سلامت نیوز:جمعه ، دهم شهریورامسال یکی از سه اتوبوس اعزامی دانشآموزان هرمزگان به اردوی «سازمان دانشآموزی» حدود ساعت چهارصبح در جاده داراب واژگون شد و در این سانحه هفت دانشآموز،یک سرپرست دانشآموزان اعزامی و راننده جانشان را از دست دادند. بقیه دانشآموزان نیز مجروح شدند.
به گزارش سلامت نیوز، قانون نوشت: متاسفانه برخی مجروحان قطع عضو شدند و تعدادی هنوز در حال انجام مراحل درمان هستند. برخی از آنها باشرایط خاص به مدرسه بازگشتند و برخی هم در خانه ماندهاند و آموزش و پرورش طبق برنامه زمانبدی شده برای آنها،کلاسهای درس را برگزار میکند . البته بیشتر دانشآموزان از طبقه محروم جامعه هستند و به لحاظ مالی و رفاهی نیز وضعیت چندان مناسبی ندارند و هنوز دیه این حادثه هم به آنها پرداخت نشده است. گرچه آموزش و پرورش در بخش درمان و آموزش تمام هزینهها را متقبل شده است اما نیازهای دیگری هم دارند که نیازمند توجه مسئولان ارشد استانی و کشوری است.
برای بررسی آخرین وضعیت دانش آموزان صدمه دیده و بهخصوص دانشآموزانی که هنوز در خانه ماندهاند و اطلاع از نوع خدماتی که آموزش و پرورش به آنها ارائه میدهد، به شهرستانهای میناب و رودان رفتیم و با این دانش آموزان و مسئولان آموزش وپرورش این دوشهرستان به گفتوگو نشستیم.
«زهرا زبردست» ، دانشآموز کلاس دهم رشته انسانی و ساکن روستای «بازیاری» میناب یکی از مصدومان این حادثه است که به صورت و دندان، چشم و فک او آسیب وارد شده است و هنوز تحت درمان در مراکز درمانی شیراز و بندرعباس قرار دارد. او در خانهای کوچک و سیمانی زندگی میکند. معلمانش براساس برنامه اعلامی آموزش و پرورش میناب در خانهشان حاضر می شوند و تدریس میکنند. زهرا از کابوس آن شب میگوید که در اتوبوس از خواب میپرد و صدای جیغ ممتد میشنود. به او آنقدر شوک وارد میشود که نمیتواند فریاد بزند. همراهانش را لحظهای میبیند که دست وپای جدا شدهشان را برداشتهاند و فریاد میزنند. اما خودش نمیتوانسته تکان بخورد و به سرش ضربه شدیدی خورده بود. این کابوس را در این مدت نیز به همراه داشته و شبها رهایش نمیکند.
مادر زهرا میگوید:« زهرا بیهوش شدهبود. الان هم پلک چشمش پیوند زده شده اما پردهای جلوی دیدکاملش را گرفته است. دندانهایش هم شکسته بود و در حال ترمیم هستند و عصب کشی شدهاند. لاله گوشش هم دکتر ابراهیمی، متخصص جراحی پلاستیک عمل کرده وکتفش نیز عمل شده است.کمرش کوفتگی شدیدی دارد و نمیتواند زیاد راه برود. البته گفتهاند که چشمش نیاز به چند عمل دارد. آموزش وپرورش امورات درمانی را نیز انجام میدهد وبرای مان نوبت میگیرد، اما بازهم در همان مرکز درمانی باید چندین ساعت در نوبت باشیم. برای زهرا سخت است که ساعتها منتظربماند و روی صندلی بنشیند. صورت زهرا هم یک مرتبه لیزر شده و دو مرتبه دیگر باید لیزر شود. هزار مرتبه خدا را شکر میکنم که دخترم زنده است. دخترم نامزد داشت و همان روزی که از بیمارستان برگشت، عقد کرد تا روحیهاش بالاتر برود، چون قرار بود بعد از بازگشت از این اردو عقد کند که این اتفاق افتاد».
پدر خانواده 10 سال پیش دارفانی را وداع گفته و مادر به سختی فرزندانش را بزرگ کردهاست. دو پسر و دو دختر دارد. مادر، آنها را با دستفروشی بزرگ کرده و پس از حادثه واژگونی اتوبوس دیگر نمیتواند دستفروشی کند و باید وقتش را به مراقبت از زهرا اختصاص دهد.
او درباره دیه دخترش میگوید:« زهرا به سن قانونی رسیده و گفتهاند که امورات قانونیاش را انجام میدهند تا دیه به خودش پرداخت شود. گرچه اعلام شده دو دانشآموز مصدوم این حادثه به عضویت افتخاری سازمان دانشآموزی درآمده و مقرری دریافت میکنند».
دهقان، معاون سازمان دانشآموزی کشور وعده داده است که حداقل زمینه اشتغال یکی از پسران این خانواده را فراهم کند و آنها هنوز منتظر تحقق این وعده هستند تا کمک خرجی برای خانواده باشد. همچنین قول دادهاند که یاریشان کنند خانهشان را بسازند.
زهرا از کمبودهایی که دارد برایمان میگوید:«لپ تاپ میخواهم تا بتوانم تحقیقات درسی را از اینترنت بگیرم. البته آقای حسینی، معاون پرورشی اداره آموزش و پرورش میناب که ما را همراهی میکند، قول داد که لپتاپ را برایم تهیه کنند و هرنیاز دیگری که داشته باشم، برآورده خواهد شد».
خانم «بهادری»، معلم عربی مدرسه «ام لیلا» روستای حکمی است که زهرا در آنجا تحصیل میکند. او از اول سال تحصیلی هفتهای دو مرتبه به خانه زهرا میآید و به او درس عربی میدهد. به گفته او زهرا از شاگردان زرنگ و باهوش مدرسه است.
دوست دارم به مدرسه برگردم
«فرخنده محمدی» ،کلاس دهم رشته خیاطی ودر روستای حکمی ساکن است و در مدرسه «علم و ایمان» حکمی درس میخواند. در زمان حضورمان «ایراندخت برازنده» مربی خیاطیاش آنجا بود و دو روز در هفته از ساعت هفت ونیم صبح تا دوازده ظهر به فرخنده خیاطی آموزش میدهد.
از یکشنبه تا پنجشنبه کلاس دارد. خانه فرخنده هم مثل خانه زهرا، کوچک و سیمانی و کم نور است. در حادثه واژگونی اتوبوس دو مهره کمرش ترک برداشته و دست وپایش زخمی شد. دستش 15 بخیه خوردهاست. سه روز در بیمارستان داراب بستری بود. از چشمانش اشک زیادی جاری میشود. پزشک میگوید:« فرخنده بهدلیل فشار عصبی، میگرن گرفته و چشمانش هم ضعیف شدهاست و باید از عینک استفاده کند.چند مرتبه پیش پزشک مغزو اعصاب رفته است.کمردرد دارد. تنگی نفس گرفته و سمت چپ کمرش نیز درد می کند.گفتهاند تاسه ماه باید از کمربند استفاده کند. قرار است که برای ادامه درمان به شیراز برود و آموزش وپرورش مقدمات سفر را فراهم خواهد کرد. فرخنده دوست دارد زودتر به مدرسهاش برگردد. دلش برای همکلاسیهایش تنگ شده است».
درخواست برای پیوند دست و پای طبیعی
«محدثه شبراه» دانشآموز رشته تجربی پیش دانشگاهی است که برای او یک سوییت توسط آموزش و پرورش در حال ساخت است. روی در اتاقش نوشته که به توصیه پزشکان نباید از مصدوم عکاسی کنید. محدثه از ما هم میخواهد که عکس نگیریم. این دانش آموز، یک دست و یک پایش را در تصادف از دست داده و 58 روز در شیراز تحت درمان بوده است. هم اکنون تحت نظر پزشکان پوست، دندانپزشکی، قلب و چشم است. برای درمان تخصصی باید دوباره به شیراز برگردد. کمردرد و درد دست و پا و سر و پهلو امانش را بریده است. مادربزرگ و عمویش از وی مراقبت می کنند اما نیاز به پرستار دارد که كارهایش را انجام دهد. وی برای ادامه تحصیل و آیندهاش بسیار نگران است و میترسد که مراحل درمانش نیمه تمام رها شود؛ اگرچه که مسئولان آموزش وپرورش به وی قول دادهاند که رهایش نخواهند کرد.
محدثه به ما میگوید:« انتظار دارم تا بعد از پیوند اعضا مسئولان رهایم نکنند و حمایتهای لازم را از من داشته باشند». او پیش از این حادثه در گروه سرود و موسیقی فعالیت داشته وحال پس از آن حادثه روی تخت افتاده است؛ اما هنوز دوست دارد که در گروه سرودشان باشد. وی از مسئولان میخواهد که نامش را در لیست پیوند دست و پای طبیعی ثبت کنند و هرمیزان هم لازم باشد، منتظر میماند.
او میخواسته در رشته پزشکی درس بخواند و متخصص«آندوسکوپی» شود و از دولت می خواهد که برای وی و دوستانش که در این سانحه مجروح شدهاند، سهمیه ای در کنکور در نظر بگیرند تا آنها نیز بتوانند ادامه تحصیل دهند ودر رشته دلخواه ادامه تحصیل دهند.وی میگوید: دغدغه تحصیل،درمان وآینده را دارم. مادربزرگم با دستفروشی خرجی ما را میدهد و سرپرستم است.
عموی محدثه از وضعیت نامطلوب زندگیشان برایمان میگوید: « از مسئولان انتظار داریم که حقوقی به مادربزرگ محدثه بدهند تا وی مجبور نباشد برای کسب درآمد دستفروشی کند. اگر او دغدغه کسب درآمد برای گذران زندگی را نداشتهباشد، راحتتر می تواند از محدثه نگهداریکند».
سهمیه کنکور
«زینب کریمی»، کلاس چهارم تجربی که در محله «شیخ آباد» (کوی پلیس) زندگی میکند. او در دبیرستان حضرت رقیه (س) درس میخواند. مینیسک زانویش در حادثه پاره شده و سه مهره کمرش ضربه دیده است. پزشکان برای مینیسک زانو و کمر فیزیوتراپی تجویز کردهاند و گفتهاند بعد از مدتی برای عمل زانویش تصمیمگیری میکنند. دو مهره گردنش نیز که ترک برداشته بود وحالا التیام یافته است. دو هفته قبل از شیراز برگشته و بیشتر کلاسهایش در خانه در حال برگزاری است. وی از آموزش و پرورش درخواست میکندکه میز راحتی در مدرسه برایش بگذارند تا بتواند به مدرسه برود و عقبماندگی یک ماه ونیم از تحصیل جبران شود. با خواسته او موافقت میشود. همچنین از آموزش وپرورش میخواهد که برای آماده شدن کنکور برایش امتیاز وسهمیه ویژهای اختصاص دهندو سی دی و کتابهای مناسب کنکور برای شان تهیه شود.
نمیخواهم از درسهایم عقب بیفتم
«مرضیه نجفی»، کلاس دهم رشته کامپیوتر است. چشمانش تار میبیند و هر دو پایش ترک برداشته که پس از مداوا بهبود یافته است. سه روز در داراب بستری بود و حالا قرار است برای ادامه درمان چشمهایش به شیراز برود. مرضیه خیلی نگران درسهایش است و به ما میگوید دبیران به گونهای به وی درس میدهند که از کلاسها جلوتر است تا اینکه وقتی برای درمان به شیراز میرود، از درس عقب نماند. وی دوست دارد که زودتر به مدرسه برگردد و پس از تایید سلامتیاش توسط پزشک و وجود نداشتن مشکلی برای حضور در کلاس، به مدرسه برگردد.
دخترم را نشناختم
«محدثه ذاکری»، دانش آموز رشته «پویانمایی» است که فک و صورت و اطراف چشم و پلکهایش دچار آسیب شده و بینی، سر و چند داندانش هم شکسته اند. هفت پلاتین در فک و گونهاش است و دوباره میخواهند برای درمان او را به شیراز ببرند. بیشتر دبیرانش آمدهاند و در خانه به او درس دادهاند. البته یک ماه است که از شیراز برگشتهاند و پیگیر درمان بودند.
محدثه نگران درس و امتحانات است. مسئولان آموزش وپرورش به وی اطمینان میدهند که نگرانی برای درس و امتحانات وجود ندارد و حمایتهای لازم صورت میگیرد. او برای آینده وشغلش نیز نگرانی دارد. پدرش میگوید: «پس از حادثه دخترم رانشناختم زیرا آسیب زیادی به صورتش وارد شده بود و اكنون هم پزشکان گفتهاند یک سال طول میکشد تا صورت دخترم ترمیم شود».
آموزش دانشآموزان ادامه دارد
«حسین ذاکری»، معاون آموزش متوسطه آموزش و پرورش میناب در گفت و گو با «قانون»ما درباره وضعیت دانشآموزان مینابی میگوید:«24دانشآموز مینابی به اردو اعزام شدند که سه نفرشان در یک اتوبوس دیگر بودند. 19نفر در اتوبوس واژگون شده مصدوم و دو نفر نیز فوت شدند . از 19 دانشآموز مصدوم شده 10نفرشان به کلاس درس برگشته اند، سه نفر دیپلم گرفتند و 6 نفر در خانه هستند و معلمان براساس برنامه اعلام شده به آنها درس می دهند. از طرفی امورات درمانیشان را پیگیری میکنیم و در مراکز درمانی برایشان وقت رزرو میکنیم. تمام هزینههای درمانی، ایاب ذهاب و... برعهده آموزش وپرورش است. در کلاسها برای این دانشآموزان صندلی راحتی و میز مناسب قرار دادهایم و هرآنچه را که نیاز داشته باشند دراختیارشان میگذاریم.اعزام دانشآموزان به مراکز درمانی داخل وخارج از استان را به طور مرتب داریم. اطمینان میدهیم موضوعات آموزشی دانشآموزان رها نخواهد شد و موضوعات آموزشی، تربیتی، مشاوره، درمان،رفاهی، حقوقی و پیگیری امورات قضایی دانشآموزان درحال انجام است.
دانش آموزی که شانس با او یار شد
بعداز دیدار با دانش آموزان مینابی به شهرستان رودان سفر كردیم. همراه مدیرآموزش و پرورش این شهر، به دیدار دانش آموزان مصدوم رفتیم. یکی از دانش آموزان به نام «زینب شعبانی» که در گذشته گفته میشد قطع نخاع شده است، شانس با او یار شده و پزشکان میگویند میتواند راه برود.
«نادرصفایی»، مدیر آموزش وپرورش رودان در تشریح حادثه واژگونی اتوبوس دانشآموزان رودانی به ما میگوید:« 16 دانشآموز رودانی به این اردو اعزام شدهبودند که سه نفر فوت شدند و 10 نفر روز بعد از حادثه از بیمارستان مرخص شدند وسه نفر نیز بستری شدند».
صفایی هم به انجام امورات آموزشی در خانه به سه دانش آموز اشاره میکند و میگوید:«کلاسهای کنکور توسط کانون فرهنگی آموزشی قلمچی بهصورت رایگان برای این دانشآموزان برگزار میشود. وسایلی که نیاز دارند را نیز تامین کرده و اگر دوباره نیاز داشته باشند، فراهم میکنیم. میخواهیم هیچ یک از دانشآموزان کمبودی نداشته باشند».
ترس از سوارشدن به اتوبوس
«صدیقه صادقی»، دانش آموز محله «بندملا» رودان و در کلاس نهم مدرسه «فیضیه» تحصیل میکند و یکی از دستانش در این حادثه قطع شده است. سرش شکسته وبخیه خورده است. او را با بالگرد از داراب به شیراز اعزام کردند. دوهفته پیش از شیراز برگشته وپدرش فرهنگی است. برای پروتز دستش نوبت گرفتهاند و قرار است به شیراز بروند. صدیقه می گوید که از سوارشدن به اتوبوس میترسد.
دیدار بامقام معظم رهبری
«سارا خادمی» در کلاس نهم مدرسه «حجاب» رودان درس میخواند . پدر او نیز فرهنگی است و از روزی میگوید که ساعت پنج و نیم صبح به او اطلاع میدهند که اتوبوس دخترش دچار حادثه شدهاست. او خودش را ساعت9 و چهل دقیقه به محل حادثه میرساند.
لگن و ران دخترش شکستهبود و زنواهایش به شدت ضربه دیده بودند. میگوید اول دانش آموزان دیگر که زخم بیشتری دارند را با بالگرد اعزام کردند و دخترش را آخر از همه اعزام کردهاند.
سارا 20 روز بستری بوده و تحت عملهای مختلف جراحی قرار گرفته است.«هماتوم» یک کیلویی در پایش بهوجود میآید که با پیگیریهای زیاد بالاخره در تهران عمل میشود و 38 روز در تهران میمانند.
هماتوم دوباره خود را نشان داده و پایین پایش و در قسمت مچ نیز مشکل دارد و لنگ میزند. میگوید:«دوهفته است که بعداز مراحل درمانی برگشتهایم و دخترم مدرسه میرود و از طرفی معلمان هم به خانهمان میآیند و به دخترم درس میدهند تا عقبماندگی درسی جبران شود».
وی شیرینترین خاطره زندگیاش را دیدار وی و دخترش با مقام معظم رهبری در روز دانشآموز امسال میداند. زمانی که مراحل درمانی را انجام میداد. وی از دولت و مجلس میخواهد که برای این دانشآموزان سانحه دیده بورسیه وسهمیه تحصیلی درنظر بگیرند وحقوقی به آنها بدهند.
دخترها از وضعیتشان راضی هستند ولی میترسند این توجهها چند مدتی دیگر کمرنگ شود. آنها میترسند به فراموشی سپرده شوند و کسی دیگر حالشان را نپرسد. تعدادی از آنها تا پایان عمرشان باید با نقص عضو زندگی کنند و این مسئولان هستند که باید شرایط مطلوب را برای تحصیل، زندگی و اشتغالشان را فراهم کنند.
نظر شما