سه‌شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۶ - ۱۲:۱۶
کد خبر: 234725

در دهه ١٣٤٠، با حضور مرحوم دكتر اسانلو در بخش گوش و حلق و بینی بیمارستان امیراعلم، جراحی پلاستیك در ایران شروع شد. كسانی كه در تصادفات یا سوانح دیگر دچار مشكلاتی شده بودند، با جراحی پلاستیك به ترمیم چهره یا دیگر قسمت‌های بدنشان می‌پرداختند و این امر عملی كاملا انسانی بود.

زیبایی‌خواهی دیگران را قضاوت نكنیم

سلامت نیوز: جراحی زیبایی در ایران، دست‌كم یك دهه است كه شیوع گسترده‌ای پیدا كرده و گاه مایه خوشحالی و گاه نیز مایه اندوه عمیق كسانی می‌شود كه سر و صورت خودشان را به دست متخصصان جراحی زیبایی سپرده‌اند.

به گزارش سلامت نیوز، اعتماد نوشت: متن زیر گفت‌وگویی است با دكتر احمد جلیلی، روانپزشك و مشاور عالی انجمن روانشناسان ایران، درباره برخی از جنبه‌های قابل تامل جراحی زیبایی در ایران.

جراحی پلاستیك از چه سالی در ایران رایج شد؟

در دهه ١٣٤٠، با حضور مرحوم دكتر اسانلو در بخش گوش و حلق و بینی بیمارستان امیراعلم، جراحی پلاستیك در ایران شروع شد. كسانی كه در تصادفات یا سوانح دیگر دچار مشكلاتی شده بودند، با جراحی پلاستیك به ترمیم چهره یا دیگر قسمت‌های بدنشان می‌پرداختند و این امر عملی كاملا انسانی بود؛ چراكه به سلامت روانی آنها كمك می‌كرد و برای پزشكان هم مفید بود. تا قبل از آن، پزشكان دوست داشتند برای بیمارانشان كار درمانی بیشتری انجام دهند ولی امكانات تكنیكی نداشتند. اما از دهه ١٣٤٠ این مشكل حل شد و به تدریج جراحی زیبایی مطرح شد. در ابتدا افراد متمكن به جراحی ترمیمی و پلاستیك روی آوردند در جهت زیباسازی یا زیباترسازی خودشان. در سال‌های اخیر نه در ایران بلكه در امریكا و سایر كشورهای غربی هم، گرایش به جراحی زیبایی بیشتر شده است. قبلا خانم‌ها بیشتر به جراحی زیبایی علاقه داشتند ولی الان آقایان هم اضافه شده‌اند.

مردها به غیر از بینی، معمولا كدام قسمت‌های دیگر را به تیغ جراحی می‌سپارند؟

گذاشتن گونه اضافی، تغییراتی كه در چانه ایجاد می‌كنند، برداشتن غبغب، عملی كه دور چشم انجام می‌شود. البته اینها كمتر از جراحی بینی به چشم می‌آیند.

افراد سنتی‌تر، زیبایی را امری خدادادی می‌دانند و با جراحی زیبایی مخالفند. اما افراد مدرن‌تر، انسان را محق می‌دانند كه در چهره خودش هم دست تصرف ببرد و زیبایی مصنوعی را جایگزین نازیبایی طبیعی‌اش بكند. شما درباره این دو دیدگاه چه نظری دارید؟

این تقابل واقعیت دارد و هر دو دیدگاه نیز استدلال‌هایی دارند. یكی از خصوصیات بشر میل به جلب‌توجه و شاخص بودن و زیباتر بودن است. پس از قرن نوزدهم، نمایش زیبایی‌های فردی تشدید شد. برهنه‌گرایی هم در همین راستا پدید آمد. الان در خیلی از كشورها، افراد شاخص یا حتی گویندگان تلویزیون را می‌بینیم كه مثلا فرم بینی‌شان زیبا نیست ولی اصلا به فكر جراحی بینی‌ نمی‌افتند. در ایران و ایتالیا و امریكا، میل به جراحی زیبایی بیشتر است. چند وقت پیش خبرنگار روزنامه كوریرار دولاسرا به ایران آمده بود. یكی از چیزهایی كه توجهش را جلب كرده بود، همین پدیده جراحی بینی در ایران بود. با من مصاحبه كرد و من به او گفتم پری رو تاب مستوری ندارد/ در ار‌بندی سر از روزن برآرد.

در جامعه ما نگاه تحقیرآمیزی به كسانی كه جراحی زیبایی كرده‌اند وجود دارد. درباره این نگاه تحقیرآمیز چه نظری دارید؟

این نگاه از ابتدا وجود داشت. یعنی از زمانی كه جراحی زیبایی در ایران رایج شد. معمولا كسانی كه نگاه سنتی دارند، نگاه تحقیرآمیزی به جراحی زیبایی دارند. مدافعین جراحی زیبایی بر مقوله آزادی فردی تاكید می‌كنند و می‌گویند هر آدمی حق دارد وقتی خودش را در آینه می‌بیند، از دیدن چهره‌اش احساس رضایت كند. اما این احساس رضایت گاهی حالت بیمارگونه پیدا می‌كند. از حدود پنجاه سال پیش، هر فردی كه در امریكا خواستار عمل جراحی زیبایی بود، متخصصین جراحی پلاستیك و زیبایی، ابتدا او را نزد روانپزشكان می‌فرستادند تا سلامت روانی‌اش تایید شود. اگر سلامتش تایید می‌شد، او را جراحی می‌كردند. در روانپزشكی این بحث مطرح است كه چرا افراد پیله می‌كنند به چهره یا اندام‌های بدنشان. یعنی از اندام و صورت خودشان ناراضی‌اند و شدیدا متقاضی جراحی زیبایی‌اند. در امریكا اگر كسی سلامت روانی‌اش تایید نشود، به او اجازه جراحی زیبایی نمی‌دهند. تمایل به تغییر، باید حالتی نرمال داشته باشد نه اینكه یك اشتغال خاطر بیمارگونه شود. به هر حال تایید روانپزشك، نوعی غربال را بین متقاضیان جراحی زیبایی انجام می‌دهد.

جراحی زیبایی‌ موفقیت‌آمیز، طبیعتا تاثیر مثبتی بر فرد می‌گذارد. این تاثیر مثبت معمولا پایدار است یا اثرش پس از مدتی از بین می‌رود؟

اگر ناراضی بودن فرد از اندام و چهره‌اش بیمارگونه نباشد، رضایت او هم پایدار می‌ماند. اما اگر نارضایتی فرد از زیبایی‌اش بیمارگونه باشد، افراد هیچ‌وقت از عمل جراحی‌شان راضی نمی‌شوند و تن به جراحی‌های متعدد می‌دهند تا اینكه كارشان به شكایت از پزشك می‌كشد. گاهی از نتیجه جراحی شكایت دارند، گاهی هم از اینكه چرا پزشكشان با جراحی‌های متعدد موافقت كرده.

فقدان اشتغالات مهم، به خصوص در مردان، آیا یكی از دلایل گرایش بیمارگونه به جراحی زیبایی نیست؟

در این زمینه باید آمارگیری كرد. این حرف شما در حد یك فرضیه است. اما اگر آماری نداشته باشیم، نمی‌توانیم به راحتی بگوییم كه مثلا فلان جوان مرفهی كه اشتغال مهمی هم ندارد، در قیاس با یك مهندس پرمشغله، گرایش بیشتری به جراحی زیبایی دارد. البته آنچه در سوال شما بود، فرضیه مطرحی است ولی این سوال را وقتی می‌توان با قاطعیت جواب داد كه آمار دقیقی در دست داشته باشیم.

اما روسای جمهور هم اخیرا بوتاكس تزریق می‌كنند. یعنی ممكن است كسی شغل بسیار مهمی هم داشته باشد ولی باز ذهنش مشغول میزان زیبایی‌اش باشد.

به هر حال كار سیاستمداران ارتباط عمیقی با پوپولیسم دارد. یعنی می‌خواهند توجه مردم را به هر طریقی جلب كنند. لباس آراسته‌ای بپوشند، سر و وضع مرتبی داشته باشند، چهره‌شان را مقبول‌تر كنند و غیره. آراستگی سیاستمداران نقش موثری در برانگیختن حمایت مردم از آنها دارد. من یادم هست كه در دهه ٤٠ شمسی، وقتی كه كندی رییس‌جمهور امریكا بود، روزنامه‌های امریكایی درباره نقش زیبایی ژاكلین كندی، كه همیشه در كنار همسرش جان اف كندی بود، نقش مهمی در موفقیت كندی داشته. بنابراین عجیب نیست كه روسای جمهور و نخست وزیران كشورهای گوناگون بوتاكس هم تزریق كنند تا زیباتر به نظر آیند. در ایران هم‌چنین مواردی را شاهد بوده‌ایم.

ظاهرا هر چه از معنویت و قناعت بشر كاسته شده، تمایل انسان به جلب‌توجه با چهره و بدنش بیشتر شده.

بله، این طور به نظر می‌رسد. ولی نباید فراموش كنیم كه انسان ذاتا دوستدار زیبایی است. اما زیبایی‌دوستی و پرداختن افراطی به زیبایی‌های جسمی، ناشی از خلأ معنا و معنویت در زندگی آدمیزاد است. اینكه همه فكر و ذكر و هم و غم ما زیبایی صورت و اندام‌مان باشد و از رسیدن به زیبایی‌های روحی غافل باشیم، یعنی یك جای كار می‌لنگد. این نقیصه را می‌توان با پناه بردن به معنویت و اخلاق جبران كرد.

كسانی هم كه سلوك معنوی برای‌شان اهمیت ویژه‌ای دارد، در معرض این آفت هستند كه زیباتر شدن را تلاشی برای جلب تحسین خلق بدانند و در اثر این نگاه نازیبایی را به زیبا بودن ترجیح دهند.

لزوما این طور نیست. بستگی دارد فرد معنوی چه نگاهی به عالم و آدم داشته باشد. پیامبر اسلام به زیبایی خودش اهمیت بسیاری می‌داد. مورخین نوشته‌اند كه موی پیامبر بلند بود و چهره و جامه‌اش همیشه آراسته و پاكیزه و دلنشین بود. در روایات هم داریم كه‌الله جمیل و یحب الجمال. پس كسی كه درك درستی از معنویت دارد، سعی می‌كند همیشه پاكیزه و زیبا باشد؛ چراكه معتقد است خداوندی كه دوستدار زیبایی و پاكیزگی است، همیشه ناظر اوست.

ولی شما اگر ساینتیست‌های غیر معنوی آكادمی علوم امریكا را با دراویش معنوی فلان خانقاه مقایسه كنید، معمولا گروه اول را زیباتر و آراسته‌تر و پاكیزه‌تر می‌بینید.

این تفاوت‌ها تا حدی هم فرهنگی است. در همان جهان غرب، هیپی‌ها نیز ظاهری ناآراسته و كر و كثیف داشتند. بسیاری هم هستند كه سر سوزنی معنویت ندارند ولی هیچ اهل پاكیزگی و اهمیت دادن به زیبایی‌شان نیستند. نكته مسلم این است كه مسلمانان اگر به راستی مسلمان باشند، باید از پیامبرشان تبعیت كنند. و پیامبر اسلام عمیقا به پاكیزگی و آراستگی‌اش اهمیت می‌داد. اینكه چرا در طول تاریخ اسلام كسانی به صحنه آمدند كه ادعای پیروی از پیامبر اسلام را داشتند اما هیچ اهمیت به ظاهر خودشان نمی‌دادند، بحث مهمی است كه در جای خودش باید به آن پرداخت. از نظر من چنین گرایشی خلاف طبع بشر است و دین اسلام هم آن را تایید نكرده است.

در مجموع به عنوان یك روانپزشك، جراحی زیبایی را پدیده مثبتی می‌دانید یا نه؟

در جای خودش هیچ اشكالی ندارد. فرض كنید یك دختر خانم می‌خواهد ازدواج كند ولی بینی زشتی دارد. چه اشكالی دارد او بینی‌اش را جراحی كند تا زیباتر به نظر آید؟ اگر كسی چنین كاری كرد و نفعش را هم برد، ما به چه دلیل باید از در مخالفت درآییم و كار او را تقبیح كنیم.

اگر یك خانم ٧٠ ساله جراحی زیبایی كند تا چروك‌های پوست گردن و صورتش از بین برود، این كار هم مثل كار همان دختر جوان است؟

یكی از كارهایی كه ما انجام می‌دهیم و بهتر است در این كار كمی اندازه نگه داریم و دست به عصا باشیم، قضاوت كردن درباره دیگران است. ما دایما درباره دیگران قضاوت می‌كنیم. قضاوت درباره راستگویی و دروغگویی و پاكدستی و كج‌دستی دیگران شاید موجه باشد ولی گیر دادن به چروك صورت دیگران، ربطی به ما ندارد. من شخصا قبول دارم برخی در سن بالا جراحی‌هایی می‌كنند كه روح سن و سالشان از بین می‌رود. مثلا من شخصا موی سفید را از مظاهر شكوه سالخوردگی و تجربه می‌دانم ولی به خودم اجازه نمی‌دهم بر اساس این گرایش شخصی‌ام درباره كسانی كه در سنین بالا مویشان را رنگ می‌كنند، قضاوت كنم. چرا دایما زیبایی ظاهری دیگران را دستمایه قضاوتمان كنیم؟ چرا به زیبایی افكار و گفتار و رفتار آنها توجه نكنیم؟

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha