سلامت نیوز:اگرچه زلزله، شهرستانهای استان کرمانشاه مانند سرپل ذهاب، ثلاث باباجانی، اسلامآباد غرب، قصرشیرین و ... را 7.3 ریشتر لرزانده است اما وقتی در میان آوار و خرابههای این شهرها قدم میزنی چشمها، خرابیها را چند هزار ریشتر تخمین میزند.
به گزارش سلامت نیوز، ابتکار نوشت: بلیت را تهیه میکنم تا تهران را به مقصد کرمانشاه و مناطق دورافتاده و مرزی این استان ترک کنم؛ میدانم چشمانم نظارهگر وضعیت دردناک و اسفباری خواهد بود که تا قبل از رسیدن به مناطق زلزلهزده با تماشای عکسها بارها اشکبار شده است. پس از چند ساعت به کرمانشاه میرسم و هر لحظه ضربان قلبم تندتر و تندتر میزند؛ تمام طول مسیر را با خبرها و حرفهای سایر مسافران به تصویرسازی این مناطق پرداختهام و حالا در نزدیکی کرمانشاه به این فکر میکنم که چقدر این تصاویرِ ذهنی با واقعیتی که تا دقایقی دیگر با آن روبرو میشوم، همخوانی دارد...
حالا در نخستین گامهایم در خاک کرمانشاه این جملات در ذهنم رژه میرود؛ با اینکه سالهای زیادی از جنگ گذشته اما خاطرههای جنگ هنوز هم در حافظه غربیترین استان کشور زنده مانده است و زلزله که آمد انگار داغ دل این سرزمین غمگرفته دوباره زنده شده است. سرتیتر خبرهای این روزها «سرزمین عشق»، «دیار فرهاد» و «کرمانشاه» است که روزهای تلخی را پشت سر میگذارد. از زلزله یکشنبه شب استان کرمانشاه و شهرستانهایش سخنان رسمی و غیررسمی زیادی به گوش رسیده است. در این اخبار اسامی سرپلذهاب، ثلاث باباجانی، قصرشیرین و اسلامآباد را زیاد شنیدهایم اما کمتر کسی از حال واقعی روستاها و شهرهای تابع این شهرستانها خبر دارد. اینها به همان میزانی که در رسانهها تصویری ندارند، در دریافت کمکهای ارسالی هم کم بهره ماندهاند.
مردم خودشان دست به کار شدهاند
هنوز چند ساعتی از زلزله نگذشته بود که سیل کمکهای ارسالی از شهرهای مختلف ایران روانه شهرستانهای استان کرمانشاه شدند. کمکهای مردمی چندین برابر کمکهای دولتی بود. دیروز ترافیک جادههای منتهی به کرمانشاه و وجود کاروانهای متعدد ارسالی موید این موضوع بود. حتی در اطراف ثلاثباباجانی ترافیک به حدی زیاد بود که گذشتن از آن نیم ساعتی طول کشید. نکته غمانگیز ماجرا این است که هر چقدر جادههای اطراف سرپلذهاب و ثلاث باباجانی شلوغ هستند، جادههای روستایی خلوتترند. در واقع، کمکهای دولتی و مردمی بیشتر به مناطق اصلی میرسند و مناطق روستایی کمترین بهره را میبرند. به بعضی از مناطق مثل «شیخصله» در حوالی «ازگله» هنوز حتی یک محموله هم ارسال نشده است. وقتی به «شیخصله» و روستاهای اطرافش پا میگذارم خبری از چادرهای هلالاحمر نیست و مردم به طور خودجوش در حال بیرون کشیدن افراد از زیر آوار و کمک کردن به زلزلهزدگان هستند.
بیماریها هر لحظه شدیدتر و عفونیتر میشوند
همه آنچه میبینم نشان میدهد «شیخصله» اصلا حال خوبی ندارد؛ مردم تمام این سه روز را در سرما لرزیدهاند و چیزی نیست که نیاز نداشته باشند. یکی از اهالی این روستا میگوید: «هیچ کمکی به دست ما نرسیده است، اصلیترین نیاز ما چادر و پتو است. شبها هوا خیلی سرد است و بچههایمان مریض شدهاند چون به دارو هم دسترسی نداریم، بیماریها هر لحظه شدیدتر و عفونیتر میشوند.» او اشاره به بچه خردسالش که در آغوش همسرش بیحال افتاده است، میکند و میگوید: «بچهام دو روز است که اسهال دارد و هیچ دکتر و دارویی برای مداوای بیماران در اختیار ما نگذاشتهاند، ما حتی به پوشاک بچه هم دسترسی نداریم و میترسیم در این کثیفی و آلودگیای که وجود دارد، مریضی کودکمان تشدید شود.»
کمکها به مناطق دورافتاده در حد صفر است
در گشتی در خیابانهایی که حالا دیگر ظاهر خیابان و کوچه ندارند، متوجه میشوم بچههای ضعیف و معصوم زیادی در وضعیتی مشابه بهسر میبرند، بعضی از گهوارهها کنار جادهها به امید اینکه کمکی به دستشان برسد، رها شدهاند اما شواهد نشان میدهد کمکها به این مناطق دورافتاده و مرزی در حد صفر بوده است و اگر هم کمکی رسیده از کمکهای مردمی بوده است. مردم «شیخصله» و روستاها اطرافش به غذا، پتو، چادر، دارو، آب آشامیدنی و پوشاک نیازمند هستند و اگر هر چه زودتر این کمکها به دست آنها نرسد، عواقبی بدتر از زلزلهزدگی در انتظار آنهاست.
هیچ کسی به ما سر نزده است
«محسن»، یکی از اهالی «شیخصله» است که مسئول جمعآوری کمکهای مردمی است. او » میگوید: «مردم «شیخصله» تنها وسیله گرمایشی که در اختیار دارند، چوبهای خشک است، اگر باد و بارانی بیاید برای مردم سرپناهی وجود ندارد. از وقتی که زلزله آمده است، هیچ کسی به ما سر نزده است. خودمان مصدومان را از زیر آوار بیرون کشیدیم و ساماندهی مردم و کمک به آنها برعهده خودمان بود.» او از مسئولان و مردم خواهش میکند که هر چه زودتر به مردم این منطقه کمک کنند. «محسن» توضیح میدهد: «روستاهای اطراف «شیخصله» وضعشان به مراتب بدتر از اینجاست. در روستاها بسیاری از خانهها تخریب شدهاند و چون جادهها خاکی هستند، رساندن کمک به آنها بسیار سختتر است و فقط بعضی از ماشینهای مخصوص مناطق کوهستانی میتوانند از جادههای صعبالعبور آن عبور کنند.»
«بیپناهیِ» مردم مصیبتزده
تخریب این شهر کوچک دورافتاده، غم را هر لحظه در دلم بیشتر مینشاند. دیدن چشمان معصوم شیرخوارهها و کودکان در آن سوز پاییزی، فضای این منطقه را دلگیرتر کرده است و در این میان، جای خالی امدادهایی که وظیفه دولت است حال و هوای ناامیدکننده حاکم بر شهر را غمانگیزتر کرده است؛ «بیپناهیِ» مردم مصیبتزده، درد را در دلم عمیقتر میکند. یکی از جوانان روستا به «ابتکار» میگوید: «بسیاری از خانههای روستا تخریب شدهاند و خانههایی هم که تخریب نشدهاند اوضاعشان خوب نیست. مردم بیرون از روستا ساکن شدهاند و جرات نزدیک شدن به خانههایشان را ندارند، چون یک پسلرزه کوچک هم میتواند خانه را کاملا خراب کند و جانشان را بگیرد.»
مردم از حداقل امکانات بهداشتی محرومند
یکی از مصدومان «شیخصله» که زیر آوار مانده بود، به ثلاث باباجانی منتقل میشود، یک مداوای سطحی روی این مصدوم انجام میشود و بعد دوباره او را به «شیخصله» باز میگردانند. کمر این زن شکسته است و نمیتواند از جایش تکان بخورد. او را زیر آفتاب، در یک محیط آلوده گرد و خاکی رها کردهاند و حتی یک چادر هم به او ندادهاند تا حداقل بتواند در پناه آن استراحت کند. روی این زن فقط یک پتوی مسافرتی کشیدهاند و قرار است سرمای امشب را زیر این پتوی نازک پشت سر بگذارد. میان این همه آلودگی و میکروب آدم سالم هم مریض میشود، چه برسد به کسی که مریض هم باشد. یکی از امدادرسانهای مردمی «شیخصله» از وضعیت بهداشت این شهر کوچک شاکی است و به «ابتکار» میگوید: «مردمی که آواره شدهاند از حداقل امکانات بهداشتی محروم هستند، آنها به آب تمیز، حمام و سرویس بهداشتی دسترسی ندارند و اگر هر چه زودتر برایشان حمام و سرویس بهداشتی سیاری ساخته نشود، خیلی از آنها بهویژه زنان و کودکان به انواع بیماریهای عفونی دچار میشوند.»
ما را فراموش نکنید
در حال خروج از «شیخصله» هستم، نگاههایی که چشم انتظار کمک هستند، قلبم را به درد میآورد. مردم «شیخصله» و سایر نقاط روستایی از مسئولان و مردم کمک میخواهند. آنها میگویند مسئولان ما را فراموش نکنند. «شیخوصله» و روستاهای اطرافش هم به اندازه سرپلذهاب و ثلاث باباجانی اهمیت دارند. قلبهایشان به ویرانی خانههای شان شده است. اگر فراموششان کنیم، بلایی بدتر از زلزله در انتظارشان است.
از کنار روستاهای اطراف «شیخصله» که عبور میکنی، شدت تخریبها به حدی است که نمیتوانی فکرش را هم بکنی که روزی اینجا آبادی بوده است. بچههایی که باید حالا سر درس و مشقهای شان میبودند، الان کنار جادهها ایستادهاند و از ماشینهایی که رد میشوند، درخواست کمک میکنند. از بین آن همه ماشین و ترافیکی که اطراف ثلاث باباجانی وجود داشت، حتی یک مورد هم به «شیخصله» و روستاهای اطرافش نرسیده است.
توزیع نامناسب کمکها؛ اصلیترین مشکل گهوارههای کنار جاده، حس غریبی دارند. کاش حداقل سقفی، هر چند هم چادری برای این کودکان وجود داشت. از خودم میپرسم، آن کودک یک سالهای که خانوادهاش حتی یک پتوی مسافرتی هم نداشت، چگونه شبهای سرد را پشت سر خواهد گذاشت؟
نبود برنامهریزی و ساماندهی در رساندن و توزیع کمکهای دولتی و مردمی به دست آوارگان مناطق زلزلهزده کرمانشاه، یکی از اصلیترین مشکلاتی است که در مناطق زلزلهزده به چشم میخورد. به برخی از مناطق هزاران کامیون کمک رسیده است در حالی که مردم «شیخصله» و روستاهای اطرافش حتی ابتداییترین نیازهای شان که چادر است، به دستشان نرسیده است.
نظر شما