سلامت نیوز:مدت زیادی از فاجعه سهمگین زلزله در غرب ایران نمیگذرد و در این بین کودکان زیادی با از دست دادن والدین، ویرانی مدارس و منازلشان در شرایط روحی بدی قرار دارند.
به گزارش سلامت نیوز، آرمان نوشت: مقاومت کودکان نسبت به بزرگسالان کمتر است و باید برای بازگرداندن آنها به زندگی عادی چارهاندیشی کرد. شیوا دولتآبادی، رئیس هیاتمدیره و مدیرعامل انجمن حمایت از حقوق کودکان درباره بازگرداندن کودکان زلزلهزده به زندگی عادی میگوید: «کودکان زلزلهزده با مفاهیمی مانند از دست دادن عزیزان و دائمی بودن این فقدان روبهرو هستند. مسلما وضعیت این کودکان با کودکانی که در سنین پایینتر درکی از مساله مرگ و نیستی ندارند، متفاوت است. در نتیجه هیجانات کودکان بزرگتر به مراتب بیشتر است و باید تلاش مضاعفی داشت تا آنها به زندگی عادی خود برگردند. از این رو توجه به سن کودکان و توصیفی که از وضعیت موجود در ذهن آنها پیش آمده ضروری است و این مساله نیاز به دانش، تجربه و تسلط به کنترل شرایط در متخصصان دارد.»
کودکان حساسیت بیشتری نسبت به حوادث دارند و وقتی زندگی آنها مختل شده و از روند عادی خارج شود، آسیب بیشتری میبینند. با توجه به فاجعه اخیر چگونه میتوان کودکان زلزلهزده غرب ایران را به زندگی عادی بازگرداند؟
در ابتدا باید بهطور کلی بگویم که بلایای طبیعی وغیر قابل پیشبینی افراد را غافگیر میکنند و به نوعی تمام ساختارهای قابل اتکای زندگی را به هم میریزند، آنچنان که افراد درگیر با بلایای طبیعی با هیجانات بسیار شدیدی مواجه میشوند. از سوی دیگر، معمولا استرسهای شدید ناشی از این بلایا ترکیب شده هستند، به این معنا که افراد خشمگین هستند، چرا باید این اتفاق بیفتد؟ همچنین هنگام رخ دادن بلایای طبیعی آشفتگی روانی، به هم ریختگی و سوگ در کنار هم وجود دارند. بنابراین افراد با ترکیبی از هیجانات شدید روبهرو هستند و باید روانشناسان سعی کنند که بار هیجانات غیر قابل تحمل را از شانههای افراد اعم از خردسال و خانواده بردارند. بدیهی است که کودکان نسبت به بزرگسالان آسیبپذیرتر هستند، چرا که زندگی آنها متکی به زندگی بزرگسالانی است که آنها هم در این شرایط استحکامهای خودشان را از دست داده اند و بدتر آنکه خانواده کودکان زلزلهزده نیز از دست رفته باشند و کودکان به اطرافیان دورترشان واگذار شوند. وقتی از مسائل ناشی از بلایا که زندگی کودکان را به هم میزند حرف میزنیم، باید ببینیم چگونه میتوانیم به کودکانی که در بلایا گرفتار شدهاند کمک کنیم تا از ناامیدی وحشتناک عبور کنند و بتوانند به زندگی عادی برگردد.
در این راستا روانشناسان باید بتوانند این عبور بسیار سخت را تسهیل و امکاناتی را فراهم کنند. همچنین کودکان در سنین مختلف از نظر شناختی، عاطفی، هیجانی و جسمانی در شرایط متفاوتی هستند و نیاز است به این مساله توجه شود. در واقع کودکان زلزلهزده با مفاهیمی مانند از دست دادن عزیزان و دائمی بودن این فقدان رو به رو هستند. مسلما وضعیت این کودکان با کودکانی که در سنین پایینتر درکی از مساله مرگ و نیستی ندارند، متفاوت است. در نتیجه هیجانات کودکان بزرگتر به مراتب بیشتر است و باید تلاش مضاعفی داشت تا آنها به زندگی عادی خود برگردند. از این رو توجه به سن کودکان و توصیفی که از وضعیت موجود در ذهن آنها پیش آمده ضروری است و این مساله نیاز به دانش، تجربه و تسلط به کنترل شرایط در متخصصان دارد. بنابراین افرادی در تسهیل شرایط کمک بیشتری دارند که در این زمینهها شناختی از کودک و وضعیت روانی، عاطفی و هیجانی او داشته باشند و بتوانند راهکارهایی را در این زمینه پیش گیرند. در عین حال فراموش نکنیم بسیاری از اقدامات پیشگیرانه میتواند توسط روانشناسانی انجام شود. ما اسم آن را در این مرحله درمان نمیگذاریم، بلکه بیشتر پیشگیری از بدتر شدن وضعیت روانی موجود است. بنابراین باید در کنار هم بودن، تجربه جمع گرایی و برون ریزی هیجانات کودکان توسط افرادی هم که روانشناس نیستند، اما با حداقل نیازهای کودکان آشنا هستند، صورت گیرد. این در حالی است که باید توجه کنیم عبور از شرایط سخت و به هم ریخته توام با ترس است و باید بدانیم که ترس یک واکنش بسیار واقعی است. بنابراین در چنین شرایطی ترس کودکان با هیجاناتی از جنس خشم، آشفتگی و سوگ در هم میآمیزد.
راهکارهای تسهیل شرایط سخت کودکان زلزلهزده چیست؟
باید به کودکان زلزلهزده القا کنیم که آنها هم سهمی در کمک به دیگران دارند و میتوانند بخشی از درمان باشند. در واقع باید آنها را به سمت همدلی و همگرایی بکشانیم تا مجبور نباشند درد خودشان را به تنهایی تحمل کنند. این فرایند میتواند در قالب بازی صورت گیرد تا کودکان بتوانند به هم دست یاری بدهند، حتی کودکان زلزلهزدهای که از قبل با هم آشنا نبودند، میتوانند به این طریق به هم کمک هم بشتابند.
از چه طریقی میتوان فهمید که در ذهن به شدت آشفته و پر از ترس کودکان زلزلهزده چه میگذرد؟
همانطور که گفتم بنا به تناسب سن و ذهن کودکان باید از بازی و نقاشی و سرودهای دسته جمعی، تکمیل جملات و... استفاده کنیم تا آنها در لحظه ما را در جریان هیجانات خود بگذارند؛ یعنی باید از این طریق متوجه شویم که در ذهنشان در این شرایط سخت چه میگذرد. این برونریزی اگر در جمع صورت گیرد، میتواند یکی از راههای خوب برقراری ارتباط با ادامه زندگی و اجتماع باشد. بنابراین باید سعی کنیم برنامه جمعی برای کودکان زلزلهزده داشته باشیم.
برخی سمنها در زلزله اخیر با کودکان بازی دسته جمعی کرده اند تا کودکان به زندگی و نیازهای عادی شان که همان بازی و شادی است، بازگردند. در این شرایط کودکان راحتتر میتوانند با شدت هیجانات منفی و بار سنگینی که بر اثر تغییر ناگهانی در شرایط زندگی متحمل شدهاند، کنار بیایند. بهطور کلی هرچه ذهن کودکان برای کنار آمدن با مشکلات آماده باشد، آنها زودتر به آرامش خاطر میرسند. این در حالی است که کودکان در برخی از کشورهای دنیا از قبل آموزش میبینند که اگر اتفاقی برای هر یک از آنها افتاد، با کجا تماس بگیرند. این شرایط یک نوع آمادگی ذهنی را برای کودکان ایجاد میکند، ولی ما با اینکه احتمال بروز بلایای طبیعی در کشورمان وجود دارد، همواره غافلگیر میشویم. از این رو لازم است که به این مساله توجه کنیم.
در زلزله غرب ایران کودکانی حضور داشتند که شاهد انواع مرگهای دلخراش بوده اند و امکان دارد تا مدتها تصاویر آن از ذهنشان پاک نشود. برای مقابله با آسیبهای روانی این گروه از کودکان باید چه تدابیری را اندیشید؟
ما باید سعی کنیم بیشتر از خود آنها در مورد ترسشان بشنویم. باید بدانیم که محتوا و تصاویر ذهنی شان از ترس چیست. معمولا ترس همراه با تصاویر است، به گونهای که یا تصویرسازی با ترس میآید یا همراه با ترس تصاویر هستند. همچنین صحنههای بازگشتی مشکلاتی برای آنها ایجاد میکند. در چنین شرایطی باید برونریزی در قالب بازی گروهی و ایجاد امنیت توسط روانشناس و گروههای امدادرسانی اتفاق بیفتد. هر چه این امر زودتر انجام شود بهتر است، چرا که در غیر این صورت کودکان همواره در ذهن خود زندگی را در مکان ناامن همراه با صحنههای تلخ میبینند. بنابراین باید از این اتفاق جلوگیری کنیم. همچنین باید در کنار کودکان باشیم و عملیات روان درمانی را با دانش و تجربه انجام دهیم تا اثربخشتر باشد. این در حالی است که اگر کودکان زلزلهزده الگوهای بزرگسال آرامش بخش و امیددهنده داشته باشند، بسیار کمککننده است، چرا که کاملا طبیعی است این کودکان به شرایط زندگی لحظهای خود ناامید باشند.
نظر شما