«مدتی بود که بچه‌های اینجا دهان و زبانشان سبز می‌شد. فکر می‌کردیم مریضی جدیدی پیدا شده. اما بعداً متوجه شدیم که به خاطر جلبک توی آب منبع است. اینجا بچه‌هایمان دائم به خاطر آب مریض هستند. آبی که خودمان را با آن می‌شوییم، آلوده است. اینجا کلی مریضی‌های پوستی هست.»این را مراد نوحانی، یکی از اهالی روستای «هوتگ» می‌گوید.

به سختیِ آب خوردن/سهم ناچیز ۴۴۰ روستای چابهار از آب آشامیدنی

سلامت نیوز:«مدتی بود که بچه‌های اینجا دهان و زبانشان سبز می‌شد. فکر می‌کردیم مریضی جدیدی پیدا شده. اما بعداً متوجه شدیم که به خاطر جلبک توی آب منبع است. اینجا بچه‌هایمان دائم به خاطر آب مریض هستند. آبی که خودمان را با آن می‌شوییم، آلوده است. اینجا کلی مریضی‌های پوستی هست.»این را مراد نوحانی، یکی از اهالی روستای «هوتگ» می‌گوید.


به گزارش سلامت نیوز، ایران نوشت: بچه‌ها سمت «هوتگ» می‌دوند. هوتگ جلویی، خشک است؛ گودال وسیع بی‌آب که کف آن را ترک‌های ناشی از خشکسالی پوشانده‌اند و سایه چند نخل، ظاهری سایه‌روشن به آن داده. هوتگ پشتی آب دارد؛ حجم کم‌عمق سبز رنگ که نوار باریکی از لجن لزج، حاشیه‌اش را به محلی برای تجمع حشرات تبدیل کرده است.

بچه‌ها سعی می‌کنند وخامت وضعیت را با اشاره به انبوه مگس‌های حاشیه هوتگ، نشان دهند. یکی‌شان بی‌محابا خودش را به پرازدحام‌ترین نقطه تجمع حشرات می‌رساند و همان‌طور که با دست، مگس‌ها را از سر و صورت‌اش دور می‌کند، چیزهایی به زبان بلوچی می‌گوید. هوتگ به گودالی گفته می‌شود که محلی‌ها خودشان آن را حفر می‌کنند تا موقع بارندگی، آب داخل‌اش جمع شود. از آب جمع‌ شده داخل هوتگ برای شست و شوی بدن، ظروف و لباس استفاده می‌شود. مواقعی که آب هوتگ تازه و تمیز باشد، از آن برای خوردن هم می‌شود استفاده کرد. این را یکی از اهالی روستا می‌گوید. روستای جَنگارک از توابع دهستان پیرسهراب منطقه دشتیاری چابهار؛ منطقه وسیعی که مردمش سال‌هاست با مشکل کمبود آب آشامیدنی مواجه‌اند.
آن طرف هوتگ، دخترها مشغول پر کردن قابلمه‌های بزرگ هستند. نهایتاً 10، 11 ساله‌اند. راضیه، دختری با شال نارنجی و لباس بنفش، جلوتر از بقیه نشسته.


- راضیه‌داری چه کار می‌کنی؟
- آب برمی‌دارم برای ظرف و لباس.
- برای خوردن چطور، از همین آب می‌خوری؟
- آره، اگر خیلی تشنه باشم.
تشنگی یعنی، زبانی که به سقف دهان می‌چسبد درحالی که ته منبع، آنقدر آب نیست که عطش را فرو بنشاند. تانکرهای آبرسانی برای روستا آب می‌آورند. روستا قبلاً منبعی برای ذخیره‌ آب نداشته، حالا خیران برایشان یک منبع گذاشته‌اند. آب را به مصرف آشامیدن می‌رسانند. آب هوتگ را نمی‌شود آشامید، غیراز وقتی که تشنگی امان ندهد. دخترها قابلمه‌ها را پر می‌کنند و روی سرشان می‌گذارند و از شیب دامنه هوتگ بالا می‌آیند و سمت خانه‌ها می‌روند.
آلاچیق‌های دست‌ساز در چند نقطه روستا دیده می‌شوند. روی آن دبه‌های کوچک و بزرگ آب را جاساز کرده‌اند. می‌گویند آب را اینجا هم ذخیره می‌کنند و رویش را می‌پوشانند تا کسی آن را نبرد. اینجا آب حکم طلا را دارد. راضیه همان دختر کنار هوتگ، با یک کاسه استیل از داخل یک یخچال دستی یونولیتی کهنه که روی بشکه‌ای قرار گرفته، آب برمی‌دارد و به دختر بچه سه، چهار ساله‌ای می‌دهد. آب زردرنگ ته یونولیت توی ذوق می‌زند. آب خوردنشان همین است. باید با احتیاط آب بنوشند.


«مدتی بود که بچه‌های اینجا دهان و زبانشان سبز می‌شد. فکر می‌کردیم مریضی جدیدی پیدا شده. اما بعداً متوجه شدیم که به خاطر جلبک توی آب منبع است. اینجا بچه‌هایمان دائم به خاطر آب مریض هستند. آبی که خودمان را با آن می‌شوییم، آلوده است. اینجا کلی مریضی‌های پوستی هست.»
این را مراد نوحانی، یکی از اهالی روستا می‌گوید و ادامه می‌دهد: «روستاهای اینجا وضعشان همین است. آب پیدا نمی‌شود. باید منتظر تانکر بمانیم. باران هم که بیاید، یک خوشحالی‌مان این است که هوتگ پر می‌شود و غصه‌‌مان هم این است که آب توی خانه‌‌‌هایمان می‌آید و زندگی‌مان را از بین می‌برد.»
یکی از اهالی 3 لیوان آب روی سینی گلدار بهمان تعارف می‌کند. گرما، فرصت تأمل باقی نمی‌گذارد. آب را لاجرعه سر می‌کشم. مرد می‌خندد. صورت‌اش از هم باز می‌شود. دلیل شادی‌اش را اول نمی‌فهمم بعد اما متوجه می‌شوم. می‌گویند اینجا وقتی به میهمان‌‌‌ها آب تعارف می‌کنند، معمولاً یا برنمی‌دارند یا با اکراه برمی‌دارند چون فکر می‌کنند آب روستا حتماً آلوده است.


«عورکی» روستای بزرگی است. یکی از بزرگترین روستاهای منطقه دشتیاری. سفره‌های آب زیرزمینی‌اش، سبب شده تا کشاورزی در این روستا رونق بیشتری نسبت به سایر روستاها داشته باشد. جمعیت‌اش هم بیشتر از بقیه روستاهاست. حدود هزار و 800 نفر جمعیت دارد. آب لوله‌کشی دارد اما خیلی وقت‌ها مردم مشکل قطعی آب دارند. «شغل مردم اینجا کشاورزی است. ما سال به سال می‌بینیم که آب کمتر می‌شود. زمین‌های اطراف دارند خشک می‌شوند. اگر زمین‌های ما خشک شود، دیگر درآمدی نداریم.» این را محمد جدگال از اهالی روستا می‌گوید: «الان فصل خشک است. بارندگی که بشود، این منطقه را آب برمی‌دارد، مثل استخر می‌شود. همان هم کلی خسارت می‌زند.»


می‌گویند آب را از چاه‌های آب عورکی و روستای «نگور» می‌کشند و با تانکر به بقیه روستاها می‌فروشند. البته قیمت فروش، کمتر از قیمت خرید است. شرکت آب و فاضلاب چابهار، هر متر مکعب آب را حدود 2 هزار و 800 تومان از مردم این روستاها می‌خرد و آن را هر متر مکعب 500 تومان به مردم روستاهای دیگر می‌فروشد.
وضعیت روستاهای عورکی و نگور البته بهتر است اما بیشتر روستاهای منطقه مشکل آب آشامیدنی دارند. تانکرها، آب را به روستاها می‌رسانند؛ تانکرهایی ‌که گاهی فرسودگی خودشان، عاملی برای آلودگی آب می‌شود.


محمد کریم عبدی، از ریش‌سفیدان‌ روستای «کلسکان» از دیگر روستاهای دشتیاری می‌گوید: «شغل ما کشاورزی است. موز و خرما و انبه می‌کاریم. صیفی‌جات هم می‌کاریم. 5 موتور آب روی زمین داریم که برای هر کدام 2 میلیون و 500 هزار تومان باید پرداخت کنیم. این‌طوری کشاورزی تعطیل می‌شود. اینجا هیچ صنعت دیگری هم نیست. مشکل آب آشامیدنی هم که همیشه هست. نصف روز آب قطع است.»


عبدالله بلوچ، از دیگر ساکنان روستا هم می‌گوید: «تمام مشکل اینجا مال همین سد است. قرار بود مشکل آب ما با این سد حل شود اما آب پشت سد مانده و روستاهای ما تشنه‌اند. کشاورزی و دامداری از بین رفته و مردم برای آب آشامیدنی هم باید مصیبت بکشند. سهمیه 15 لیتر آبی که در روز برای هر نفر در نظر گرفته شده، جواب نمی‌دهد. این آب را هم باید خورد و هم با آن حمام رفت و هم به مصارف دیگر رساند.»


سدی که بلوچ از آن حرف می‌زند، سد «زیردان» است. سد بتنی که سال 1390 به بهره‌برداری رسید تا مشکل آب 440 روستای گرفتار در معضل بی‌آبی بخش‌های مرکزی، پلان و دشتیاری شهرستان چابهار را مرتفع کند. این سد که در بخش «ساربوک» از توابع «قصرقند» و روی رودخانه «کاجو» ساخته شده، قرار بود نیاز جمعیت چشمگیر این منطقه را برآورده کند، با این حال بعد از گذشت 6 سال از افتتاح آن، مردم منطقه نه تنها سد زیردان را کمکی در جهت حل مشکل خود نمی‌دانند، بلکه آن را مانعی برای سرریز شدن آب‌های روان به هوتگ‌ها عنوان می‌کنند.


«آب، پشت سد مانده و بخار می‌شود درحالی که قبلاً به هوتگ‌های ما می‌رسید. از این سد، سهمی به ما که روستای‌مان در بخش پایین دست است، نمی‌رسد. رودخانه کاجو قبلاً منبعی برای تأمین آب ما بود اما الان آن را هم نداریم. دائم از رهاسازی آب پشت سد شنیده‌ایم اما چیزی که به ما می‌رسد، عملاً هیچ است.» این را یکی از اهالی روستای پیرسهراب می‌گوید. این درحالی است که به گفته یکی از کارشناسان آب و فاضلاب منطقه، رهاسازی تنها 30 میلیون مترمکعب از آب سد، نیاز 6 ماه تا یک سال مردم روستاهای تشنه را تأمین می کند.


عبداللطیف شیخ‌زاده بخشدار بخش مرکزی چابهار، تأمین آب را بزرگترین چالش چابهار می‌داند. او در گفت‌و‌گو با «ایران» می‌گوید: «درحالی که در کل کشور میزان بهره‌مندی از آب سالم، 75 درصد است، این عدد در چابهار به 21 درصد می‌رسد. حتی در کل استان سیستان و بلوچستان، 80 درصد مردم از آب لوله کشی بهره‌مند هستند اما منطقه بلوچستان و بویژه چابهار با افت شدید میزان بهره‌مندی از آب سالم، معضل زیادی در این مورد دارد.


درحال حاضر آبرسانی سیار به روستاهای بخش صورت می‌گیرد که آن هم سهمیه‌بندی است و روزی 15 لیتر برای هر نفر سهمیه در نظر گرفته شده است. آبرسانی سیار ماهانه انجام می‌شود که همان هم مرتب نیست؛ یک روز تانکر خراب است و یک روز راننده مریض. مردم برای آشامیدن و استفاده‌های دیگر، مشکل دارند. دام‌هایشان همیشه تشنه‌اند و شغل کشاورزی و دامداری در این مناطق درحال از بین رفتن است. مردم یک تانکر آب را 100 تا 200 هزار تومان می‌خرند. آب پشت سد زیردان ذخیره است اما چون شبکه انتقال آب ساخته نشده، تبخیر می‌شود و به درد مردم نمی‌خورد. مردم ما واقعاً مشکل آب دارند. دهستان پیرسهراب، روستاهای لوله کشی شده دارد اما ما دهستان «کمبل سلیمان» را در بخش مرکزی چابهار داریم که 35 هزار نفر جمعیت دارد و حتی یک روستای لوله کشی شده ندارد و کل آب آن به صورت سیار تأمین می‌شود. شرایط آبرسانی سیار را هم که گفتم واقعاً کفاف نیاز مردم را نمی‌دهد، چه برای آشامیدن و چه برای مصارف دیگر.»


دخترهای کنار هوتگ با آن قابلمه‌های بزرگ روی سرشان، آدم را یاد فیلم «پری» مهرجویی می‌اندازند و دیالوگی از آن: «به خاطر کوزه به سرها...» به خاطر راضیه و زینب و ضحی و شیوا و به خاطر تمام بچه‌های روستاهای چابهار باید فکری به حال هوتگ‌های خالی و لب‌های تشنه کرد.یکی از پسرها چرخ کوچکی را سر یک تکه چوب زده و درحالی که آوازی را زمزمه می‌کند، پشت سر دخترهای قابلمه به سر، بازیچه‌اش را روی زمین هل می‌دهد. دخترها صاف راه می‌روند تا قابلمه‌های بزرگ سرریز نشود. یکی‌شان برمی‌گردد و لبخند می‌زند. صدایی در سرم می‌گوید: «به خاطر کوزه به سرها...»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha