از همان روز اولی که زلزله آمد، عکس‌های خسروی هم در شبکه‌های اجتماعی دست به دست شد و توانست مردم زیادی را برای کمک پای کار بیاورد. با او هم‌صحبت شدیم تا از آنچه دیده، برایمان بگوید و آنچه انتظار می‌رود باید انجام شود.

لوازم تحریر؛ نیاز اصلی بچه‌‌های زلزله‌زده

سلامت نیوز:تلفن را که جواب می‌دهد، صدای بچه شنیده می‌شود، صدای پیرامون را هم می‌توان شنید. از این طرف خط می‌توان فضای سرد و دلگیر استان کرمانشاه را تجسم کرد؛ آوار، چادرها، باران و باد و سرما که بعد از زلزله امان مردم این منطقه را بریده.

به گزارش سلامت نیوز، جام جم نوشت: وحید خسروی، مربی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان می‌گوید بعد از چند روز به دیدار خانواده‌اش آمده و بچه‌‌اش چنان ذوق‌زده است که یک لحظه هم رهایش نمی‌کند، آورده‌اش بیرون تا پدر و پسری گشتی با هم بزنند.

اما به سوالات ما هم جواب می‌دهد و از روزهایی می‌گوید که با عروسکش تقریبا تمام منطقه زلزله‌‌زده را زیر پا گذاشت تا کمی دل بچه‌‌ها را شاد کند.

از همان روز اولی که زلزله آمد، عکس‌های خسروی هم در شبکه‌های اجتماعی دست به دست شد و توانست مردم زیادی را برای کمک پای کار بیاورد. با او هم‌صحبت شدیم تا از آنچه دیده، برایمان بگوید و آنچه انتظار می‌رود باید انجام شود.

وضعیت اسکان زلزله‌زده‌ها چگونه است؛ چنان‌که از خبرها برمی‌آید، سرما شدید شده اما کانکس‌ها رسیده و بیشتر مردم در آنها اسکان داده شده‌اند؟

کانکس‌ها رسیده اما مشکل اصلی که از روز اول وجود داشت و همچنان هم پابرجاست نحوه توزیع چادر، کانکس، مواد خوراکی، پوشاک و... است. کمک‌ها خیلی زیاد بود اما به برخی تقریبا همه چیز رسید اما عده‌ای هم موفق نشدند چیزی دریافت کنند. مدیریت درستی در توزیع وجود ندارد! ‌الان برخی در کانکس زندگی می‌کنند و عده‌ای در چادر که در این سرما شرایط خیلی بدی دارند!‌ منطقه کرمانشاه خیلی سرد است و روز پنجشنبه کوه‌های اطراف سرپل و کلات را برف پوشاند و سرما و سوز مردم را کلافه کرده است. دست و پای مردم بخصوص بچه‌‌ها در این سرما خشک شده است.

توزیع‌ چگونه بود که همه نتوانستند امکانات را دریافت کنند؟

از روز اول کلمه سرپل ذهاب، به اصطلاح شد کلمه رمز رسانه‌‌ها! سرپل ذهاب بخشی از منطقه زلزله‌زده است، خرابی، کشته و مجروح در این منطقه زیاد بود اما شهرها و روستا‌های اطراف هم خیلی آسیب دیدند. مثلا روستای امام عباس که در هشت کیلومتری سرپل ذهاب است کاملا از بین رفته بود، خودم دیدم که یک پیرزن چگونه کنار آوار خانه‌اش آتش روشن کرده و نشسته بود که از سرما یخ نزند، اما هیچ نیروی امدادی به این روستا نرفته بود. روزهای اول هر کسی آمد با این تصور به منطقه می‌آمد که باید به مردم کرمانشاه و سرپل ذهاب کمک کند چون منطقه را نمی‌شناخت به روستاها و شهرهای دیگر نمی‌رفت به همین دلیل سرپل ذهاب‌ وفور نعمت بود و مردم بقیه مناطق در مضیقه بودند.

ظاهرا در مدیریت توزیع مشکلاتی وجود داشته است.

بله! اگر یک سازمان و نهاد متولی کار می‌شد، توزیع هم عادلانه بود. باور کنید هزار و یک دسته و گروه در منطقه حضور داشتند تا کمک کنند و این آشفتگی به‌وجود آورده بود. مردم لطف کردند و از تعطیلات استفاده کرده و با خانواده و وسیله شخصی به منطقه آمدند تا به ما کمک کنند، مثلا یک خانواده ده تا پتو آورده بود، اما چون با منطقه آشنایی نداشت آنها را به خانواده‌هایی می‌داد که قبلا پتو گرفته بودند! این‌گونه توزیع باعث شد مردمی که به آنها وسیله نمی‌رسید به کنار جاده و خیابان‌‌های اصلی بیایند تا بتوانند هر جور شده برای خود و خانواده‌شان وسیله‌های موردنیاز را بگیرند!‌ این رفتار نهادینه شد که مردم خودشان دست به کار شوند و هر جور شده وسیله‌ بگیرند. در حالی که اگر توزیع درست مدیریت می‌شد به همه وسایل امدادی و مورد نیاز می‌رسید، بدون این‌که مردم به سمت کامیون‌ها و خودروها هجوم ببرند.

از امروز بچه‌ها باید به مدرسه بروند، اوضاع روحی بچه‌ها چطور است؟ آیا می‌توانند در کلاس حاضر شوند؟

روز اولی که با عروسک‌هایم به میان بچه‌ها رفتم خیلی‌ها گفتند، ای بابا! الان چه وقت این کارهاست! مردم عزادار هستند و بچه‌ها آواره و آسیب‌دیده!‌ اما واقعیت این است که این طرز تفکر اشتباه متعلق به آدم‌بزرگ‌هاست. بچه‌ها دنیای متفاوتی دارند! آنها درک درستی از اتفاقاتی که رخ داده بود، نداشتند و در برنامه‌هایی که برای آنها برگزار می‌کردم سرزنده و سرحال شرکت می‌کردند و شاد می‌شدند. در این مدت خیلی از دوستان تئاتری‌ام به حسابم پول واریز کرده‌اند تا به زلزله‌زده‌ها کمک کنم. الان هم تماس می‌گیرند و سوال می‌کنند که به چه چیز بیشتر از همه نیاز است و به همه می‌گویم؛ لوازم‌ تحریر! کتاب، دفتر، نوشت‌افزار و کیف بچه‌ها زیرآوار مانده و آنها بشدت به این‌جور وسیله‌ها نیاز دارند.

از روز اول با عروسک‌تان به میان بچه‌ها رفتید، تاریخچه عروسک را هم برایمان بگویید؟

عروسک سنتی کرمانشاهی است که از قدیم بین مردم بوده و هست. کار این عروسک برقراری صلح بین مردم است. سال 84 با کمک همکارانم خانم‌ها کامدوست و عبدالمالکی این عروسک را ساختیم و در خیلی از اتفاقات مثل زلزله بروجرد با استفاده از آن برای بچه‌ها برنامه اجرا کردیم. در زلزله استان کرمانشاه هم روز بعد از زلزله با دیگر همکارانم به مناطق زلزله‌زده رفتیم و من کارم را با عروسک شروع کردم و نتیجه خیلی خوبی گرفتم. بچه‌‌ها خیلی زود عاشق عروسک شدند و با او ارتباط برقرار کردند و با عروسک صلح خیلی کارهای بزرگی انجام دادیم. همچنان در کنار بچه‌‌ها خواهم ماند و تا روز آخر هر کمکی از دست من و همکارانم بربیاید، دریغ نخواهیم کرد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha