چهارشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۷ - ۱۰:۵۲

عکاس و هنرمند ایرانی برای تغییر نگاه جامعه به بیماری اعتیاد، لنز دوربین خود را از مرز چین و هند به خانه های معتادان حاشیه تهران برده است.

بالاتر از سیاهی عکسی نیست

سلامت نیوز: عکاس و هنرمند ایرانی برای تغییر نگاه جامعه به بیماری اعتیاد، لنز دوربین خود را از مرز چین و هند به خانه های معتادان حاشیه تهران برده است.

به گزارش سلامت نیوز، روزنامه ایران نوشت: بازگرداندن امید از دست رفته کسانی که احساس می کنند در زندگی به آخر خط رسیده‌اند شاید از عهده و توان بسیاری از ما خارج باشد . اما کسانی هستند که نجات این افراد و بازگرداندن آنها به زندگی  را اولویت مهم خود می دانند و با همه وجود برای آن تلاش می کنند. کسانی که سالهاست در منجلاب اعتیاد دست و پا می زنند و شاید اگر دستی به مهربانی به سوی آنها دراز شود بتوانند خود را از این منجلاب بیرون بکشند.

آرش یغماییان عکاس ایرانی که سالهاست در امریکا زندگی می کند یکی از همین انسان هایی است که با دغدغه تغییر نگاه جامعه به بیماری اعتیاد لنز دوربین خود را از  مرز چین و هند که دخترک سیندرلایی را به دنیا نشان داد به سمت محله ها و خانه های معتادان درحاشیه شهر تهران برده است. تا شاید بتواند بیماران زیادی را از منجلاب اعتیاد نجات بدهد. او که با تک عکس معروف خود تحت  عنوان «زباله دان سیندرلا  »  توانست جایزه بزرگ 120 هزار دلاری ششمین مراسم سالانه اهدای جوایز عکاسی هیپا (HIPA ) را کسب کند سالهاست که  برای بازگرداندن امید از دست رفته افراد معتاد و افسرده تلاش می کند و مجموعه عکس هایی از همین افراد تحت عنوان « طرد شدگان » یکی از کارهایی است که او در این مسیر انجام داده است. 

فراز و نشیب های زندگی این هنرمند و عکاس که هم اکنون سالهای میانی چهل سالگی را پشت سر می گذراند، سبب شد تا گوشه ای از دردهایی که خود سالها خواسته  یا ناخواسته به دلیل مصرف مواد مخدر به آن مبتلا بود را به تصویر بکشد . از نگاه او حفظ کرامت انسانی معتادان می تواند باعث رهایی از زنجیرهای مواد افیونی و الکل از جسم و روح آنان شود.  این هنرمند و عکاس ایرانی  که معتقد است جایزه نقدی فرصتی برای ادامه مسیر درست زندگی در اختیارش قرار داده است تاکنون کمک های مالی زیادی را به انجمن‌های ترک اعتیاد در داخل و خارج از کشور کرده و بخشی از جایزه 120 هزار دلاری هیپا را صرف کمک های انسان دوستانه به خصوص کودکان سوری کرده است.

آرش یغماییان در خانواده ای با تحصیلات عالی به دنیا آمد اما با جدایی پدر و مادرش از همان کودکی مسیر زندگی‌اش به گونه‌ای دیگر رقم خورد. در دوران کودکی و نوجوانی بسیار کم حرف و خجالتی بود و تا بزرگسالی از وجود بیماری به نام «dyslexia» (نارساخوانی) اطلاعی نداشت. این مشکل تنها دلیل برای ناتوانایی تحصیل در مقطع دبیرستان بود. در دوران مدرسه قادر به تلفظ درست کلمات و خواندن آنها نبود و  همین امر باعث حس ترس، سرخوردگی و شرم در میان همکلاسی هایش شده بود.
او از آن روزها اینگونه یاد می‌کند: از دوران کودکی در استودیوی عمویم با ظهور چاپ عکس در تاریکخانه و همچنین انیمیشن‌سازی آشنا و علاقه‌مند شدم، به‌طوری که در نوجوانی و جوانی چندین سال کنار پدر و عمویم به این کار مشغول بودم و تجربیات زیادی را در این زمینه به دست آوردم. اما به دلیل شروع مصرف مواد مخدر و افسردگی نتواستم به‌طور جدی انیمیشن‌سازی را با وجود علاقه ای که داشتم، دنبال کنم.
بعد از مهاجرت به امریکا، با بکارگیری تجربه‌هایی که از گذشته کاری با خانواده‌ام داشتم، به کار گرافیک برای سالهای متمادی مشغول شدم و همیشه دوربین عکاسی کوچکی همراهم بود و عکاسی می‌کردم. تا قبل از رفتن به انجمن الکلی‌های گمنام، نقاب تظاهر روی چهره من بود. روزها مثل آدمی عادی و البته با شخصیتی متفاوت به سرکار می‌رفتم، ولی شبها با درآوردن نقاب تظاهر، شخصیت واقعی من آدمی معتاد، الکلی و افسرده بود.
پس از سالها وجود دیوار افسردگی و اعتیاد در من علاوه بر تنهایی که به آن دچار شده بودم با بدهی بالا به بانک همراه شد و بعد از مدتی خانه‌ام را هم از دست دادم و تا مرز کارتن خوابی در خیابان‌ها هم پیش رفتم.  شرم و خجالت، اعتیاد و افسردگی، ورشکستگی مالی و معنوی، سقوط درجهنم اعتیاد، باعث شد تا احساس کنم به نقطه پایان زندگی رسیده ام. درست در همین لحظه از زندگی با کمک خواهرم با انجمن الکلی‌های گمنام در نیویورک آشنا شدم و با راهنمایی‌های آنها 12 قدم برای رها شدن از اعتیاد را برداشتم. از اولین روز ورودم به این انجمن 13 سال می‌گذرد و در این سالها با سلامتی که دوباره بدست آورده‌ام پاک زندگی می‌کنم. 


بازگشت به خود از فراز آسمانخراش‌ها
در سالهای پاکی و دوری از اعتیاد توانستم به ورزش مورد علاقه‌ام کوهنوردی به‌طور جدی بپردازم و به کشورهای مختلف برای صعود از کوه ها سفرکنم و به این واسطه عکس‌هایی از کوهنوردی از کوه‌های مختلف دنیا گرفتم و با تبحری که در این زمینه داشتم، پیشنهاد کاری از طرف یک شرکت مهندسی به من شد  و برای سه سال در این حرفه فعالیت کردم. این کار تجربه جالبی برایم بود چرا که باید با کمک طناب در حالت آویزان، از دیوارهای آسمانخراش‌های شهر نیویورک بالا و پایین می‌رفتم و  از آنها عکاسی می‌کردم. این  در حالی بود که تا قبل از آن چنین تجربه‌ای که شهر نیویورک را با خیل عظیمی از جمعیت و ماشین  از بالا ببینم، نداشتم. در این حالت دیدن آدم ها، ساختمان ها، ماشین‌ها، از ارتفاع بالا و کوچک بودن تمامی آنها کمک کرد تا به خودم بازگردم و به این نتیجه برسم که دنیا چیزی جز علاقه مشترک آدم ها به یکدیگر و یاری رساندن به همنوعان نیست. به ارزشمندی انسانیت بیشتر نزدیک شدم و زندگی مفهوم تازه ای برای من پیدا کرد، چرا که همه انسانها را همانند اعضای یک خانواده کوچک در این کره خاکی تصور می‌کردم. رسیدن به این درک از زندگی برای من پس از ترک اعتیاد و گام نهادن در زندگی بدون الکل و مواد مخدر، بدون ترس و خجالت  اتفاق افتاد و مسیر من تا ابد در حد توانم خدمت به مردم درمانده و معتادان خواهد بود. زندگی بدون اعتیاد سبب شد تا با ثبات قدم بیشتری گام بردارم. تا قبل از آن نمی‌توانستم حتی در شغل و مکانی ماندگار باشم و همیشه از خودم فرار می‌کردم؛ ولی امروز با چراغی روشن زندگی را به معنای واقعی زندگی می‌کنم.


تولد دوباره
تولد دوباره همراه با اعتماد به نفس بالا در من، سبب شد تا توانایی مواجه شدن با ترس‌هایم را بدست بیاورم و  یکی از آنها برگشتن به مدرسه در سن بالا بود. برای من این کار در آن زمان و در سن بالا نوعی برگشت به عقب بود. در طول سالها با تجربیات خودم توانسته بودم کارهای حرفه‌ای بخصوص در زمینه هنر و گرافیک انجام دهم  اما برای رسیدن به آرزوی همیشگی‌ام این کار را انجام می‌دادم، با اینکه موفقیت خوبی در درس‌هایم داشتم نمی‌توانستم امتحان انشا را قبول شوم و این برای من خیلی ناراحت کننده بود و در این مقطع زمانی بود که با کمک دکتر متوجه شدم در دوران مدرسه در ایران دارای مشکل dyslexia بودم و افراد مبتلا به این بیماری مشکل نارساخوانی دارند. در نهایت توانستم دیپلم بگیرم و اخذ این مدرک برای من به اندازه گرفتن مدرک دکترا ارزشمند بود چرا که با اخذ این مدرک بعد از پاکی، جواب معمای سالها خجالت و شرم خودم را در طول دوران مدرسه پیدا کرده بودم.
با کنار گذاشتن مواد مخدر و الکل، درهای خودشناسی به روی من بازشد و دوربین عکاسی به آرام بخش‌ترین مسکن‌ها برای من تبدیل شد. عکس‌های من در زمینه اعتیاد آیینه تمام قد تمام انسان هایی است که در کسری از ثانیه گرفتار افیون و الکل و فقر و درد شده‌اند و برای بازگشت به زندگی نیازمند عشق بلاعوض از طرف اطرافیان و جامعه هستند چرا که هر کدام از آنها می‌توانند شاید با اندک حمایت و محبتی طعم بیرون آمدن از منجلاب اعتیاد را بچشند و به افرادی موفق تبدیل شوند. من زندگی را مدیون تمام کسانی هستم که در طول این سالها به من دوست داشتن و امنیت را هدیه کردند و هیچ گاه به چشم یک مجرم به من نگاه نکردند. کسانی بودند که با محبت خود ایستادگی در راهی که پیش رو گرفته بودم را برایم آسان کردند و به نقطه‌ای مرا رساندند که بتوانم خودم را دوست داشته باشم.
از سال 2014 تصمیم به عکاسی حرفه ای از سوژه‌های مورد علاقه‌ام گرفتم. کاری که تا قبل از آن اعتیاد از من گرفته بود. دوست داشتم از مرز بین کره شمالی و جنوبی عکاسی کنم. به همین دلیل در آن سال  به کره جنوبی سفر کردم و مجموعه زنان کارگر و فقیر خیابانی را به تصویرکشیدم. در سال 2015 از زندگی ادیان مختلف در هند عکاسی کردم و در سال 2016 به شمال شرقی هند، مرز بین چین، هند و برمه رفتم ومجموعه قبایل در حال انقراض را عکاسی کردم. در روزهای پایانی این سفر در شهر گواهاتی هند، به‌طور اتفاقی وارد سایت زباله‌دان شدم؛ آنجا محل و سایتی برای تخلیه زباله‌های شهری بود. در آنجا دیدن دختری کوچک با لباسی که در نظر من همانند سیندرلا بود نظرم را جلب کرد و عکسی که از او گرفتم در جشنواره هیپا برنده شد. جالب اینجاست که تک عکس من از این دختربچه میان آن همه زباله با عنوان دختر سیندرلا معرفی شد.
پس از عکاسی در مرز میانمار و چین، به عکاسی از کودکان بی‌سرپرست و بدسرپرست برمه پرداختم ودر این مجموعه نگهداری کودکان در معابد بودا و آموزش‌هایی که به آنان داده می‌شود را به تصویر کشیده ام. همزمان مجموعه بی‌خانمان‌های شهر نیویورک را عکاسی کردم و سرانجام  به سرزمین مادری ام، جایی که بخشی از گذشته من در آنجا اعتیاد و افسردگی بود، برگشتم و از آنجایی که در ایران  آمار اعتیاد بالا است مجموعه «طرد شدگان» از معتادان را عکاسی کردم.


لنز دوربین را به سمت بیماران معتاد می‌برم
این عکاس جوان مدتهاست که لنز دوربین را به سوی بیماران معتاد زوم کرده است تا شاید بتواند با زبان عکس به همه بگوید می‌توانیم یک معتاد را از منجلابی که در آن به سر می‌برد نجات دهیم. او می گوید: سوژه‌های من شامل افراد آسیب پذیر می‌شود و در عکاسی به دنبال تشابه‌ها هستم نه تفاوت‌ها، زیرا شباهت‌ها و دردهای مشترک سبب می‌شود تا لنز دوربین‌ام را با احترام و عشق به سمت شان بالا ببرم. به همین دلیل بدون هیچ گونه قضاوتی صادقانه و عاشقانه درگیر سوژه هایم می‌شوم. برخورد و رفتار من با انسان ها همانند یک دوست قدیمی است و این تفکر سبب نزدیکی بیشتر من با سوژه‌هایم شده است. توانستم پس از عکاسی از معتادان در مناطق حاشیه جنوب شرق، غرب و شمال تهران، چندین نفر از آنان را با بازگویی زندگی و تجربیات خودم به کمپ‌های ترک اعتیاد هدایت کنم.
خیلی دوست داشتم از زندگی برخی از قشرهای مرفه و باسواد که مصرف کننده مواد مخدر و الکل هستند نیز عکاسی کنم، اما متأسفانه این قشر تمایل چندانی به نشان دادن گرداب فرو رفته در آن نیستند چون فکر می‌کنند اعتیاد یعنی گوشه خیابان افتادن و خماری کشیدن در حالی که برخی از این افراد در پشت نقاب ثروت، سواد و تحصیلات و تجمل‌گرایی بر یکی بودن نفس عمل شان سرپوش می‌گذارند.
از طرفی جامعه نیاز دارد و باید آموزش داده شود که معتادان به حمایت عاطفی نیاز دارند، بیمارانی هستند که نباید مورد قضاوت قرار گیرند و کوچکترین محبت می‌تواند یک بیمار را به آغوش خانواده و اجتماع خود برگرداند.


زندگی یعنی همدردی، عشق و کمک به دیگران
در طول سالهایی که اسیر اعتیاد و افسردگی بودم تنها داستان زندگی‌ام، دردها و مشکلات خودم بود؛ اما پس از پاک شدن توانستم زندگی را از دریچه آدم های دیگر ببینم. عشق و همدردی تنها واژه زیبای زندگی است که در عمق انسانها معنا می‌یابد. رشد معنوی، انسانیت و کمک به دیگران برای من مثل زندگی است و از خداوند می‌خواهم با ایمانی که پس از رهایی از اعتیاد و افسردگی بدست آوردم پاک بمانم و پاک نیز از دنیا بروم. شاید باید برای هر انسانی اتفاقاتی در زندگی‌اش رخ بدهد تا بتواند به سردرگمی‌هایش پایان دهد. من  احساس آرامش و امنیت می‌کنم و آسمان برای من در هر کجای دنیا یک رنگ دارد. توانستم روابط عاطفی‌ام را با خانواده ام، دوستان و همکارانم بیشتر کنم و ثبات در روابط، کار و زندگی بهترین هدیه دوران پاکی‌ام تا به امروز است.
یکی از بزرگترین آرزوهای من این است که با پدر و عمویم که حدود 30 سال برای بهبود کیفیت زندگی کودکان، فیلم‌های انیمیشن ساختند و در این زمینه تلاش بی‌وقفه ای داشته‌اند، نسبت به ساخت مجموعه ای شامل پیشگیری از اعتیاد و آموزش همگانی همچنین کاهش آسیب‌های اجتماعی همکاری کنم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha