مریم و مهدی زوجی هستند که 30سال قبل ازدواج کرده‌اند و هرگز صاحب فرزند نشده‌اند. آنها 18سال قبل دختری را به‌عنوان فرزندخوانده پذیرفتند تا زندگی‌شان رنگ و بویی تازه به خود بگیرد.

سلامت نیوز:فرزندخوانده و فرزندخواندگی موضوعی است که کمتر افراد درباره آن حرف می‌زنند؛ موضوعی که متاسفانه در جامعه ما تا حدی با نگاهی منفی روبه‌رو است و در سال‌های اخیر تلاش‌های بسیاری در جهت تغییر این نگاه منفی صورت گرفته است.

به گزارش سلامت نیوز، فرهیختگان نوشت: متاسفانه اکثر خانواده‌های دارای فرزندخوانده به خاطر ترس از این نگاه منفی ناچار هستند آن را پنهان کنند یا تا آخر عمر با ترس از برملا شدن حقیقت، روزگار بگذرانند. اگرچه در سال‌های اخیر این نگاه منفی تا حدی تغییر کرده و تغییرات اساسی در قوانین جدید موجب سهل‌تر شدن فرزندخواندگی شده است اما بی‌شک نگاه جامعه به این موضوع نگاهی متفاوت است که باید تغییر کند.


 مشکلات فرزندخواندگی

مریم و مهدی زوجی هستند که 30سال قبل ازدواج کرده‌اند و هرگز صاحب فرزند نشده‌اند. آنها 18سال قبل دختری را به‌عنوان فرزندخوانده پذیرفتند تا زندگی‌شان رنگ و بویی تازه به خود بگیرد.

مریم در گفت‌وگو با «فرهیختگان» به تشریح مشکلات و معضلاتی پرداخت که در این سال‌ها با آن دست و پنجه نرم کرده است. وی گفت: «ناباروری من و همسرم مشکلی بود که زندگی‌مان را تحت‌الشعاع قرار داد. خودمان به پذیرفتن یک کودک به‌عنوان فرزندخوانده راضی بودیم اما خانواده‌هایمان به خاطر نگاه سنتی به این ماجرا مخالفت داشتند. تا اینکه بدون اطلاع آنها مراحل سخت و پرپیچ و خم فرزندخواندگی را سپری کردیم و دختری را به فرزند خواندگی پذیرفتیم که حالا 18 ساله است.»

 این زن میانسال ادامه داد: «گرچه در این سال‌ها نگاه خانواده و بستگان‌مان نیز به این موضوع تغییر کرد و بسیاری از دوستان‌مان که آنها نیز با مشکل ناباروری روبه‌رو بودند برای پذیرش یک فرزندخوانده ترغیب شدند، در همه این سال‌ها با ترس و وحشت از اینکه دخترمان موضوع را بفهمد یا کسی این موضوع را به او بگوید و آینده و زندگی‌اش را تباه کند زندگی کردیم.»

وی ادامه داد: «در گذشته بسیاری از مشاوران معتقد بودند این موضوع باید از فرزندخوانده پنهان بماند ولی حالا روانشناسان و مشاوران همگی معتقدند کودک باید این موضوع را از همان سال‌های ابتدایی بداند تا هم با آن بهتر کنار بیاید و هم ترس و وحشت والدین از برملا شدن این راز کمتر شود.»

وی گفت: «حالا دخترمان بزرگ شده. ممکن است تا چند سال آینده ازدواج کند. من و همسرم نمی‌دانیم تا چه زمانی باید این راز را در سینه پنهان نگه داریم. به همین خاطر به مشاور مراجعه کرده‌ایم تا از او راهنمایی بگیریم.»

این زن گفت: «امروز نه ما و نه هیچ یک از بستگانم حتی برای لحظه‌ای به این موضوع فکر نمی‌کنند که دخترمان فرزندخوانده است. چون حالا او در این سال‌ها به‌شدت به من و همسرم شباهت پیدا کرده و این راز همزیستی عاشقانه انسان‌ها کنار یکدیگر است که گاهی حتی از ژنتیک هم پیشی می‌گیرد.»

 پویا پسری است که 30 سال قبل وقتی که شش ماهه بود سرپرستی او به یک زوج سپرده شد اما فوت پدرخوانده‌اش دوسال بعد از این ماجرا زندگی‌اش را تغییر داد. او که حالا تحت درمان یک روانشناس قرار دارد و از اضطراب بیمار گونه و شدید رنج می‌برد، گفت: «فوت پدرخوانده‌ام موجب شد درگیری‌های مادرخوانده و مادر پدرخوانده‌ام با هم شروع شود. این درگیری‌ها تا جایی پیش رفت که مجبور بودم مدتی را با مادرخوانده‌ام و مدتی را با مادرپدرخوانده‌ام سپری کنم. من که از واقعیت زندگی‌ام بی‌خبر بودم فکر می‌کردم در درگیری‌های عروس و مادرشوهر گرفتار شده‌ام. 17ساله بودم که با اسناد فرزندخواندگی‌ام روبه‌رو شدم و ماجرا را فهمیدم.»

وی ادامه داد: «این ماجرا شوک بزرگی در زندگی‌ام بود. در 17سالگی به علت درگیری‌های بین مادر و مادربزرگم و در شرایط نامناسب روحی به واقعیت پی بردم و فهمیدم آنها مادر و مادربزرگم نیستند. چون طبق قانون فرزندخواندگی، فرزندخوانده از ارث محروم است، با فوت پدرخوانده‌ام اختلاف‌های آنها با هم بر سر ارث شروع شد و همین موضوع زندگی‌ام را دچار تغییر کرد. 30 سال قبل قوانین فرزندخواندگی و نظارت بهزیستی مانند امروز محکم نبود. به همین خاطر این خانواده بهزیستی را دور زده و در یکی از شهرستان‌ها مرا تحویل گرفته بودند بدون اینکه از قبل مشاوره بگیرند، اموالی را به نامم کنند یا هنگامی که پدرخوانده‌ام را از دست دادم زیر نظر مشاوران بهزیستی باشم.»

وی گفت: «اگر چه حالا یک مرد 30 ساله هستم ولی همچنان با مادرخوانده و مادر پدرخوانده‌ام در ارتباطم اما شوک و فشاری عصبی که در دوران نوجوانی به من تحمیل شد موجب شده به اضطراب و وسواس دچار شوم. به همین خاطر چند سالی است تحت درمان یک روانشناس قرار دارم. من دوستانی دارم که شرایطی مشابه من داشتند ولی چون با رعایت قانونی تحویل خانواده‌ها شدند زندگی‌های آرام و موفقی دارند. سختگیری‌های امروزی بهزیستی اگر چه ممکن است خانواده‌های خواهان فرزندخوانده را به دردسر بیندازد اما می‌تواند پشتوانه‌ای برای کودکانی باشد که به‌عنوان فرزندخوانده به خانواده‌ها تحویل می‌شوند. این سختگیری‌ها و ترس خانواده‌ها از نظارت بهزیستی بر عملکردشان و اینکه بهزیستی این امکان را دارد که در صورت متوجه شدن تخلف یا بدرفتاری فرزند را از خانواده‌ها پس بگیرد می‌تواند ضامن زندگی سالم کودکانی باشد که به هر دلیل مهر فرزندخواندگی بر پیشانی‌شان حک شده است.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha