سلامت نیوز:چندی قبل صحبتهایی در خصوص شناسنامه دادن به این کودکان شنیده شد که به دلیل مسایل امنیتی منتفی شد و مدتی هم وزارت تعاون برای شناسایی این افراد بیانیههایی صادر کرد که به دلیل ضعف در اطلاعرسانی، این طرح خیلی موثر نبود و تنها تعداد اندکی در این جامعه آماری قرار گرفتند.
به گزارش سلامت نیوز، جهان صنعت نوشت: تصور کنید در یک کشور به دنیا آمدهاید؛ پدر و مادرتان تبعه همان کشور هستند و شما هم سالها در آنجا زندگی کردهاید، به اندازهای که خانواده اجازه داده تحصیل کردهاید و همه چیز بدون نقص پیش میرود.
چند سال بعد بنا به هر دلیل با مردی ازدواج میکنید که تبعه کشور شما نیست؛ ازدواج کاملا شرعی، رسمی و درست است اما ثبت نمیشود. شما و همسرتان در کنار یکدیگر هیچ هویتی ندارید و از همین زمان مشکلات شروع میشود. مدتی بعد شما صاحب فرزندی میشوید و آن کودک هم هیچ جایی در این همهمه بازار زندگی ندارد. حالا فرزند شما هم با مصائب زیادی روبهرو است و اولین سختی زمانی رخ میدهد که کمتر مدرسهای حاضر به ثبتنام کودک شماست چون وقتی شناسنامهای نباشد، هویتی هم نیست. اگر با هزار مشکل از سد مدرسه عبور کند تازه باید کفشی آهنین به پا کند و از این ساختمان به آن ساختمان به دنبال چند برگ اسناد هویتیاش روزگار بگذراند و تازه شاید بعد از 18 سال برایش مدارک هویتی و دفترچه بیمه صادر شود.
بسیاری از این کودکان در طول دوران تحصیل با بیمهری مسوولان مدرسه مواجه میشوند و عدهای هم قید درس و مدرسه را میزنند و دل به کار میبندند و اگر شانس یارشان باشد، دردآشنایی کاری برایشان پیدا کند و در حجرهای یا مغازهای برای مدتی پادو شوند. کاری که نه نیاز به شناسنامه داشته باشد و نه آیندهای روشن شبیه رویاهای کودکانهشان در انتظارشان باشد. دور و بر ما کم نیستند بچههایی که درد بیهویتی دارند و زنهایی که شوهرشان ترکشان کرده و به دیاری که از آنجا آمده، رفته و کودک بیشناسنامه هم بار روی دوشش شده است.
طبق قانون مدنی ایران، کودکی که از پدری ایرانی چه در داخل خاک ایران، چه خارج از ایران متولد شود، ایرانی است هرچند مادرش تبعه کشوری دیگر باشد اما عکس این موضوع صدق نمیکند. یعنی اگر مادر ایرانی و پدر غیرایرانی باشد کودک تابعیت ایرانی نمیگیرد و فقط در خوشبینانهترین حالت بعد از رسیدن به سن قانونی میتواند تابعیت خود را مشخص کند. بیشتر ازدواجهای دختران ایرانی با تبعه کشورهای افغانستان یا پاکستان صورت میگیرد و وقتی دختری به عقد مرد افغان درآمد تابعیت خود را از دست میدهد و تحت تابعیت کشور متبوع همسرش قرار میگیرد.
سیستانوبلوچستان با توجه به پراکندگی، وسعت، جمعیت بالا و همجواری با دو کشور ناآرام که این سالها درگیر جنگهای متعددی بوده بیشترین آمار کودکان بدون شناسنامه و ازدواجهای ثبت نشده با شوهران مهاجر را دارد. براساس اطلاعات به دست آمده از کارشناسان ثبتاحوال در شهرهای مرزی، افراد زیادی هستند که از نداشتن شناسنامه رنج میبرند. بیشترین آمار به دست آمده در شهرستانهای خاش، نیمروز، قصر قند، نیکشهر و چابهار است که بیسوادی در این شهرها بیداد میکند. در کنار تمام مشکلاتی که برای افراد بیشناسنامه پیش میآید این افراد هیچ جایی در کمیته امداد امام خمینی یا سازمان بهزیستی هم ندارند و اکثرا این افراد با فقر دستوپنجه نرم میکنند.
چندی قبل صحبتهایی در خصوص شناسنامه دادن به این کودکان شنیده شد که به دلیل مسایل امنیتی منتفی شد و مدتی هم وزارت تعاون برای شناسایی این افراد بیانیههایی صادر کرد که به دلیل ضعف در اطلاعرسانی، این طرح خیلی موثر نبود و تنها تعداد اندکی در این جامعه آماری قرار گرفتند.
مریم اسم مستعار یکی از همین زنهایی ست که به دلایل شخصی تن به ازدواج با مردی افغان داد. او که بیش از 20 سال است از ازدواجش میگذرد، میگوید: «ازدواج ما ثبت شد. چون در تهران زندگی میکنیم، در شهرستانها خیلی از ازدواجها ثبت نمیشوند. پشت قرآن مینویسند و بعد، دست زن به هیچ جا بند نیست. ما اما از مراجع قانونی نامه گرفتیم و از آنجا به اداره اتباع خارجی رفتیم و ازدواجمان ثبت شد. اسم شوهرم در شناسنامه من آمد اما او چون شناسنامه نداشت اسم من در مدارک هویتی شوهرم ثبت نشد. اوایل همه چیز عالی بود، مشکل مالی نداشتیم و شوهرم از ثروتمندان افغانستان بود. به اصرار پدرم ازدواج کردیم و کمکم مهرش به دلم افتاد. چند وقت بعد اولین فرزندمان به دنیا آمد. همه چیز رضایتبخش بود و بچهها به اصطلاح در ناز و نعمت زندگی میکردند. تنها چیزی که کمی سخت بود ثبتنام مدرسه بچهها بود و مدارک شناسایی که نداشتند. اینکه میگویم مدارک نداشتن به این معنا نیست که هیچچیز مبنی بر شناسایی بچهها نبود، کارت هویت افغانی داشتند؛ کارتی که هر سال باید تمدید شود و برای ثبتنام اجازه پدر هم لازم بود. در کنار این کارت هویتی باید هر سال به استانداری هم مراجعه کنیم و از استانداری برای ثبتنام نامه بگیریم.»
روزگار برای مریم خوب ورق نخورد و حالا چند وقتی میشود که بدبیاری آورده است. آن همه ثروت و مال و منال شوهرش در مدت کوتاهی به باد رفت. «تمام زندگیمان دود شد و شوهرم از دست طلبکاران فرار کرد. چند وقتی هیچ خبری از او نداشتم و حالا خودم هم هر روز با مشکلاتی مواجه شدم که هیچوقت فکرش را نمیکردم. حالا هم که شوهرم نیست و اجازه ثبتنام بچهها را هم در مدرسه ندارم. یکسال است مدرسه نرفتند فقط به این دلیل که من با یک تبعه افغان ازدواج کردم.»
پسر بزرگ مریم هم بعد از ورشکستگی پدرش روزهای خوبی ندارد. او که چند وقتی میشود برای به دست آوردن شناسنامهاش تلاش میکند، میگوید: «یکسری قانون داریم که نمیدانم چه کاربردی دارد. مثلا من بارها فرم پر کردهام که تابعیت ایرانی بگیرم. مادر من ایرانی است و تمام خانواده و فامیلش در ایران زندگی میکنند، من در ایران به دنیا آمدهام و اینجا بزرگ شدهام و درس خواندهام و دوست پیدا کردهام. حتی یکبار هم افغانستان نرفتهام و مثل بقیه بدون لهجه فارسی حرف میزنم، برای چه باید تبعه افغانستان باشم و برای ثابت کردن خودم این همه زجر بکشم. وزارت خارجه به من گفته باید امتحان قانون اساسی بدهم، بعد پرسوجوی محلی کنند. سوءسابقه هم نداشتم و مرتب انگشتنگاری میشوم. تازه این مسیر که طی شد باید بروم افغانستان و شناسنامه قبلی را باطل کنم تا شناسنامه جدید بگیرم. پدرم هم خیلی تلاش کرد برای من شناسنامه بگیرد اما نشد. خیلی پول خرج کردیم آخرش هم هیچ اتفاقی نیفتاد اما یکی از آشناها با همین شرایط من شناسنامه گرفت. انگار به هر کسی که دوست دارند شناسنامه میدهند.»
مریم در ادامه صحبتهای پسرش میگوید: «برای داشتن یک گواهی رانندگی باید هر سال امتحان بدهد. هر سال انگشتنگاری شود. باید برای شناسنامه گرفتن تنها تا افغانستان برود. این بچه از مشهد آنطرفتر نرفته حالا تک و تنها تا افغانستان برود؟ چه فرقی بین این بچه با دیگران است؟ انسان بودن به رفتار و اخلاق است نه اینکه یکی چون در کشور دیگری زندگی میکند از تمام حقوق محروم شود.»
با وجود تمام وعدههایی که از طرف وزارت کشور و مسوولان ذیربط در مورد ساماندهی افراد بیشناسنامه مطرح میشود، هنوز تعداد زیادی کودک بیشناسنامه و بازمانده از تحصیل داریم که از اولین حقوق انسانی محروم هستند و به طور عمده در آینده یا کودک کار میشوند یا با مشکلات مربوط با این قضیه دست به گریبان میشوند. نوشتن از این کودکان نه کار جدیدی است و نه تا امروز به نتیجه خاصی رسیده و نیازمند آسیبشناسی و بررسی دقیق و منسجم است تا کمی از درد زنان و کودکان کاسته شود.
نظر شما