مقوله سلامت یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های اجتماعی است. در نظام سلامت‌کشور، انتظار از وزارت بهداشت برای حل مشکلات این حوزه تقریباً یک انتظار 100 درصدی است؛ تنها 25 درصد از مجموعه مدیریتی نظام سلامت در اختیار وزارت بهداشت است اما 75 درصد بقیه ساز و کارهای نظام سلامت کجاست؟

سهم وزارت بهداشت در نقشه سلامت کشور 25درصد است، 75درصد باقی مانده کجاست؟

سلامت نیوز-*دکتر علی دباغ: مقوله سلامت یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های اجتماعی است. در نظام سلامت‌کشور، انتظار از وزارت بهداشت برای حل مشکلات این حوزه تقریباً یک انتظار 100 درصدی است؛ تنها 25 درصد از مجموعه مدیریتی نظام سلامت در اختیار وزارت بهداشت است اما 75 درصد بقیه ساز و کارهای نظام سلامت کجاست؟

 
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه ایران، چرا با آنکه وزارت بهداشت تولیت نظام سلامت را بر عهده دارد تنها 25 درصد از مجموعه مدیریتی نظام سلامت در اختیار وزارت بهداشت است؟ 75 درصد بقیه ساز و کارهای نظام سلامت کجاست؟

مفهوم معروفی در بسیاری از پدیده‌های طبیعی وجود دارد به نام اصل پارتو (که با نام‌های دیگری همچون قانون ۸۰–۲۰ و اصل تُنُکی فاکتور نیز شناخته می‌شود) بیان می‌کند که ۸۰ درصد رخدادها از ۲۰ درصد دلایل به وجود می‌آید. این اصل کاربرد‌های بسیاری در علم اقتصاد، مهندسی، علوم زیستی و علوم اجتماعی و.... دارد.


«ویلفردو پارتو» اقتصاددان ایتالیایی، در سال ۱۹۰۶ مشاهدات زیر را دریافت:


او کشف کرد که ۸۰ درصد زمین‌های ایتالیا در دست ۲۰ درصد مردم آن کشور است. او از سوی دیگر در باغچه شخصی‌اش به عینه دید که ۸۰ درصد نخودفرنگی‌های باغچه در ۲۰ درصد غلاف‌های نخودفرنگی قرار دارند.
اصل پارتو یک قاعده سرانگشتی، بسیار کاربردی و رایج در پدیده‌های اجتماعی و تجاری است؛ برای مثال «۸۰درصد فروش‌ها مربوط به ۲۰ درصد مشتریان است». بسیاری از پدیده‌های طبیعی از این توزیع پیروی می‌کنند؛ این اصل دارای مبانی ریاضی متقنی است.
شناخت و آگاهی از پدیده‌های اجتماعی کمک شایانی می‌کند که ما بتوانیم در این مسائل بهتر عمل کنیم؛ فرآیندها را بشناسیم و در نهایت پس از آسیب شناسی مشکلات، عیوب را برطرف کنیم. اما این کار به یک رویکرد علمی و نظام مند نیاز دارد. بگذارید یک بار مروری کنیم بر مشکلات در هم تنیده نظام سلامت خودمان و در این راه از فرهنگ زیبای فارسی هم مدد جوییم. گاهی فکر می‌کنم در میان ضرب المثل‌های پارسی، دو ضرب‌المثل است که ما در نظام سلامت از آنها بدرستی استفاده نکرده‌ایم؛ این دو گرچه مثل قند شیرین است اما به اندازه همان قند ضرر هم دارد: «چو فردا شود، فکر فردا کنیم» «چار دیواری اختیاری».
این دو به‌تنهایی و در زندگی شخصی هم مضراتی برای ما به بار می‌آورند و وای به وقتی که کنار همدیگر در مسائل اجتماعی، به کار بروند. اینجاست که در زلزله 7 ریشتری خانه‌های نوساز خراب می‌شوند؛ چون فکر فردایی که زلزله می‌آید نشده و چاردیواری هم اختیاری بوده. از سوی دیگر بدون توجه به عواقب مصرف مداوم غذاهای ناسالم، گوشت و سبزیجات ناسالم تولید می‌کنیم و می‌گوییم دامداری و باغ خودمان است و حالا هم که کسی از خوردن اینها طوری‌ نشده، موتورسیکلت و ماشین با کیفیت پایین تولید می‌کنیم و می‌گوییم مرکب خودمان است و حالا هم که خودمان طوری نشدیم و خیلی از موارد ریز و درشت دیگر. نتیجه همه اینها می‌شود نمردن به شکل طبیعی، کاهش امید به زندگی، از دست رفتن سال‌های مفید عمر و نقصان عمر مفید و سالم، فرسودگی زودتر از موعد و خلاصه به‌زحمت افتادن جان آدمی که البته شریف است به جان آدمیت. همه اینها یعنی روز به روز شلوغ‌تر شدن بیمارستان‌ها و مطب‌ها و جاری شدن هزینه‌های گزاف به سمت متخصصان و البته شکایت و مطالبات تمام نشدنی و گله مدام از نظام سلامت کشور و مسئولان آن از پزشکان و میزان سوادشان و از اینکه چرا کسی درد ما را نمی‌فهمد و....


این همه را گفتم تا برسم به اینجا که اگر مردم جامعه از برخی بیماری‌های واگیر و غیرواگیر در رنج‌اند، اگر مردم در مکالمات روزانه از ترس خود نسبت به شیوع سرطان می‌گویند، اگر آمار مرگ و میر ناشی از تصادفات جاده‌ای در کشور ما بسیار زیاد است، اگر از سقط جنین و عدم باروری نگران‌اند، اگر از ازدیاد نیاز خود به پزشک اعصاب و روان دغدغه‌های واگو نشده دارند و... باید قبل از همه‌چیز نگاهی به سبک زندگی شخصی و اجتماعی و فرهنگی خود بیندازند. مشکل ما فقط نظام سلامت نیست که البته باید برنامه‌ریزی، آینده‌پژوهی، تفکر و تعقل و در نهایت حرکت همراه با پژوهش و تفکر برای بالا بردن سطح سلامت جسمی و روحی مردم داشته باشد. اما بلاشک بخش عمده‌ای از مشکل ما زیست نادرستی است که حفظ سلامت را در اولویت اول قرار نمی‌دهد. سهم وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، در مؤلفه‌های مؤثر بر نظام سلامت تنها 25 درصد است و 75 درصد بقیه را باید در قسمتهای دیگر مدیریتی، اجتماعی، فرهنگی و.... کشور دید.

تقریباً تمام نهادها و وزارتخانه‌ها مستقیم و غیرمستقیم بر مؤلفه‌های سلامت جامعه دخیل هستند و البته خود مردم هم سهم بسزایی در این مقوله دارند، مردمی با عادات و رفتارهای ناسالم و البته عادات نادرست در «فرهنگ سلامت»؛ که به مثابه دو ضرب‌المثل فوق درگیرشان می‌کند.حرف این نیست که نظام سلامت تبرئه شود یا وظایف خودش را به دوش دیگری بیندازد. حرف این است که در چنین جامعه‌ای که در ذهن کسی؛ سلامت به‌عنوان دغدغه اول هر فرد و بقیه آحاد جامعه نیست چطور می‌توان به نحو احسن عمل کرد و جلوی انتشار بیماری‌هایی را گرفت که خود جامعه مصرانه به دنبالش می‌دود.


در حاشیه بیست و سومین جشنواره تحقیقاتی علوم پزشکی رازی، وزیربهداشت اعلام کرد ما «بیشتر از آنکه فکر کنیم، می‌دویم!» و بدون شک از نظر من این جمله مهم‌ترین دستاورد این جشنواره بود. اینکه بایستیم و خیلی صادقانه بگوییم، بیشتر از آنچه فکر کنیم، می‌دویم، به خودی خود، شناختن نیمی از مشکل است و مهم‌ترین قدم در اصلاح امور. یکی از مهم‌ترین مشکلات ما در همه حوزه‌های اجرایی و اجتماعی کشور، همین نداشتن ساز و کار درست اندیشیدن است.
از دیگر حوزه‌ها بگذریم و برسیم به همین حوزه سلامت که البته همانگونه که گفته شد بشدت با حوزه‌های اجتماعی درهم تنیده است و به طور طبیعی از یکدیگر بشدت تأثیر می‌گیرند. اما اگر تنها در همین حوزه سلامت بتوان یک بار برای همیشه مسأله اندیشیدن به جای دویدن را به یک فرهنگ پایای مدیریتی تبدیل کرد، به طور قطع تأثیرات مثبتش را نه فقط در جامعه خودمان بلکه در همه کشورهای منطقه به‌عنوان یک الگوی کاملاً موفق در نظام سلامت شاهد خواهیم بود.


در همان جلسه فوق، وزیر بهداشت گفته بود: بیشتر به رقابت بین‌المللی فکر می‌شود تا پرداختن به تحقیقات و پژوهش‌های بومی و این گونه ادامه داده بود که باید به اهمیت علم توجه بیشتری کرد و بودجه‌ای برای تحقیق تخصیص داد. اما من می‌خواهم از نقطه مغفول مانده‌ای که وی در زمینه پژوهش گفته‌ است، یک‌گام به عقب بروم و به معضلی جدی‌تر برسم: فقدان جریانی که شیوه درست اندیشیدن را ترویج دهد؛ جریانی که پایه و اساس هرکاری را تفکر آینده‌محور قراردهد تا تحقیق‌ها، پژوهش‌ها و در نهایت تصمیم‌های مبتنی بر این پژوهش‌ها فقط به امروز و فردای نزدیک نیندیشند؛ بلکه آینده‌ای دور را ببینند.یکی از مهم‌ترین منابع تصمیم‌سازی در ارگان‌های اجرایی در کشورهای پیشرفته، اندیشکده‌ها هستند که نقش ویژه‌ای در برنامه‌ریزی‌های بلندمدت و پایش و ارزیابی عملکردهای اجرایی در این کشورها بر عهده دارند. البته در نظام سلامت هم این اندیشکده‌ها نقش بسیار مؤثری دارند و نظام سلامت کشورهای پیشرو از وجود تعداد زیادی از این اندیشکده‌ها سود می‌برد که رسالت عمده آنها، برنامه‌ریزی کلان برای دهه‌های آتی در کنار بررسی و پایش عملکرد جاری نظام سلامت است؛

چراکه نظام سلامت از مؤلفه‌های بسیار تأثیرگذار بر وضعیت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی هر کشوری است؛  بسیاری از وزارتخانه‌ها و نهادها و شهرداری‌ها و.... مستقیم و غیرمستقیم بر مؤلفه‌های سلامت جامعه دخیل هستند و البته خود مردم هم سهم بسزایی در این مقوله دارند؛ اما وقتی سخن از سلامت می‌شود وزارت بهداشت مسئول شناخته می‌شود. اینجاست که جای خالی اندیشکده‌های نظام سلامت در نقش مرکز تفکر و تعقل، جهت ارتقای نظام سلامت به طور مشخص حس می‌شود.چیزی که امروز واقعاً بیش از هر چیزی بشدت به آن نیازمند هستیم و در اولویت قرار دارد، نه یافتن نقاط مثبت نظام سلامت است، نه نقاط منفی این نظام و نه یافتن راهکارهایی برای دردها که البته هر سه در جای خود، باید به نحو احسن انجام شوند. براستی نیاز ما فراتر از اینهاست و ما محتاج پی‌ریزی ساز و کاری هستیم برای اندیشه‌ورزی؛ یعنی ایجاد اندیشکده‌های سلامت؛ که الزاماً نباید صددرصد دولتی هم باشد تا بتواند مستقل و البته با درایت، رسالت خود را انجام دهد.

داشتن افرادی که نقاط مثبت و منفی را پیدا کنند و افرادی که درد و درمان را بدانند ضروری و مهم است اما حلقه مفقوده در نظام سلامت ایران و البته خیلی از کشورهای دنیا وجود افرادی است که بتوانند تیم‌هایی تشکیل دهند تا نحوه درست فکر کردن را در نظام سلامت پیدا کنند و آن را به بقیه بیاموزند. شاید به نظر برخی این جمله ساده و پیش پا افتاده باشد اما در دنیا عده مشخصی دارای توان متناسب برای اندیشه‌ورزی سیستماتیک و ایده‌پردازی هستند و این استعدادی ذاتی است که باید در مسیر آموزش‌ها و تعلیمات صحیح قرار گیرد تا بتوان درست فکر کردن و عمل بر اساس آن را آموخت و تمرین کرد و در نهایت، آن را به کار برد.  کلام آخر اینکه «آینده‌پژوهی در ارتقای وضعیت اجتماعی ایران واجب‌تر از نان شب است» در حالی که نظام سلامت؛ مؤلفه اجتماعی بسیار مهم و تعیین‌کننده اما بشدت مغفول مانده‌ای در زمینه ارتقای وضعیت اجتماعی ایران است. اندیشکده‌های نظام سلامت هم یکی از مؤثرترین راه حل‌ها برای یافتن پاسخ به سؤالات درباره ایفای نقش واقعی نظام سلامت در حیطه‌های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی برای رسیدن به توسعه یافتگی جامعه اسلامی ایرانی هستند. برای ارتقای نظام سلامت باید به فکر فردا باشیم و چاردیواری را هم اختیاری ندانیم.

*استاد دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha