سلامت نیوز:«نیمه شب از خواب میپرید. احساس میکنید که تختخواب میلرزد. قلبتان تند میتپد. صدای افتادن قاب عکسها از روی دیوار، مجسمههای از داخل قفسه و جرینگ جرینگ شکستن شیشههای اتاق شما را به خودتان میآورد. همیشه به زلزله تهران فکر کردهاید و همیشه از تصورش هراسان شدهاید، آنقدر که سر آخر از فکر کردن به آن صرف نظر کردهاید.
به گزارش سلامت نیوز، ابتکار نوشت: سراسیمه از روی تخت بلند میشوید تا سمت در بروید. به خودتان بیندیشید یا به خانوادهاتان. تصمیم سختی است. هنوز به پاسخی نرسیدهاید که برق قطع میشود و همه جا در تاریکی فرو میرود و دیوارها روی سرتان خراب....»؛ کابوسی که همیشه از آن میترسیدیم روزی به حقیقت میپیوندد و تهران روزگاری خواهد لرزید. شدت و ضعفش مشخص نیست ولی زلزلهشناسان آن را بالاتر از 7.3 ریشتر پیشبینی میکنند. از دوره برگشت زلزله تهران نزدیک به 200 سال میگذرد و فرمولها چند سناریو برای اعداد فوتی و زخمی تهران محسابه میکنند.
اما به راستی با زلزله تهران چه باید کرد؟
زلزله 7.3 ریشتری غرب ایران در کانون ازگله در کرمانشاه که 7 استان دیگر را به لرزه در آورد توجهها را دوباره معطوف به تهران کرد. زلزلهای که اگر اتفاق بیافتد به گفته بسیاری از متخصصان زلزله شناسی و مدیریت بحران فاجعه 3 قرن اخیر را رقم خواهد زد. پیشبینیهای نگرانکنندهای درباره دقایق و روزهای پس از زلزله تهران وجود دارد و البته کسی آنرا جدی نمیگیرد. تهران 16 میلیون نفر جمعیت را در خود جای داده است، شهری که متخصصان ظرفیت آن را 4 میلیون نفر میدانند. تهران شهری است که برجها، ساختمانها و سازه هایش روی حدود 6 گسل اصلی و 60 گسل فرعی بنا شدهاند و از آنجایی که اصول معماری و مهندسی در آنها رعایت نشده بیشترین میزان آسیبپذیری را دارند. دلایلی که دقایقی پس از حادثه زمین لرزه کرمان نگرانیهای پایتختنشینان را نسبت به فعال شدن گسلهای خفته تهران شدت بخشید. نگرانی ای که اما کمی بعد با اظهارات مهدی زارع، استاد پژوهشگاه بینالمللی زلزلهشناسی و مهندسی زلزله که گفت زلزله کرمانشاه باعث تحریک گسل تهران، تبریز و قم نمیشود، از میان رفت. ادعایی که البته فریبرز ناطقی الهی، معاون پژوهشی پژوهشگاه بینالمللی زلزله و رئیس پژوهشکده مهندسیسازه، بنیانگذار مقاومسازی و مدیریت بحران زلزله و رئیس پیشین انجمن مهندسی دید متفاوتتری به آن دارد و معتقد است که علم عملی زلزلهشناسی امروز در جهان نمیتواند رد یا تایید کند که زلزله در یک گسل، گسل دیگری را که از نظر فیزیکی با آن ارتباط ندارد، فعال کند.
شاید گسل تهران فعال شده باشد، شاید هم ....
ناطقی الهی در این باره میگوید: «بحث زلزله و زلزلهشناسی بحثی پیچیده و گستردهای است. امروزه زلزلهشناسان تئوری صفحات تکتونیکی را پذیرفتهاند و اجماع کلی بر روی آن دارند. بر اساس این فرضیه زمین به صفحات تکتونیکی تقسیم شده که این صفحات روی هم فشار میآورند یا میلغزند و این اعمال باعث میشود که زلزله رخ دهد. اجماع کلی بر روی این فرضیه است که برخی آن را قبول ندارند. با این حال علم امروز تابع این فرضیه است. وجود رشته کوههای زاگرس و البرز در پهنه جغرافیایی ایران حاصل همین فشار صفحات تکتونیکی است که روی هم بوده و در طول هزاران سال تحرکات آنها سبب به وجود آمدن رشته کوهها شده است. عموما سکونتگاههای انسانی ما در کنار همین دو رشته کوه به وجود آمده است. این موضوع نیز به این دلیل است که هر کجا که گسل وجود دارد آب نیز هست. پس مجموعه این عوامل سبب شده تا فعالیتهای لرزهای در رشته کوههای زاگرس و البرز رخ دهد. شواهد علمی زیادی وجود دارد که این رشته کوهها گسلهای زیادی دارد. اما این دو رشته کوه دو طبیعت متفاوت از یکدیگر دارند. زلزلههای زاگرس با سرعت بیشتری رخ میدهد اما با ریشتر و بزرگای کمتر. در مقابل اما زلزلههای البرز با سرعت کند اما با ریشتر و بزرگای بیشتر رخ میدهد. اما برای پاسخ دادن به این سوال که آیا این گسلها با یکدیگر ارتباط سیستماتیک دارند یا خیر؟ باید گفت که هر دوی فرضیهها یعنی فرضیهای که حکایت از آن دارد که تخلیه یک گسل، سایر گسلها را به فعالیت در میآورد و فضیه دیگر که میگوید تخلیه یک گسل، سایر گسلها را به فعالیت در نمیآورد، مردود است. اما این سخن به این معنا نیست که ما علم عملی کافی در این باره داریم که بگوییم حرکت یک گسل موجب حرکت گسل دیگر نمیشود.
با این حال اما کمتر دیده شده که حرکت یک گسل سبب حرکت گسل دیگری که مستقل از آن است، شود. هیچ کسی امروز به ضرس قاطع نمیتواند به این سوال پاسخ دهد که آیا حرکت یک گسل میتواند گسلهای دیگر را فعال کند یا خیر؟ این امری است که علم موجود نمیتواند به طور قاطع به آن پاسخ دهد. ولی تجربه نشان داده که اگر زاگرس بلرزد، گسلهای البرز تحریک نمیشوند و بالعکس. اما اگر روزگاری فعالیت گسل زاگرس سبب تحریک گسل البرز شود به این معنی نیست که خلافی اتفاق افتاده است. چرا که حقیقتا کسی نمیداند که درون زمین و در پی لغزش صفحات در زیر زمین چه اتفاقی میافتد و چه انرژی انباشت شده، انرژی که میتواند سبب تحریک این دو شود.»
زلزله 7.3 ریشتری با یک و نیم میلیون کشته و 10 میلیون آواره
سناریوهای مختلفی درباره شدت و ضعف زلزله تهران و میزان خسارات جانی و مالی آن در طول سالهایی که هشدارها برای بازگشت زلزله تهران میگذرد از سوی زلزلهشناسان منتشر شده است. مهدی زارع، استاد پژوهشگاه بین المللی زلزله شناسی و مهندسی زلزله سال 93 در گزارشی که ارائه کرده است برآورد جمعیت ساکن در شب در تهران در معرض آسیب از زلزله را در مناطق 5،4،3،2،1 و 21و 22 شهرداری تهران را 2 میلیون و 77 هزار نفر و در مناطق 18 ،19 و 20 شهرداری تهران را 995 هزار نفر و جمعیت ساکن در بافتهای فرسوده را2 میلیون و 124 هزار نفر اعلام کرده که در مجموع نزدیک به 5 میلیون و 234 هزار نفر در زمان زلزله در معرض خطر هستند. فریبرز ناطقی الهی اما معتقد است که با گذشت 200 سال از زمان بازگشت زلزله در تهران، زلزله 7.3 ریشتری یک و نیم میلیون نفر را در تهران میکشد و 4.3 میلیون را زخمی و نزدیک به 10 میلیون را آواره میکند.
او در این باره میگوید: «فرمولهای احتمالی و آماری برای پیشبینی زلزله آینده تهران وجود دارد. تمام این فرضیاتی که درباره میزان تلفات و شدت زلزله تهران منتشر شده براساس این دو فرمول و منبع استخراج شده است که این فرمولها احتمال خطا نیز دارند و بارها این موضوع اثبات شده است اما این درصد خطا تنها 2 تا 5 درصد است. گفته میشود که 158 سال دوره بازگشت زلزله بالای 7.1 ریشتر در تهران و اطراف آن از جمله دماوند و ری بوده است. این آمار اما به معنای آن نیست که اگر 159 سال از زلزله تهران گذشت باید زلزلهای رخ دهد. هم اکنون حدود 200 سال از دوره بازگشت زلزله تهران میگذرد و اگر 200 سال بازگشت زلزله را در فرمول قرار دهیم باید منتظر زلزلهای برابر با 7.3 در تهران باشیم. اما نباید نگران زلزله اصلی در تهران بود چرا که زلزله 7.3 ریشتری تهران را کن فیکون میکند و دیگری چیزی باقی نمیماند. اگر زلزله 6 ریشتری در تهران رخ دهد مشکلاتی را برای پایتخت ایجاد میکند که غیر قابل مدیریت است. این زلزله فاجعه 3 قرن گذشته خواهد بود.»
معاون پژوهشی پژوهشگاه بین المللی زلزله براساس مطالعهای که در سال 86 بر روی زلزله تهران انجام داده و سناریوی زلزله شب در تهران را برای 10 میلیون نفر فرض کرده، میزان تلفات را اینگونه بیان میکند: «محاسبات من نشان میدهد که زلزله تهران یک و نیم میلیون کشته و 4.3 میلیون زخمی و مابقی را سرگردان و حیران در شهری میکند که امدادرسانی در آن به صفر رسیده است. مسلما این اعداد خطا دارد و از آن جهت سناریوی شب در نظر گرفته شده که در طول روز مردم در حال حرکت هستند و اطلاعاتی درباره این وجود ندارد که تمرکز حضور مردم در کدام منطقه است. اگر فرض کنیم که این آمار اشتباه باشد و میزان تلفات و مجروحان و آوارگان کمتر از این پیشبینی باشد باز هم مدیریت آن در تهران سخت است.»
15 سال طلایی تا آخرین نفسهای تهران باقی است
اگر تا چند روز پیش زلزله در کرمانشاه یک شوخی بود امروز یک واقعیت است. تا لحظهای که جرقه زلزله زده شود همه میتوانیم بخندیم و درباره زلزله جک بگوییم. اما از زمانی که زلزله رخ میدهد دیگر خنده بر لبانمان نخواهد نشد. ناطقیالهی معتقد است که 30 سال طلایی برای مدیریت بحران زلزله در تهران از دست رفته است. تهران یک بیماری است. بیماری که اگر از همین امروز برای درمانش دست به کار شویم باز هم دیر است. اما اینکه چقدر تا زنده نگه داشتن تهران زمان باقی مانده سوال اساسی است.
ناطقیالهی در این باره میگوید: «سال 1377 کتابی درباره مدیریت بحران زلزله در ایران نوشتم که در آن ریز برنامهها و راهحلها نوشته شده است. حتی این کتاب در مجلس شورای اسلامی به عنوان کتاب مرجع دستورالعمل و قانون قرار گرفت و سازمان مدیریت بحران براساس ساختار این کتاب تصویب اولیه شد. اما هم سازمان مدیریت بحران تنها براساس ظاهر کتاب پایهریزی شد و هم زلزله در حد شوخی باقی ماند. مدیریت بحرانی که امروز از آن یاد میشود اشتباه است بلکه آن امداد و نجات است. اگر مدیریت بحران را یک دایره 360 درجه فرض کنیم، امداد و نجات 10 درجه این دایره است و این یعنی که ما 350 درجه هیچ کاری نمیکنیم. کجای مدیریت بحران ما برنامهریزی، ساماندهی، آمادگی، آموزشهای همگانی و تخصصی قرار دارد؟
مدیریت بحران به قبل از زلزله باز میگردد که ضایعات در زمان زلزله به حداقل برسد نه آنکه بعد از زلزله امدادرسانی کنیم. مدیریت بحران به این معنا است که برای منطقهای که زلزله خیز است برنامه داشته باشیم. آنچه که ناراحتکنندهتر است این است که در اخبار اعلام کردند که از هفته دیگر بازسازی شروع میشود. گرچه این یک شعار است اما تلخ است که بیبرنامه و بدون محاسبات دوباره خانههایی برای مردم ساخته شود. سالهای زیادی را برای داشتن برنامه مدون از دست دادهایم و عمده مشکلات از آنجا آغاز میشود که افرادی که مدیریت بحران به آنها سپرده میشود نه تخصص لازم را دارند، نه آموزشهای لازم را دیدهاند و نه از بودجههای لازم و نه حمایتهای دولتی برخوردارند. دانشجویانی در کشور داریم که اگر بر مسند مدیریتی باشند غوغا میکنند. منتهی ما باز هم از افرادی استفاده میکنیم که ابتداییترینهای مدیریت بحران را نمیدانند. همین سبب میشود تا ما باز هم تلفات جانی، از بین رفتن تاسیسات و غم و اندوه را تجربه کنیم. دو راه بیشتر وجود ندارد یا باید حرف پژشک را گوش کنیم یا منتظر مرگ بمانیم. مدیریت بحران ما سالهاست که مرده است.»
رئیس پژوهشکده مهندسی سازه ادامه میدهد: «بزرگترین تهدید تهران زلزله است. از انتخاب محمدعلی نجفی به عنوان شهردار تهران و یک فرد دانشگاهی امیدوار بودم اما چند ماه نگذشته از شهردار نا امید شدم. بارها گفتهام که تهران نباید توسعه پیدا کند بلکه باید کوچکتر شود. آسیبپذیری ساختمانهای تهران و شریانهای حیاتی شهر با یک تیم قوی نه دو پسرخاله که به جناحی وصل هستند شناسایی شود. کار باید به کاردان سپرده شود. ما کاردانهای شناخته شدهای در ایران داریم که هم، هم ایران و هم غم ایران را دارند. اگر عمل قلبتان را به یک دکتر تازه وارد بدهید باید تبعات آن را هم بپذیرید. بعد از شناسایی آسیبپذیری شهر براساس دادههای به دست آمده روشهای مقاومسازی محدود و نقشه مدیریت بحران را تهیه کنیم. یعنی اگر وضعیت آسیبپذیری منطقهای از تهران بالا است تمهیدات لازم برای دپوی آب، دارو و بیمارستان صحرایی را انجام دهیم و بعد به سمت مقاومسازی پیشرویم و به هیچ وجه اجازه ندهیم تا شهر بزرگتر شود. اگر این اقدامات را آغاز کردیم میتوانیم در یک برهه 15 ساله ایمنی تهران را بالاببریم. اما اگر این گام را بر نداریم باید منتظر پخش تصاویر غم انگیزی از رسانههای کشورمان باشیم. تهران شریان حیاتی ایران است و فرض کنید که اگر ویران شود از نظر سیاسی ایران با چه مصبتی روبهرو خواهد بود. نمیشود با قلدری جلوی سوانحی مانند زلزله ایستاد.»
نظر شما