سلامت نیوز:حالا دیگر کمتر مدرسه ای را در شهرهای بزرگ پیدا می کنی که تخته سیاه های چوبی هنوز بر دیوار کلاسشان باشد و معلم با گچ روی تخته مفاهیم آموزشی را به آنها آموزش دهد.
به گزارش سلامت نیوز، قانون نوشت: حداقلش این است که وایت بردها جای تخته سیاه ها و گچ را گرفته اند و دیگر معضلات استفاده از گچ، سلامتی شان را تهدید نمی کند. البته بماند که در شهرستان های دورافتاده تر و روستاها هنوز مدرسه و کلاسی نیز وجود ندارد تا بچه ها در آن درس بخوانند. در این شرایط، تعدادی از مدارس تهران و دیگر شهرهای بزرگ هوشمندسازی شده اند. به این صورت که دانش آموزان با تبلت هایشان در کلاس حاضر می شوند و مفاهیم آموزشی از طریق تبلت و ویدیوپروجکشن به آنها آموزش داده می شود. این در حالی است که هنوز مفاهیم کتب درسی نسبت به سال ها قبل تغییر چندانی نکرده و تنها ابزارهای آموزشی حالت دیجیتال پیدا کرده اند. حالا قرار است بچه ها مفاهیمی را که از روی کتاب ها می خواندند ، از روی تبلت بخوانند،حفظ کنند و در کلاس به صورت حفظ شده به معلم بازپس دهند. این روش در هیچ یک از کشورهای پیشرفته دنیا وجود ندارد و یکی از معضلات اساسی نظام آموزشی ما محسوب می شود. موضوعی که رییس جمهور، روز بازگشایی مدارس در اول مهر سال 97-96 به آن اشاره و نقدهای زیادی را بر آن وارد کرد.
رییس جمهور در صحبت هایش درباره عقب ماندگی آموزشهای ارائه شده به دانش آموزان ایرانی گفت:« اگر امروز دانشآموز 12سال تحصیل كردهمان را با یک دانشآموز کشور پیشرفته که او نیز 12 سال تحصیل کرده،کنار یكدیگر قرار دهیم، میبینیم داشتههای او بیشتر از دانشآموز ماست؛ چرا که در مدارس ما بیشتر بر حفظیات تکیه شده است تا پرورش خلاقیتها و کسب مهارتها». رییس جمهور از محتوای کلیشه ای کتب درسی که در مدارس برای دانش آموزان تدریس می شود نیز انتقاد کرد:« اگر در کتب درسی ما به جای ارائه صرف حفظیات در ذهن دانشآموزان، سوال ایجاد شود، بهطورحتم دانشآموزانی پیدا میشوند که شاید به این سوالات، پاسخ دیگری و حتی بهتر از پاسخ مولفان کتب درسی بدهند». و انتقاد دیگر رییس جمهور درباره تطابق نداشتن نحوه آموزش و پرورش دانش آموزان با نیازهای فردای جامعه بود. اینکه دانش آموزانی که در حال حاضر در مدارس تربیت می شوند در 12 سال آینده هیچ استفاده ای از اندوخته هایشان نمی توانند کنند که هیچ ،حتی آنها بر اساس نیازهای دیروز جامعه ما تربیت می شوند. این ها موضوعاتی است که سال های سال از سوی کارشناسان آموزشی مطرح می شود و در نهایت هیچ تغییر بنیادی برای اصلاح ساختار آموزشی اتفاق نمی افتد. تمام مسئولان، معلمان و مدیران در اوایل سال تحصیلی به این موضوع اشاره می کنند اما دوباره سال بعد کتاب ها با همان محتویات و آموزش ها و با همان کیفیت ها ارائه می شود. دانش آموزان نیز محتویات کتاب ها را حفظ می کنند و نمره می گیرند، بدون اینکه حتی ذره ای از این محتویات را بتوانند در زندگی شان به کار ببرند.
ارتباط معلم و دانشآموز، حلقه مفقوده نظام آموزشی
دکتر صادقی، عضو کمیسیون آموزش مجلس نیز به قدیمی بودن سیستم آموزشی و تربیتی در مدارس ایران انتقاد دارد میگوید:« متاسفانه در مدارس ما خلاقیت دانشآموز هیچ نقشی ندارد. او فقط باید یک سری اطلاعات از قبل نوشته شده را حفظ کند و در زمان مناسب تحویل معلم بدهد». او درباره نداشتن مشارکت میان معلم و شاگرد و ایجاد ارتباط موثر آموزشی میان آنها نیز معتقد است:« در نظام فعلی تعلیم و تربیت کشورهای دیگر دنیا، ارتباط میان معلم و دانشآموز بسیار گسترده است و مفاهیم تنها به صورت حفظ شده از دانشآموز به معلم و بالعکس منتقل نمیشود بلکه این تعامل به صورت فعالانه در تمامی جنبهها به رشد دانشآموز کمک میکند. ما بسیاری از مفاهیم پایهای زندگی مانند امانتداری، نظم، انضباط، وجدان کاری و حفظکردن حقوق دیگران را به دانشآموزان آموزش نمیدهیم و تبعات منفی این عدم آموزش را در جامعه امروز میبینیم». برای همه ما بسیار اتفاق افتاده که دانشآموزان بازخورد مسائل و اتفاقهای روزمره را در خانه تعریف کنند و این در حالی است که در مدرسه حتی با عنوان کردن یکسری مسائلی که شاید دغدغه دانشآموزان نیز باشد، مخالفت میشود. دکتر صادقی با انتقاد از این مساله میگوید:« متاسفانه مباحث کتابهای درسی با وقایعی که در جامعه اتفاق می افتد، ارتباطی ندارد. محتواهای آموزشی ما مهارت زندگی را به دانشآموز یاد نمیدهد. نمونه بسیار ساده آن، این است که ما برای دانشآموزان درباره کشاورزی صحبت میکنیم اما او در حیاط مدرسه حتی اسم گلهای ساده را نیز نمی داند. نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، راهکار بیرون رفتن از این بحران را اجرای سند بنیادین آموزشی که مقدمات اولیه آن در حال انجام است، می داند و در نهایت ابراز امیدواری میکند که با اجرای آن، شاهد تحولات عمیقی در سیستم آموزشی مدارس کشور باشیم.
بیماری کنکور، نمونه بارز سیستم آموزشی اشتباه
یکی از نمونههایی که از سالهای قبل از انقلاب در سیستم آموزشی کشورمان حضور داشته و هنوز برداشته نشده، کنکور است. موضوعی که از آن بیشتر به شکل غول کنکور یاد میشود تا یک آزمون. این مرحله جدا از تبعات منفی روحی و روانی که برای دانشآموزان چه قبل و چه بعد از آن ایجاد میکند، در ادامه سیستم ناکارآمد حفظیات آموزشی است؛ یعنی هر که بتواند در زمان کمتر با توجه به حفظیات خود روی کاغذ، تست های مربوطه را حل کند، موفقتر است. محمدرضانیکنژاد، عضو کانون صنفی معلمان ایران، کنکور را بهعنوان بیماری در سیستم آموزشی ما نام میبرد میگوید:« بیماری مسری نمره و معدل بالا، میراثی است که از روش غلط سوال حفظ کردن محتویات کتاب های درسی و انتقال آن روی کاغذ میآید. بهعنوان مثال دانشآموزی که میخواهد پزشک شود باید مهارتهای ارتباطیاش با مردم خوب باشد اما این موضوع در سیستم کنکور هیچ جایی ندارد و فقط کسی که تستهای مربوطه را درست بزند و رتبه بالا داشته باشد، میتواند خود را پزشک آینده بداند». نیکنژاد به تجاری شدن سیستم آموزشی در ایران نیز اشاره می کند و آن را معضلی برای اجرای روشهای بنیادی آموزشی میداند. کلاسهای کنکوری که با هزینههای بسیار بالا تمام خانوادهها را درگیر کرده و در کنار آن مدشدن گرفتن معلم خصوصی برای دانشآموزان مدرسه ای که به قیمت بهای خون آدمیزاد است، از تبعات منفی این تجاری شدن سیستم آموزشی است. مادران و پدرانی که هر روز در چند شیفت مختلف کار می کنند تا بتوانند هزینه این کلاسها را بپردازند.
نیک نژاد به ازدیاد قارچ مانند این موسسهها اشاره میکند و میگوید:« اجاره دادن آموزش وپرورش به بنگاههای اقتصادیآموزشی که به صورت مافیایی هر روز تعدادشان زیاد میشود، معضل بزرگی است که به سادگی حل نمیشود. متاسفانه این بنگاهها نفوذ زیادی در نهادهای خواستار آموزشهای نوین دارند و هر روز فاصله زیادی بین نهادهای خواستار آموزشهای بنیادی نوین و فعلی ایجاد میکنند». در این مسیر تنها قربانیها دانش آموزان هستند که درگیر این سیر قهقرایی آموزش میشوند. بیگانگی آنها با دنیای بیرونشان بعد از سالها درس خواندن با نمرههای بالا و پریشانیشان در جامعه، نتیجه این سیستم آموزشی است؛درحالی که آموزشوپرورش باید دانشآموزان را بهعنوان شهروندان جهانی، تربیت کند اما متاسفانه آنها در اجتماع جامعه خودشان نیز نمی توانند حضور موثری داشته باشند. نیکنژاد درباره مبانی آموزشهای نوین می گوید:«آموزشوپرورش نوین سعی میکند دانشآموزان را بهعنوان شهروندان جهانی تربیت کند؛ دانشآموزانی که خیلی راحت خودشان را با تغییرات جهانی وقف داده و به زندگی مثبت و سالمشان ادامه می دهند».
کلاسهای گفتوگو و کتابخوانی در مدارس در حد وعده رییس جمهوری باقی ماند
به یاد داریم که آقای روحانی در روزهای آغاز دولت خود گفت باید زنگ انشا به مدارس بازگردد و کلاسهای گفتوگو و کتابخوانی در کنار دیگر درسها برای دانشآموزان تشکیل شود. اما همه اینها در حد حرف بود و همه چیز بعد از مدتی به فراموشی سپرده شد. حتی خود رییس جمهور نیز برای برای ایجاد این کلاسها پیگیری نکرد و از دستاندرکاران آموزشی نخواست تا برنامه هایشان را در این باره ارائه دهند و اجرایی کنند. علاوه بر این پیگیریهای آموزشی هر سال کمتر شد و امکانات آموزشی بهخصوص در روستاها کاهش یافت. نیکنژاد، یکی از علت های این موضوع را کسی میداند که در سیستم آموزش و پرورش در جایگاه مسئول تالیف کتابهای درسی نشسته است:« این آقا 20 سال است که این سمت را دارد و اجازه نمیدهد جوان ترها در این جایگاه حاضر شوند تا از ایدههای جدید و مثبت آنها استفاده شود. او هر سال در روزهای اول مهر از تغییرات استقبال میکند اما خیلی زود همه موجها را می خواباند تا صورت مساله هر چه زودتر پاک شود. این به ضرر دانش آموزان و خانوادههایشان است».
در آموزشهای مدارس از اسطورههای ایرانی استفاده کنیم
فریده اولاد قباد، عضو کمیسیون آموزش مجلس نیز مانند بقیه از نبود خلاقیت و روشهای سنتی تدریس در مدارس اظهار نگرانی میکند و در گفتوگو با «قانون» میگوید: « اینکه معلم مدام در کلاس درس صحبت کند و دانشآموز تنها شنونده باشد، درست نیست. ما باید نقش دانشآموز را در یادگیری افزایش دهیم. دانشآموز روحیه پرسشگری دارد كه باید آنراتشویق کنیم تا بقیه نیز از خلاقیتهایشان در کلاس استفاده کنند». اما این بالا بردن روحیه پرسشگری دانشآموزان منوط به این است که معلمها از دانش بالایی در تمام زمینهها برخوردار باشند تا وقتی دانش آموزان از آنها سوال میپرسند، بتوانند سوالاتشان را جواب بدهند. باید کلاسهای ضمن خدمتی در این راستا برگزار شود و در مرحله بعد اینکه حقوقی که به معلمها داده میشود، باید آنها را ترغیب کند تا در کلاسهای ضمن خدمت شرکت کنند یا به صورت خودجوش، آگاهی شان را از روشهای تدریس بهروز دنیا افزایش دهند. اولادقباد، یکی از راهکارهای این مشکل را بالا بردن میزان دستمزد معلمها و در کنار آن، افزایش فضاهای آموزشی جدید میداند تا دانشآموزان آموزشهایی مبتنی بر تجربه داشته باشند.این عضو کمیسیون آموزش در مجلس شورای اسلامی به جای خالی اسطورههای ایرانی و ملی در کتابهای مدارس اشاره میکند و میگوید: « این اسطورهها بخشی از هویت نسل آینده ما هستند و نباید فراموش شوند. دانشآموز باید اساطیر و قهرمانهای ما را بشناسد و به آنها افتخار کند. بداند در کشوری زندگی می کند که پیشینهاش بخشی از تمدن جهان است. آنوقت اعتماد به نفس پیدا میکند و میتواند با پشتوانه تاریخی که دارد، راهش را برای آینده انتخاب کند».
قوانین آموزشی را در خلأ نوشتهاند
محمدتقی فلاحی، عضو کانون صنفی معلمان ایران نیز از کنکور و سیستم حفظ کردن کتابهای درسی و ارائه آن از طریق دانش آموز به معلم انتقاد میکند و میگوید:« اگر الان کاری نکنیم، دانشآموزان 10 سال دیگر نیز باید این کتابها را بخوانند و فرسنگها با اتفاقها و دانش به روز جامعه فاصله داشته باشند. یک علت آن این است که ما از بچه ها فقط میخواهیم که حفظیاتشان را قوی کنند و داخل کلاس پاسخگو باشند. باید آموزشوپرورش ما به صورت بنیادی تغییر کند و سنگ بنای آن جور دیگری چیده شود. انگار قوانینی که امروز برای آموزش و پرورش نوشته و اجرا شده را در خلأ نوشتهاند، یعنی هیچ گونه کاربرد و کارآیی ندارد. آموزش باید با زندگی روزمره بچه ها پیوند بخورد و از این فضای ذهنی بسته خارج شود».
متاسفانه در مدارس ما خلاقیت دانشآموز هیچ نقشی ندارد. او فقط باید یک سری اطلاعات از قبل نوشته شده را حفظ کند و در زمان مناسب تحویل معلم بدهد
نظر شما