شكل آسیب‌هایی كه زنان به سبب این مساله متاثر شده‌اند از آن اساسا اقتصاد خانواده فروپاشیده است. زن‌ها در كشاورزی به مردها كمك می‌كرده‌اند وقتی خشكسالی آمده است.

سلامت نیوز:«همیشه در عسلویه می‌دیدم مردم جامعه پیرامونی در آن‌همه طرح‌های توسعه نقشی ندارند. زندگی مردم پیرامون عسلویه برایم این سوال را ایجاد كرده بود كه ذی‌نفعان از جمله زنان چه نفعی از توسعه برده‌اند.

به گزارش سلامت نیوز، اعتماد نوشت: نگار كه آنها دیده نشده بودند. همین انگیزه‌ای شد تا به مساله نابرابری‌ها توجه كنم.» اینها را «مهتا بذرافكن» می‌گوید؛ جامعه‌شناس و پژوهشگر ساكن بوشهر كه در زمینه محیط‌زیست و جنسیت كار تحقیقاتی می‌كند. او می‌گوید خشكسالی آثار زیانباری بر زندگی خانواده‌های روستایی داشته است. اما آثار اجتماعی بر زندگی روستاییان خصوصا زنان روستایی معمولا از چشم تصمیم‌گیران پنهان مانده است. او به‌طور مشخص در این زمینه یك‌سال و نیم در روستای «كوشك قاضی» شهرستان فسا در استان فارس تحقیقات میدانی انجام داده است. همین تجربه باعث شد تا با او درباره پیامدهای خشكسالی و بحران آب بر زندگی زنان گفت‌وگو كنیم.

 

پرسش نخست من این است كه چه آثار ملموسی متوجه جامعه زنان بوده است؟

شكل آسیب‌هایی كه زنان به سبب این مساله متاثر شده‌اند از آن اساسا اقتصاد خانواده فروپاشیده است. زن‌ها در كشاورزی به مردها كمك می‌كرده‌اند وقتی خشكسالی آمده است. سه اتفاق برای مردها افتاده است. خشكسالی در روستاها سه پیامد را برای مردها داشته است؛ اول اینكه خودشان به تنهایی مهاجرت كرده‌اند به شهرها تا بتوانند كار كنند و هزینه زندگی خانواده‌شان را تامین كنند و برای خانواده پول بفرستند. در این شرایط مسوولیت‌های مراقبت‌گری خانواده تماما برعهده زنان است و همین كه باید وضعیت اقتصادی خانواده را هم مدیریت كنند. همین طور باید به نیازهای عاطفی خانواده هم به‌تنهایی پاسخ دهند. بنابراین این زنان ممكن است در برابر این سطح از فشار سلامت روان‌شان آسیب ببینند و تاب نیاورند.

در شكل دوم خانواده به‌طور كامل مهاجرت می‌كند. خب این خانواده‌ها با دست خالی راهی شهرها می‌شوند و ساكن حاشیه‌ها می‌شوند و آنجا هم در معرض انواع آسیب‌های اجتماعی هستند. این افراد عموما فاقد مهارت‌هایی هستند كه در فضاهای شهری موردنیاز است پس مجبور می‌شوند به مشاغل غیررسمی یا كارهای ساده روی بیاورند كه فقر آنان را تشدید می‌كند. آسیب دیدن ساختار خانواده و درگیر شدن افراد به انواع آسیب‌ها دور از انتظار نیست. در این وضعیت زنان یا قربانی این آسیب‌ها می‌شوند یا مثلا مجبورند از همسر معتاد یا فرزندانی كه آسیب دیده‌اند، حمایت كنند و تنش‌ها و خشونت‌های خانگی عمدتا متوجه زنان است و شكل سوم این است كه مردان روستایی برخلاف بیكاری در محل زندگی‌شان می‌مانند و مثلا به درآمد یارانه‌شان اكتفا كنند. اغلب این مردها چون دایما شاهد وضعیت خشك شدن باغ‌های‌شان هستند به مرور كم‌حوصله و افسرده می‌شوند.

گرایش‌شان به مصرف مواد بیشتر می‌شود و دوباره این زنان هستند كه باید پیامدهای این اتفاقات را در این خانواده‌ها تحمل كنند. در برخی روستاها كه برای پژوهش رفته‌ام از آب آوردن برای خانه تا بقیه كارها هم بر دوش زن خانواده است. مهم‌ترین مساله این است كه اگر زن‌ها دانش زیست‌محیطی‌شان و دانش هواشناسی‌شان افزایش پیدا كند وخودباوری شان تقویت شود من فكر می‌كنم بتوانند در مناطق خودشان كنش‌های مناسبی انجام دهند. از زمان تقسیم كار اجتماعی زنان همیشه نقش مراقبت‌گری و تهیه غذا از طبیعت داشته‌اند. این دانش بومی‌شان همیشه برای دفاع بهتر و پایدارتر از محیط زیست موثر بوده است. من فكر می‌كنم دراین‌باره خیلی می‌شود بحث كرد. اگر فناوری‌های نو با دانش بومی تلفیق شوند نتایج مثبتی خواهند داشت. دست‌كم در مدیریت خرد كه مطمئنم موثر است. اما در مدیریت كلان همیشه نظام برنامه‌ریزی ما مردانه بوده و از همین رو به نیازهای جامعه زنان توجه نشده است. زیرساخت‌ها را مردانه می‌سازند.

مقصود شما از اینكه زیرساخت‌ها را مردانه می‌سازند، چیست؟

یعنی اینكه وقتی مثلا تصمیم می‌گیرند یك سد را بسازند، مردان هستند كه مطالعه می‌كنند، برنامه‌ریزی می‌كنند و سد را هم می‌سازند. در این فرآیند طبیعتا به این نكته هم فكر نمی‌شود كه این تصمیم‌ها ممكن است چه اثری بر زندگی خانواده‌های ذی نفع داشته باشند. زنان در زمینه انرژی و حوزه آب كمتر فرصت پیدا كرده‌اند كه در نظام تصمیم‌گیری در دنیا نقش داشته باشند. این محدود به ما هم نیست قبلا یك مقاله بین‌المللی خواندم كه این ویژگی بسیاری از كشورهای دنیاست.

چگونه می‌توان نقش زنان را در مقام ذی‌نفعان و برنامه‌ریزان افزایش داد؟

برنامه‌های توسعه فن سالارانه است. وقتی برنامه‌های توسعه انسان مدارانه شود آن وقت بطور طبیعی نگاه تك جنسیتی هم كاسته می‌شود. در نگاه فن سالارانه مردان دست بالا را دارند. وقتی هم از تعادل جنسیتی در برنامه‌های توسعه حرف می‌زنیم منظورمان صرفا این نیست كه مثلا زنان حتما برنامه‌ریز باشند. خیلی وقت‌ها ممكن است زنان هم باشند اما نگاه و خروجی این تصمیم‌ها انسان مدارانه نباشد. با توسعه انسان‌مدارانه بطور طبیعی شكاف‌های جنسیتی و طبقاتی كاهش پیدا می‌كند. بهترین كار این است كه از توسعه فن‌سالارانه دست بكشیم.

از تغییر رویكرد به توسعه و در پیش گرفتن روش‌های نرم برای عبور از بحران خشكسالی و كم آبی در تجربه‌های جهانی هم مثالی دارید؟

بله. در بسیاری از كشورهای جهان از جمله برخی جوامع فقیر آفریقایی شیوه‌های تطبیق با شرایط خشكسالی را در پیش گرفته‌اند. آنها خشكسالی را پذیرفته‌اند و مدل جدید اقتصادی طراحی كرده‌اند تا اقتصاد روستاها پایدار شود. اما مشكل ما این است كه هنوز خشكسالی را نپذیرفته‌ایم. یكی از جدی‌ترین سیاست‌های ما باید مبتنی بر تطبیق با شرایط باشد. كارآفرینی بدون آب یكی از سیاست‌هایی است كه باید در مناطق دچار خشكسالی دنبال شود. مشاغلی را در روستاها برای توانمند كردن زنان گسترش می‌دهند كه در ابتدا خانواده‌ها از فقر نجات پیدا كنند. راهكار دیگری كه در پیش گرفته‌اند مشاغل سبز است كه به آب نیاز چندانی نداشته باشد و با اقلیم سازگار باشد و آب را هم ذخیره كند. مساله ما این است كه هنوز در مرحله پذیرش هستیم. تغییر الگوهای كشت، راهكارهای نگهداری آب، احیای صنایع دستی از بین رفته كه بخش مهمی از جامعه هدف این اقدامات را زنان روستایی تشكیل می‌دهند. این اقدامات باید از مهاجرت‌های سرگردان جلوگیری كند. پیوند روستاییان با روستا با این مشاغل بازتعریف می‌شود كه برگرفته از سنت‌های بومی همان منطقه است كه با فناوری‌های جدید مثل بازاریابی‌های آنلاین تلفیق می‌شود و روستاییان دیگر پیوندشان را فقط در كشاورزی تعریف می‌كنند. این همان اتفاقی است كه ما به آن نیاز داریم.

چقدر رفته‌ایم سراغ این تغییر رویكرد؟

این تغییر رویكرد به صورت موردی و بر اثر خلاقیت‌های فردی در برخی مناطق كشور روی داده است. مثلا همین طرح‌های گردشگری و بوم گردی كه دارد اجرا می‌شود سرعت كافی ندارد. اینقدر سیستم اداری ما مانع بر سر راه متقاضیان می‌گذارد كه خیلی وقت‌ها افراد در میانه راه خسته می‌شوند.

به نظر شما اگر به مساله آثار بحران محیط زیست بر خانواده و خصوصا زنان توجه نكنیم با چه پیامدهایی اجتماعی روبه‌رو خواهیم شد؟

همین الان جمعیتی كه هجوم آورده‌اند به حاشیه شهرهای بزرگ و آسیب‌های اجتماعی تشدید شده است. و تازه مهاجرت خانوادگی با مهاجرت‌های فردی متفاوت است. بسیاری از دختران این روستاها تصمیم می‌گیرند به صورت فردی برای كار و گذران زندگی به شهرهای بزرگ مهاجرت كنند. این نوع مهاجرت به دلیل حاكم بودن قواعد سنتی بر روابط درون خانوادگی مشكلات خاص خودش را دارد. حالا با این دشواری‌ها وقتی كسی تصمیم می‌گیرد كه خانواده را ترك كند معنی‌اش این است كه دیگر راهی برایش باقی نمانده است. من واقعا امیدوارم بهزیستی مساله شكنندگی روانی در روستاها را جدی بگیرد. من به چشم خودم دیده‌ام اعضای بسیاری از این خانواده‌ها به دلیل فقر ناشی از خشكسالی نتوانسته‌اند زیر بار فشار روانی دوام بیاورند. عمده پیامدهای افزایش اعتیاد مرد خانواده‌ها در روستاها متوجه زنان است. این مسائل ممكن است از نظر سیاستگذاران ما دور مانده باشد. تا مسوولی به این روستاها سر نزند ممكن است این پیامدهای اجتماعی را لمس نكند.

 

كارآفرینی بدون آب یكی از سیاست‌هایی است كه باید در مناطق دچار خشكسالی دنبال شود. مشاغلی را در روستاها برای توانمند كردن زنان گسترش می‌دهند كه در ابتدا خانواده‌ها از فقر نجات پیدا كنند. راهكار دیگری كه در پیش گرفته‌اند مشاغل سبز است كه به آب نیاز چندانی نداشته باشد و با اقلیم سازگار باشد و آب را هم ذخیره كند. مساله ما این است كه هنوز در مرحله پذیرش هستیم. تغییر الگوهای كشت، راهكارهای نگهداری آب، احیای صنایع دستی از بین رفته كه بخش مهمی از جامعه هدف این اقدامات را زنان روستایی تشكیل می‌دهند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha