختر یا پسر باشند. اما توجه بیشتر به سمت دخترها معطوف شده است در حالی که قربانیان اغلب پسر هستند. والدین ایرانی به مراقبت از دختران حساس‌ترند و این مراقبت در مورد پسران کمتر است». به گفته صباغ ابریشمی، پدوفیلیا از جانب مردان بیشتر از طریق رابطه جنسی مقعدی خواهد بود و رابطه مقعدی هم اغلب با پسربچه‌ها صورت می‌گیرد.

این روانشناس معتقد است که این بیماران نشانه‌های روحی و روانی خاصی ندارند و به راحتی قادر به شناسایی نیستند. متجاوز اغلب ممکن است بین خانواده‌ها و نزدیکان کودک باشد، اما قابل شناسایی و کنترل نیست. چنین اختلالی به قدری مرموز است که به خصوص در خانواده‌ها قابل‌شناسایی نیست. چنانكه 93 درصد کودکان قربانی آزار جنسی با فرد متجاوز آشنایی داشته‌اند. اما این افراد اغلب نمی‌توانند ارتباط عاطفی و جنسی مناسبی با افراد بزرگسال برقرار کنند، افراد ترسو با اعتماد به نفس پایین هستند و بنابراین بیشتر جذب ارتباط با کودکان می‌شوند. آن ها به همان اندازه که برای کودک همسایه خطرناک هستند برای کودکان خود نیز خطرآفرینند».

مهارگسیختگان جنسی

«اختلالات بیولوژیک از جمله عدم تعادل هورمون‌ها، صرع، تشنج، ضربه های مغزی و آسیب به سیستم مغزی می‌تواند در برخی موارد به عنوان عامل افزایش میل جنسی به صورت پاتولوژیک و بیمارگونه شناسایی شود و افراد مبتلا گاه اقدام به روابطی می کنند که غیرقابل پیش‌بینی است و منجر به آسیب به خودشان و دیگران می‌شود».

صباغ ابریشمی می‌گوید که واژه جنون جنسی از لحاظ علمی وجود ندارد و تعریفی هم برای آن ارائه نشده است، با‌این‌حال، می‌توان برای تحلیل این افراد از رفتارهای مهارگسیخته جنسی و خشونت غیرقابل‌کنترل نام برد که با اعتیاد و حتی مصرف مخدر به صورت تفریحی، تشدید می شود.

بعضی اوقات در اختلال های شخصیتی نظیر شخصیت مرزی و ضداجتماعی ، مواردی از قبیل پرخاشگری های بیش‌ازحد و قانون‌شکنی زیاد به چشم می‌خورد و این افراد به سمت مسائل پرخطر و آسیب زا روی می‌آورند؛ رانندگی پرخطر، قماربازی، روابط جنسی پرخطر و... یا اختلال خلقی نظیر اختلال دو قطبی که در آن به‌طور‌دوره‌ای فرد دچار پرخاشگری‌های شدید می‌شود و ممکن است فعالیت‌هایی را انجام دهد که عواقب آن شدید باشد مثل فعالیت جنسی بی قید و بند که آسیب دارد.

در آخر این فهرست، شاید کسی که دچار اختلال جنون است گاهی تحت تاثیر توهمات و هذیان‌هایی که دارد اقدام به انجام رفتارهای عجیب مثل این نوع روابط بکند. اما آنچه به لحاظ روان شناسی تا کنون مسلم شده است، بیشتر متجاوزان درگیر اعتیاد جنسی، مواد مخدر و اختلال شخصیت و پدوفیلیا بوده‌اند. این افراد اغلب متوجه بیماری خود نیستند یا آن را به عنوان مشکل قبول ندارند، پس درمان سختی به همراه خواهد داشت.

هرچند که درمان بسته به علت بسیار متفاوت است. گاه‌می‌تواند آسان و گاه بسیار سخت باشد و برای مثال، درمان این افراد در مواردی که مبتلا به اختلال شخصیت هستند کاری بسیار سخت است. این افراد اغلب تن به درمان نمی دهند و آن را به عنوان مشکل نمی پذیرند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha