پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌هایمان از دره فرحزاد به ‌عنوان یک مکان ییلاقی یاد می‌کردند؛ جایی که طبیعت در دره‌ای سرسبز و زیبا جانی تازه می‌گرفت و گاه نگین پایتخت نامیده می‌شد؛ اما حالا با گذر سال‌ها، دره‌ای به آن فراخی و سرسبزی به پناهگاه کارتن‌خواب‌هایی تبدیل شده است که سرپناهی ندارند و از خانواده‌هایشان طرد شده‌اند.

وقتی حاشیه‌نشینی، بالا و پایین نمی‌شناسد

سلامت نیوز: پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌هایمان از دره فرحزاد به ‌عنوان یک مکان ییلاقی یاد می‌کردند؛ جایی که طبیعت در دره‌ای سرسبز و زیبا جانی تازه می‌گرفت و گاه نگین پایتخت نامیده می‌شد؛ اما حالا با گذر سال‌ها، دره‌ای به آن فراخی و سرسبزی به پناهگاه کارتن‌خواب‌هایی تبدیل شده است که سرپناهی ندارند و از خانواده‌هایشان طرد شده‌اند.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه همشهری، شاید تعبیر درستش این باشد که از زمانی که آب دره کم شد، رنگ زندگی نیز در آن پرید و زندگان جایشان را به مردگانی دادند که اینجا تمرین زنده‌بودن می‌کنند. کریم، مردی 40ساله است که از حدود 3سال پیش در پناه دره با شاخ و برگ درختان و آجرها و سنگ‌ها چهاردیواری‌ای ساخته و گذران عمر می‌کند. 2پسربچه نیز همراه کریم هستند که یکی حدودا هشت‌ساله و دیگری سیزده‌ساله به‌نظر می‌رسد؛ وقتی متوجه حضور غریبه می‌شوند همه به مخروبه‌شان پناه می‌برند. کریم که پسرانش را پنهان کرده، از روی کنجکاوی سر صحبت را باز می‌کند. بعد از فوت همسرش پسران خود را از نورآباد یاسوج به قصد زندگی بهتر به تهران می‌آورد اما کار که پیدا نمی‌کند هیچ، تمام پولش هم خرج تنها 6‌ماه اجاره اتاق در محله شوش می‌شود و پس از تمام‌شدن پولشان به اینجا نقل‌مکان می‌کنند. کارشان جمع‌کردن ضایعات و فروش آنهاست و پسرانش سر چهارراه‌ها دستمال کاغذی هم می‌فروشند.

 اسمش یاحق است. افغان است و از بقیه، تمیزتر. زنش کنارش ایستاده و یک بچه سه‌ساله نیز در آغوش دارد. در پایین‌ترین قسمت دره برای خود آلونکی ساخته‌اند. در ورودی آلونک، مبلی فرسوده گذاشته‌اند و آتشی نیمه‌روشن برافروخته‌اند که روی آن چهارپایه‌ای قرار گرفته و قابلمه سیاهی رویش در حال جوشیدن است. زندگی برایشان جریان دارد. می‌گوید بعد از آغاز جنگ در افغانستان به ایران آمده است. 4سال در کرمانشاه زندگی کرده‌اند و بعد با پیشنهاد رفقایش به تهران آمده‌اند و از همان آغاز همین‌جا ساکن‌ شده‌اند. قرار است وقتی پول کافی جمع کرد اتاقی اجاره کند و زن و بچه‌اش را از اینجا ببرد. چند مرد معتاد جوان در فاصله‌ای دورتر زیر درخت بیدمجنونی جمع شده‌اند و مشغول مصرف مواد هستند. آوازی را هم زیر لب زمزمه می‌کنند؛ «من از اون آسمون آبی می‌خوام...». آری، اینجا دره فرحزاد است!

حاشیه‌نشینی، انسجام اجتماعی را بر هم می‌زند

درواقع حاشیه‌نشینی یکی از معضلاتی‌است که شهرهای بزرگ ازجمله تهران را درگیر کرده است؛ معضلی که با افزایش جمعیت و به تبع آن مهاجرت به شهرهای بزرگ آغاز می‌شود. حاشیه‌نشینی، پیامدهایی جدی برای امنیت اجتماعی و ملی ایجاد می‌کند و از آنجا ‌که حاشیه‌نشین چیزی برای باختن ندارد، بخش بزرگی از فسادهای اجتماعی و پدیده‌هایی مثل کودکان کار و خیابان، از دل این حاشیه‌نشینی‌ها بیرون می‌آیند و امنیت جامعه را بر هم می‌زنند. حاشیه‌نشین از آنجا که برای برخورداری از حداقل‌ها هیچ امیدی ندارد، به شورشگری و اعتراض کور روی می‌آورد که این مسائل، تهدیدی جدی برای سلامت و امنیت جامعه است. مورد بعدی‌ای که می‌توان به آن اشاره کرد، انسجام اجتماعی‌است که حاشیه‌نشین، آن را بر هم می‌زند و روابط نامتوازن ایجاد‌شده موجب می‌شود که بین حاشیه و متن، تنش‌های زیادی باشد.

حدود 15هزار معتاد کارتن‌خواب و بی‌خانمان در تهران

 مدت‌هاست که خبرهای خریدوفروش نوزادان والدین معتاد در محافل رسانه‌ای به گوش می‌رسد. مریم از 8سال پیش در دره فرحزاد زندگی کرده و 2نوزاد تازه‌متولدشده خود را فروخته است. بیشتر نوزادان معتاد از مادران معتاد و کارتن‌خواب به دنیا می‌آیند؛ مادرانی که در معرض خشونت‌های جنسی و بارداری‌های ناخواسته قرار دارند. این زنان هم خود به‌ گونه‌ای دیگر، قربانی خشونت هستند و اعتیادشان را به نوزاد بخت‌برگشته‌ای که در شکم دارند، منتقل می‌کنند.

طبق آمارهای رسمی، حدود 15هزار معتاد کارتن‌خواب و بی‌خانمان در تهران و حومه آن زندگی می‌کنند که حدود یک‌سوم آنان را زنان تشکیل می‌دهند.
درواقع نوزادان معتاد، اگر شانس بیاورند و زنده بمانند، در بازارسیاه خریدوفروش می‌شوند. بر اساس اطلاعات موجود، خیلی از نوزادان معتاد با قیمت‌هایی بین 100تا 150هزار تومان بین متکدیان خریدوفروش می‌شوند و این نوزادان معتاد را می‌توان به‌راحتی کنار چهارراه‌ها و خیابان‌ها و در بغل زنان کارتن‌خواب مشاهده کرد.

 کاهش تعداد مراکز تصمیم‌گیر

 دکتر سعید معیدفر ـ آسیب‌شناس حوزه مسائل اجتماعی ـ  می‌گوید: یکی از دلایل افزایش حاشیه‌نشینی، مسائل اقتصادی‌است. او توضیح می‌دهد: «بر اساس آمارهای رسمی، در سال86 حدود 4درصد جمعیت معتادان کشور را خانم‌ها تشکیل می‌دادند اما در سال90 آمار زنان معتاد به 10درصد رسید و در زمان کنونی هم این آمار قطعا افزایش یافته است. اغلب این افراد کارتن‌خواب هستند و به مناطق حاشیه‌ای تهران پناه می‌برند تا شب را صبح کنند». وی ادامه می‌دهد: «تدوین قوانین بازدارنده برای کاهش اعتیاد زنان و حذف کارتن‌خوابی و نیز عمل به قوانین، طوری که قانون فقط روی کاغذ باقی نماند و کاهش تعداد مراکز تصمیم‌گیر در حوزه آسیب‌های‌اجتماعی و تجمیع بودجه‌های آنها، راه‌حل‌هایی علمی‌است که باید برای مبارزه با پدیده نوزادان معتاد به آن اشاره کرد».

به اعتقاد معیدفر گاهی پدیده اجتماعی با مسئله اجتماعی اشتباه گرفته می‌شود. در فضای انسانی، هیچ پدیده‌ای نیست که اجتماعی نباشد؛ هر جا که انسان وجود دارد پدیده اجتماعی هم شکل می‌‌گیرد. او ادامه می‌دهد: «تمام کسانی که درگیر رفتار ناهنجار هستند به دلیل تصمیم‌گیری نادرست و برنامه‌ریزی غلط و سوء مدیریت و تربیت، دچار این رفتار و مبتلا به آسیب اجتماعی شده‌اند. دلایل مختلف اجتماعی و اقتصادی سبب افزایش حاشیه‌نشینی در شهر تهران شده است. طی سال‌های اخیر ما شاهد افزایش اختلاف طبقاتی در شهر هستیم؛ به ‌گونه‌ای که عدهای به ثروت هنگفت رسیده‌اند و عده‌ای نیز زندگی خود را باخته‌اند. بسیاری از افراد، شهرهای خود را به قصد داشتن زندگی بهتر ترک می‌کنند اما پس از آمدن به پایتخت، متوجه می‌شوند که با سراب بزرگی روبه‌رو هستند؛ حالا هم نه روی بازگشت دارند و نه می‌توانند زندگی خود را سامان دهند؛ پس با روی‌آوردن به شغل‌های کاذب و حاشیه‌نشینی، سعی در گذران زندگی دارند. برخی مواقع، آسیب‌های‌اجتماعی به ‌قدری زیاد می‌‌شوند که بیتفاوتی اجتماعی ایجاد می‌‌کنند؛ به‌خصوص اگر تبلیغات رسانه‌ای هم حول آن پدیده و آسیب ‌اجتماعی، ضعیف باشد.

بالعکس گاهی یک پدیده کوچک و کم‌اهمیت‌تر اجتماعی با هجمه‌ رسانه‌ای به یک مسئله بزرگ اجتماعی تبدیل می‌شود. پدیده اجتماعی گاهی بدون اینکه آسیب ‌اجتماعی باشد به کمک تبلیغات رسانه‌ای به مسئله اجتماعی تبدیل می‌شود؛ پس باید مراقب باشیم و موضوعات را به ‌گونه‌ای حل‌وفصل کنیم که به مشکل لاینحل در جامعه تبدیل نشود. در واقع مسئله حاشیه‌نشینی با عزمی ملی قابل حل خواهد بود اما باید مراقب جو رسانه‌ها نیز بود تا این موضوع را با مطرح‌کردن بیش از حد، ترویج ندهند. در واقع باید یک بازبینی اساسی صورت گیرد تا انسجام درونی برقرار شود. لازم است تعهد جدی به سیاست‌های کنونی در اولویت قرار گیرد و به این سمت برویم که سیاست‌گذاری اجتماعی در زمینه آموزش، سلامت و مسکن را به ‌طور جدی مورد بررسی قرار دهیم تا از حاشیه‌نشینی و معضل‌های ناشی از آن پیشگیری کنیم. به‌عبارت دیگر، باید عزمی جدی در عرصه سیاسی و اقتصادی شکل گیرد و تا زمانی که این عزم جدی عملی نباشد، شاهد رشد این مشکل خواهیم بود».

حاشیه‌نشینی؛ یک معضل فراگیر

زندگی در شهرها، همواره برای بسیاری از مردم جذاب بوده و شاید برای همین است که بسیاری از مردم به امید به‌دست‌آوردن زندگی بهتر، به شهرها مهاجرت می‌کنند و به تعبیر برخی از کارشناسان در همان سنگر‌های اول ورودی شهرها متوقف می‌شوند. به ‌طور قطع می‌توان گفت که حاشیه‌نشینان بزهکاران بالفطره نبوده‌اند و نیستند. نبود امکانات مناسب و خدمات مختلف در شهرها از سویی و بی‌توجهی به نیازهای آموزشی و معیشتی و اجتماعی آنان از سوی دیگر باعث شده است که حومه‌های حاشیه‌نشین شهرها به مراکز بزهکاری تبدیل شوند؛ جاهایی که اگرچه از تنعم زندگی شهری بی‌بهره‌اند، عوارض اجتماعی گسترده‌ای را فراهم می‌کنند تا شهروندان و مدیران شهری برای رفع آن هزینه کنند. اگر حاشیه‌نشینی بیش از آنکه به‌عنوان یک اتفاق ناپسند تلقی شود، به مثابه یک ناعدالتی مورد توجه قرار گیرد، قطعا می‌توان به‌دستاوردهای بزرگی رسید.
 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha