رفتارهای نامناسب برخی مسئولان مدرسه، کم‌توجهی وزارت آموزش و پرورش در حداقل یک دهه اخیر در برنامه‌ریزی آموزشی با توجه به شکاف قابل توجه نسل‌ها، سهل‌انگاری بعضی از خانواده ها، تاثیر فضا و شبکه های مجازی و بازی های رایانه ای همه در به‌وجود آمدن این وضعیت سهم خاص خود را داشته‌اند.

زنگ خشونت!

سلامت نیوز: رفتارهای نامناسب برخی مسئولان مدرسه، کم‌توجهی وزارت آموزش و پرورش در حداقل یک دهه اخیر در برنامه‌ریزی آموزشی با توجه به شکاف قابل توجه نسل‌ها، سهل‌انگاری بعضی از خانواده ها، تاثیر فضا و شبکه های مجازی و بازی های رایانه ای همه در به‌وجود آمدن این وضعیت سهم خاص خود را داشته‌اند.

به گزارش سلامت نیوز، مشکل نه مداد است نه پاک‌کن، نه نداشتن کیف است و نه داشتن کفش‌های پاره. حکایت خشونت است و پرخاشگری؛ معضلاتی که والدین و مدیران مدارس و به‌ویژه مدارس پسرانه با آن روبرو هستند. خشونت هایی که گاه در بین دانش‌آموزان در سطح کلامی و فیزیکی رخ میدهد و گاه حتی خود را به حلقه دار می‌سپارند یا از طبقه پنجم ساختمانی خود را رها می‌کنند؛ گاه این کودک یا نوجوان در میان صدا و هیاهوی همکلاسی‌هایش در مدرسه، به زندگی خود پایان می‌دهد. اما ماجرا به همین جا ختم نمی‌شود چراکه در سال‌های اخیر خشونت تنها از سوی دانش‌آموزان رخ نمی‌دهد؛ همین هفته پیش بود که سیلی ناظم مدرسه پرده گوش دانش‌آموزی را در شهرستان شوش پاره کرد.


در این میان، واکاوی و آسیب شناسی مسئله خشونت و خودکشی در میان دانش آموزان و ارتباط آن با محیط خانواده، مدرسه در ابعاد گستردهای قابل بررسی است. رفتارهای نامناسب برخی مسئولان مدرسه، کم‌توجهی وزارت آموزش و پرورش در حداقل یک دهه اخیر در برنامه‌ریزی آموزشی با توجه به شکاف قابل توجه نسل‌ها، سهل‌انگاری بعضی از خانواده ها، تاثیر فضا و شبکه های مجازی و بازیهای رایانه ای همه در به‌وجود آمدن این وضعیت سهم خاص خود را داشته‌اند. موضوعی که جعفر ابراهیمی، معلم و فعال صنفی در اینباره میگوید: «دانش آموزان باید از حمایت های عاطفی و اجتماعی گسترده برخوردار باشند. در مقطع ابتدایی در کنار معلم باید مشاور، مدیر و معاونانی وجود داشته باشند تا بحث بهداشت جسمی و روانی دانشآموزان را مورد ارزیابی قرار دهند. با این توضیح که در مقاطعی دانش آموزان وارد سنین بلوغ شده‌اند و نیاز بیشتری به مشاوره های روانی دارند.»


مروری بر مسئله خشونت دانش آموزان
شاید بدترین وجه خشونت را بتوان در خودکشی معنا کرد. مسئله ای که 2سال پیش آموزش‌وپرورش و خانواده ها را به چالش کشید، خشونت ناشی از خودکشی های پی درپی دانشآموزان ۱۱تا ۱۸ساله بود. براساس آمارهای اعلام شده از سوی نیروی انتظامی در سال 94، از ۱۳خودکشی رخ داده، چهار خودکشی در تهران، دو خودکشی در ارومیه و 2مورد در یزد و مابقی خودکشی ها در لرستان، مازندران، خراسان‌جنوبی، خراسان‌شمالی و کرمانشاه رخ داده است. آماری که نشان می‌دهد این مسئله در سطح ملی مطرح است و در جای جای کشورمان ردپایی از آن را میتوان یافت. در این میان، علت 6خودکشی را افت تحصیلی، عدم قبولی در امتحانات یا کنکور و احضار والدین به مدرسه عنوان کرده‌اند، علت سه مورد از این خودکشی ها هم سرزنش والدین، خستگی از شرایط زندگی و دیدن فیلم با موضوع خودکشی بوده است. همان زمان بود که برخی متهم ردیف اول را در این اتفاق وزارت آموزش‌وپرورش اعلام کردند که البته واکنش وزارت آموزش‌وپرورش را هم به دنبال داشت.

علی زرافشان، معاون متوسطه وزارت آموزش و پرورش در توضیحی برای رسانه ها نوشت: «در بررسی‌های انجام شده به جز یک مورد، انگیزه‌ها هیچ ارتباطی به مسائل آموزش‌وپرورش نداشت و در محیط مدرسه هم اتفاق نیفتاد و بیشتر خانوادگی بود». البته اظهارات این مقام مسئول در حالی مطرح شد که پیش از این، علل خودکشی‌های دانش‌آموزان در برخی موارد اضطراب ناشی از مدرسه، افت تحصیلی و ناکامی در درس یا هراس از مورد بازخواست قرار‌گرفتن از سوی والدین عنوان شده بود که البته در مواردی وزارت آموزش و پرورش آن اخبار را رد و تکذیب کرد.


اما نکته‌ای که نباید فراموش کرد این است که در چنین وضعیتی نمی‌توان فقط نظام آموزشی را مقصر دانست زیرا آنطور که کارشناسان این حوزه معتقدند مولفه‌های بسیاری در بالارفتن خشونت در میان دانش‌آموزان نقش دارند. با این توضیح که بسیاری از والدین در سال‌های اخیر از اسارت فرزندان در چنگال تکنولوژی گلایه دارند. در واقع، این معضلی است که والدین نسل های گذشته، هرگز به اندازه والدین فعلی به آن فکر نمیکردند. ارتباط بچه ها با تلویزیون، سیدیهای متنوع فیلم و کارتون، اینترنت و شبکه های اجتماعی، اثرات مختلفی را بر روان آنها می‌گذارد از این حیث پای خیلی نهادها به این قضیه وارد می‌شود. به اعتقاد ابراهیمی، «خشونت در میان دانش آموزان را نباید از این موضوع جدا کرد که آنها در معرض هر نوع تجربه قرار دارند بنابراین والدین و نهادهای مرتبط با حوزه مدرسه باید در این زمینه حساسیت بیشتری داشته باشند. به عنوان مثال مواردی همچون دیدن صحنه های خودکشی بزرگسالان و بازیهای رایانه ای باعث میشود که دانش آموزان در سنی که قدرت تجزیه و تحلیل ندارند به تقلید بپردازند و دست به خشونت های جبران‌ناپذیری بزنند. برنامه ها و فیلم های تلویزیونی که خشونت را بازتولید میکنند همگی باعث میشوند که دانش آموزان به خودشان آسیب بزنند. ضمن اینکه خانواده باید درک درستی از نیازهای دانش آموزان داشته باشد و بتواند نیازهایش را از طریق مشاوره و روانشناس و مراجعه به پزشک رفع بکند.»


این فعال صنفی، خشونت و خودکشی را متاثر از وضعیت نامناسب برخی خانواده‌ها از نظر معیشتی میداند و میگوید: «وقتی در مورد کودکان میبینم که سن خودکشی به زیر 15سال رسیده، به نظر میرسد که این شرایط ناشی از سرخوردگی و یاسی است که کودکان در آن زندگی میکنند یا تنش‌ها و چالش‌هایی که با آن درگیرند؛ محیط خانه و مدرسه و گروه همسالان از جمله این موارد هستند.»


ابراهیمی در پاسخ به این سوال که برای کاهش این آسیب اجتماعی چه باید کرد، میگوید: «در این مقطع که دانش آموزان وارد سن بلوغ میشوند نیاز بیشتری به مشاوره های روانی دارند. برای پاسخگویی به سوالها و ابهام های این دوره از زندگی، نیاز است که روانشناسان و مددکاران اجتماعی در مدرسه حضور داشته باشند که امروزه در کشور ما و در مدارس در مقطع متوسطه دوم بخش مشاوره حذف شده است. به نظر می‌رسد با توجه به سیاست گذارهای آموزشی فعلی، دانشآموزان نیازی به مشاوره ندارند. آمار آسیب های اجتماعی در مدرسه در سالهای اخیر حاکی از این است که مسائل دانش آموزان بسیار مهم است و آموزش‌وپروش باید در این زمینه به صورت جدی وارد شود که به دلیل تعدیل نیرو و هزینه‌بر بودن آن، برنامه مشخص و عمل‌گرایی در این وزارتخانه وجود ندارد و خروجی آن اخبار ناگواری است که هر روز به شنیدنشان عادت کرده ایم.»


نگاه به زیربناهای کلان اقتصادی، سیاسی و اجتماعی
اما مسئله به سیاست گذاری ختم نمیشود. حسام حسین‌زاده، فعال حوزه آموزش از دیدگاه دیگری به این قضیه نگریسته و ساختارهای اقتصادی و اجتماعی را در راس موضوع قرار میدهد و میگوید: «باید نگاهی کلی‌تر به ماجرا داشته باشیم، اساساً آسیب‌های اجتماعی را نمی‌شود به شکل جزئی تبیین کرد چراکه باید دنبال منطق و زمینه کلی باشیم که منجر به بروز این رفتار در دانش‌آموزان شده است. نمی‌توان خشونت ها و در راس آن خودکشی های دانش‌آموزی را جدای از وضعیت اجتماعی ایران تحلیل کرد.»


البته او مسائل فرهنگی و اجتماعی را نیز بیتاثیرنمیداند و توضیح میدهد: «نسلی که امروز در مدرسه حضور دارد، سبک زندگی و جهان‌بینی خودش را دارد. جامعه - شما بخوانید بزرگسالان - این وضعیت را به رسمیت نمی‌شناسد. می‌ترسد که این تغییر سبک زندگی علقه‌های پیشین‌اش را دود کند و به هوا بفرستد. البته این ترس واقعی است، اما نکته اینجاست که هیچ امکانی برای جلوگیری از آن نیست. یعنی منطق «جامعه» در معنای دقیق آن این را به ما می‌گوید که اگر سبک زندگی خاصی دارد در میان دانش‌آموزان فراگیر می‌شود نمی‌توان با سرکوب و انکار آن را از میدان بیرون راند. اتفاقاً پرخاشگرانه‌تر خود را نشان می‌دهد و در لایه‌های پنهان به خود فعلیت می‌بخشد. نگاهی به آمارهای رفتارهای اصطلاحاً پرخطر در میان دانش‌آموزان اگر بیاندازیم متوجه این ماجرا می‌شویم.»

این فعال آموزشی معتقد است « تا زمانی که زیربناهای کلان اقتصادی، سیاسی و اجتماعی تغییر نکند، وضع به همین منوال خواهد بود، این تضادها بی‌پایان است چراکه منشا آن‌ها در جای دیگری است؛ در عمیق‌ترین لایه‌های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی.»


با همه اینها آنچه آمار و ارقام نشان می‌دهد نیازمند حرکت جدی مسئولان و نهادهای مختلفی است که پایشان در مسئله افزایش خشونت در میان دانش‌آموزان گیر است و تا الان فکری برای آن نکرده‌اند. شاید منتظرند خدایی نکرده خبر جدید دیگری در این زمینه بشنوند تا پرونده خشونت و خودکشی دانش‌آموزان را از زیر خروارها خاک بیرون بکشند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha