سلامت نیوز-*کوروش محمدی: گام اول در ارتباط با خانوادههای آسیبدیده این است که تعریف مناسب و منطبق با واقعیت از این خانوادهها داشته باشیم؛ یعنی آسیب را بهدرستی تعریف کنیم و بر اساس آن خانوادههای آسیبدیده را در یک طبقهبندی تعریف و شناسایی کنیم که به بیراهه نرفته باشیم. بهعبارتدیگر بدون هیچشناخت و تعریف دقیق و درستی به هر خانواده آسیبدیده نگوییم.
به گزارش سلامت نیور، آرمان نوشت: گام بعدی این است که خانوادهای آسیبدیده بر اساس نوع و میزان آسیبی که دارند، تحت برنامههای توانمندکننده قرار گیرند؛ یعنی باید آنها را به سمت توانمندی برده و توانمند کنیم و ریشه بروز آسیب را در این خانواده هدف قرار دهیم، نه اینکه روی معلولها کار کنیم.
بنابراین در ارتباط با حوزه خانوادههای آسیبدیده لازم است نگاه عمیق و ریشهای به آنها داشته باشیم و اگر قرار است مشکلات آنها مورد توجه قرار گیرد، باید علتهای اصلی را هدف قرار دهیم، نه اینکه با مسائل سطحی در قالب برنامههای سطحینگر برخورد کنیم. من با برنامههای تبلیغاتی و شعاری موافق نیستم.
نباید خانوادههای آسیبدیده را ابرازی کنیم برای آنکه بخواهیم فقط آماری را از دل این خانوادهها بیرون آوریم یا برنامههای تبلیغاتیمان را با آنها پیش ببریم و نشان دهیم که در حوزه خانوادههای آسیبدیده فعالیت میکنیم.
بنابراین این خانوادهها باید بهدرستی تعریف و شناسایی شوند و در گامهای اصولی، علمی و عملی و در چارچوب برنامههای پیشگیری و مداخلهگری باید مبحث درمان نیز به میان آید، چرا که علاوه بر نگاه پیشگیری باید به درمان همنگاهی داشته باشیم و به رفع مشکلات ریشهای این خانواده بیندیشیم تا بتوانیم به آنها کمک کنیم.
ضرورت حمایت از خانوادههای آسیبدیده
در ارتباط با پروندههای مربوط به جرایم خشن علیه کودکان نباید با هیجان رفتار کنیم، چرا که رفتارهای هیجانی باعث میشود بیگناه و گناهکار همه به یک آتش بسوزند. برایمثال در پرونده آتنا فردی خطای بزرگی کرد و ما همان زمان به رسانهها اعلام کردیم نباید هیجانی و عجولانه با این ماجرا برخورد شود، بلکه باید بررسی موشکافه و دقیقی روی قاتل آتنا انجام داد تا ریشههای گرایش این فرد به این نوع جرم و تخلف پیدا شود تا به این طریق روی مبانی در کل جامعه کار شود، چرا که ما بر اساس دادهها و اطلاعاتی که از این افراد کسب میکنیم، میتوانیم برای جامعه انسانی خودمان در یک مقیاس کلی نسخه بپیچیم، اما این کار را نکردیم و رفتارهای هیجانی از خودمان نشان دادیم، آنچنان که اثر منفی و بار روانی برای خانواده قاتل آتنا پیش آمد، درحالی که این خانواده از گناه مبراست، گرچه بهلحاظ تربیتی باید خانواده قاتل آتنا بررسی شود.
نباید تقصیر را گردن خانواده قاتل بیندازیم. این خانواده هم به علت ناآگاهی و بینشی که داشته، فرزند خود را تربیت کرده و به جامعه تحویل داده است. ما باید این مسائل را ریشهایتر و عمیقتر نگاه کنیم و جامعه را از رفتارهای هیجانی دور نگه داریم، چراکه عملا فردی آسیبی وارد کرده و در نهایت اعدام شده است، اما نباید به خانواده او هم آسیبهایی تحمیل شود.
خانوادهای که تحت نگاههای تحقیرآمیز و بهشدت منزویکننده در یک محیط کوچک قرار دارد، طبیعتا نمیتواند خودش را پیدا کند. همچنین کودکان این خانواده نمیتوانند با امنیت روانی زندگی کنند. بنابراین آسیبهای دیگری در انتظار کودکان، همسر و والدین قاتل آتنا است. بهتر است بین قائل آتنا و خانواده او تفکیک قائل شویم و بر اساس رفتارهای علمی و منطقی ضمن بررسی موشکافانه و اجرای قانون از این خانواده آسیبدیده حمایت کنیم.
این خانواده با توجه به بحرانی که برایش پیش آمده، نیاز به امنیت، آرامش، دلجویی و حتی آموزش دارد، چرا که این خانواده خواه یا ناخواه ناراحت است و سرپرست خانواده خود را از دست داده و با حجم زیاد استرسی که پشت سر گذاشته، بهتر است مورد حمایت قرار گیرد و جامعه نگاهش را به این خانواده تغییر دهد، چون اعضای این خانواده شهروند و جزئی از جامعه هستند و نیاز به تعامل اجتماعی مثبت دارند.
نباید خانواده زندانیان احساس ناامنی کنند
خانواده زندانیان در درجه اول نیاز به توانمندسازی دارند و باید تحت آموزش قرار گیرند، چون نقشی در جرم سرپرست یا اعضای خانواده خود که در زندان هستند، ندارند. البته نقش تربیتیشان را نمیتوان کتمان کرد، اما چون آگاهی کامل ندارند و بر اساس بینش بالایی زندگی نکردهاند، نمیتوانیم آنها را مقصر بدانیم، مگر اینکه برای خانوادهها شرایط آموزشی و آگاهیبخشی سطحبالایی را تعریف کنیم و از خانوادهها انتظار داشته باشیم بر اساس آن اصول عمل کنند. خانواده زندانیان نیازمند آگاهسازی و مهارتآموزی هستند تا بتوانند با بحرانهای پیشآمده در زندگیشان بهدرستی مقابله و آنها را مدیریت کنند.
همچنین باید انکار و پنهانسازی را از این خانواده بگیریم و جای آن پذیرش واقعیتها را القا کنیم، چون با کتمان زندانیبودن عضوی از خانواده، خانواده آسیبدیده نمیتواند در جامعه به نتیجه دلخواه برسد و مخاطب خودشان را قانع کند. بنابراین جا دارد این خانوادهها را تحتآموزش قرار دهیم تا بتوانند با چالشها و واقعیتها روبهرو شوند. از این رو نباید خانواده فرد زندانی احساس ناامنی روانی کند.
همچنین زندان بخشی از عقوبت و پاسخ جامعه به رفتارهای خارج از هنجار فرد زندانی است و عملا فردی که به زندان میرود، تاوان رفتارهای خود را میدهد و باید بعد از آزادی بهعنوان انسان سالم در جامعه پذیرفته شود. اگر جامعه با این نوع نگرش رفتار کند، فرد زندانی پس از آزادشدن در متن زندگی قرار میگیرد و خانواده او بهراحتی میتواند با این قضیه کنار بیاید. از این رو نیاز به تغییر نگرش است.
تغییر نگرش
تغییر نگرش در مورد خانوادههای آسیبدیده نیاز به بسترسازی فرهنگی دارد. آموزش مداوم و اجتماعی، تغییر نوع نگاه در سطح متولیان و ورود هنرمندان، خبرنگاران، ورزشکاران، کارشناسان و فعالان اجتماعی نقش بسزایی دارد. همگی باید دستبهدست هم دهند، چرا که تغییر نگرش کار سادهای نیست. یک نگرش زمانی تغییر میکند که همه درگیر تغییر باشند و عزمتغییر داشته باشند. اگر این عزم کلی و همگانی در جامعه مدیریت شود، طبیعتا در چارچوب آموزش اجتماعی به این نتیجه میرسیم. گرچه آموزشوپرورش جامعه در این زمینه خنثی است، ولی بیتاثیر نیست و میتوان از ظرفیت آن استفاده کرد.
* رئیس انجمن آسیبشناسی ایران
نظر شما