واژه «ضایعاتی» یا عنوان «کارگران ضایعات‌جمع‌کن» در شهرهای مختلف از جمله تهران، برای شهروندان چندان غریبه نیست؛ کارگرانی که خیلی از روزها صدایشان از پشت بلندگوهای دستی در کوچه‌پسکوچه‌های شهر طنین‌انداز است؛ «آهن... آلومینیوم... وسایل قدیمی... یخچال... خریداریم...» یا با صدای چرخ‌دستی‌ها و فریاد «نون خشک، پلاستیک... خریداریم ...» لحظه‌ای توجه رهگذرها را به خود جلب می‌کنند.

لقمه‌ای نان روی چرخ‌دستی زندگی

سلامت نیوز: واژه «ضایعاتی» یا عنوان «کارگران ضایعات‌جمع‌کن» در شهرهای مختلف از جمله تهران، برای شهروندان چندان غریبه نیست؛ کارگرانی که خیلی از روزها صدایشان از پشت بلندگوهای دستی در کوچه‌پسکوچه‌های شهر طنین‌انداز است؛ «آهن... آلومینیوم... وسایل قدیمی... یخچال... خریداریم...» یا با صدای چرخ‌دستی‌ها و فریاد «نون خشک، پلاستیک... خریداریم ...» لحظه‌ای توجه رهگذرها را به خود جلب می‌کنند.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از همشهری، ما در شهر و در گوشه‌وکنار محل زندگی‌مان بارها به آنها برخورده‌ایم؛ افرادی که با چرخ‌دستی، وانت‌بار یا موتورسه‌چرخه در کوچه‌ها و خیابان‌ها راه می‌افتند، از مردم، ضایعات مختلف مثل آهن‌آلات، پلاستیک، نان‌خشک و سایر وسایل غیرقابل مصرف را می‌خرند و در جاهای دیگری مثل محل دپوی ضایعات، می‌فروشند و درآمد کسب می‌کنند. این گروه از شاغلان غیررسمی شهر به طرق مختلف در شهر فعالیت دارند و طبقه‌بندی منحصربه‌فردی در نوع کار و حرفه‌شان دیده می‌شود.

چنان که هر کدام در جمع‌آوری نوعی خاص از ضایعات فعالیت دارند و کمتر دیده می‌شود که وارد محدوده کاری دیگر همکاران‌شان شوند؛ مثلا هیچ‌وقت نمی‌بینید که یک کارگر ضایعات‌جمع‌کن آهن‌آلات از شما نان‌ خشک بخرد و برعکس؛ یا مثلا کسانی که در کار خریدوفروش آهن‌آلات سابقه زیادی دارند هیچ‌وقت ضایعات کاغذ و پلاستیک معامله نمی‌کنند. آنها به هم‌صنفی‌های خود احترام می‌گذارند و به گفته خودشان، هر کاری متخصص خودش را دارد و باید کار را به‌ کننده آن داد. نوع فعالیت و کار کارگران ضایعاتی باعث شده که با خانواده‌شان در نقاط مختلف تهران از جمله حاشیه‌های شهر ساکن شوند. اما نکته جالب درباره گروهی از کارگران ضایعات‌جمع‌کن این است که در محله‌هایی خاص مانند اسماعیل‌آباد، عبدل‌آباد، جعفرآباد و... کنار هم زندگی می‌کنند. همچنین یکی از نقاط پرجمعیتی که سال‌هاست به سکونتگاه کارگران ضایعات‌جمع‌کن بدل شده کوی زاهدی واقع در جنوب غربی بزرگراه آیت‌الله سعیدی و جاده ساوه است؛ مسئله‌ای که با ورود به این محلات و روبه‌رو شدن با ده‌‌ها وانت‌بار و چرخ‌دستی، به‌سرعت متوجه آن خواهید شد.

اینجا غریبه‌ها زود شناسایی می‌شوند

در یک صبح بهاری که شهر در حال بیدارشدن و آغاز کسب‌و‌کار روزانه است به حاشیه جنوب غربی تهران در حوالی حریم خط راه‌آهن تهران ـ مشهد و محدوده کوی زاهدی معروف به «شهرک ضایعاتی‌ها» قدم می‌گذاریم. به گفته ریش‌سفیدان، این شهرک 3هزار خانوار را در خود جای داده که تعداد زیادی از آنها کارگران ضایعات‌جمع‌کن هستند. وقتی در کوچه‌ها و خیابان‌های این منطقه قدم می‌زنیم، نخستین موضوعی که توجهمان را جلب می‌کند، چهره و نمای متفاوت محله است. اینجا تا چشم کار می‌کند وانت‌بار، نیسان و کامیونت‌های مخصوص انتقال ضایعات دیده می‌شود. این نوع وسایل نقلیه خاص وقتی به تعداد زیاد، مثل زنجیر، کنار هم در یک شهرک یا محله پارک می‌شوند از شیوه و نوع کسب‌و‌کار ساکنان آن محدوده حکایت می‌کنند. البته از خرده‌ریزها و اسباب و وسایل دورریز تلمبارشده پشت ماشین‌های باربری هم می‌توان حدس زد که صاحبان آنها هر کدام در زمینه خریدوفروش چه نوع ضایعاتی فعالیت می‌کنند؛ از پلاستیک و آهن‌آلات گرفته تا کاغذ و مقوا، نان خشک و... .

طبیعی‌است که افراد غریبه و ناآشنا در چنین محله‌هایی که بیشتر اهالی‌اش با هم نسبت فامیلی دارند زودتر شناسایی می‌شوند و مورد کنجکاوی قرار می‌گیرند. ساعت از 8صبح گذشته اما انگار این شهرک دیر‌تر از جاهای دیگر بیدار می‌شود که البته این موضوع می‌تواند با شیوه امرار معاش و نوع حرفه مردمان این محله ارتباط داشته باشد؛ چراکه مشاغلی مثل خریدوفروش ضایعات در ابتدای روز رونق چندانی ندارد و بنابراین کوچه‌ها و خیابان‌های اینگونه محله‌ها تا قبل از ساعت 9:30صبح خلوت به ‌نظر می‌رسد و جز تعدادی از مردم که در صف نانوایی ایستاده‌اند یا برای خرید به خواربارفروشی رفت‌وآمد دارند، افراد دیگری دیده نمی‌شوند.

عقربه‌های ساعت که پیش‌تر  می‌روند کم‌کم تعداد کارگران در کوچه و خیابان زیاد می‌شود. برخی با چرخ‌دستی راه می‌افتند و برخی هم پشت نیسان یا وانت آبی‌رنگشان می‌نشینند و راهی کوچه‌ها و خیابان‌های شهر می‌شوند. احمد تاجیک ـ ساکن کوی زاهدی ـ که 26 سال دارد و به گفته خودش سال‌هاست حرفه و شغل خانوادگی‌اش، یعنی جمع‌آوری ضایعات را دنبال می‌کند و اکنون پس از مرگ پدرش بار سنگین تامین مایحتاج خانواده را به‌تنهایی به دوش می‌کشد، می‌گوید که در این محدوده همه خانواده‌اش را می‌شناسند و برای همین نمی‌خواهد عکسش در روزنامه چاپ شود و بعد هم اعتراف می‌کند که برای ردگم‌کردن، نامش را اشتباهی عنوان کرده است. جوان ضایعات‌جمع‌کن، دوسالی می‌شود که با دخترعمویش نامزد کرده اما مرگ ناگهانی پدرش در یک شب زمستانی (هنگام برگشت به خانه بر اثر تصادف رانندگی با چرخ‌دستی‌اش کنار اتوبان آزادگان) همه برنامه‌هایش را بر هم زده و دیگر به این زودی‌ها نمی‌تواند جشن عروسی بگیرد و با همسرش زیر یک سقف برود؛ چراکه باید به فکر سیرکردن شکم مادر و 5 خواهر و برادر کوچکش باشد.

مرزبندی و قانون نانوشته  در کسب‌و‌کار

ضایعات‌جمع‌کن‌هایی که با چرخ‌دستی در شهر تردد می‌کنند، محدوده فعالیت مشخصی دارند؛ یعنی برای هر خیابان و بلوک در شهر، تعدادی از افراد شناخته‌شده برای تخلیه پسماند‌های داخل مخازن زباله و جمع‌آوری ضایعات وجود دارند و کمتر کسی می‌تواند در خارج از مرزهای تعیین‌شده کار کند. معمولا اقوام و بستگان نزدیک‌تر (مثلا پسرعمو‌ها، پسردایی‌ها و...) فعالیت در یک محدوده مشخص را برعهده می‌گیرند و درصورت لزوم به یکدیگر کمک کنند. البته گاهی نیز اتفاق می‌افتد که افراد غریبه و تازه‌وارد، این حریم‌ها را می‌شکنند که معمولا منجر به دعوا و درگیری می‌شود اما در نهایت این ریش‌سفیدان و بزرگان هستند که غائله را ختم می‌کنند و آشتی‌شان می‌دهند. خیابان سجادی جنوبی ـ یکی از ورودی‌های کوی زاهدی ـ را تا امتداد خط راه‌آهن تهران‌ ـ‌ مشهد ادامه می‌دهیم. در طول مسیر به زمین خاکی بزرگی می‌رسیم که با گاردریل محصور شده و اهالی از فضای آن برای پارک خودروهای حمل ضایعات استفاده می‌کنند.

تعدادی از افراد، قدم‌زنان به سمت محل پارک خودروی خود می‌روند و البته عده‌ای هم قبلا خودشان را به وسیله نقلیه‌شان رسانده‌اند و به قول معروف آب و روغن ماشین‌شان را چک می‌کنند. کارگران ضایعات‌جمع‌کن در مسیرهای مختلف به راه می‌افتند و در نقاط مختلف شهر تهران تقسیم می‌شوند و به گفته خودشان تا زمانی که خستگی به سراغشان نیاید، دست از کار نمی‌کشند. معمولا افرادی که در نقاط نزدیک کار می‌کنند از وسایل سبک‌تر مانند چرخ‌دستی استفاده می‌کنند و دیگران که دورتر می‌روند و در نقاط مختلف شهر گشت می‌زنند با وسایل نقلیه‌ای از قبیل وانت، نیسان و... کار می‌کنند. نکته جالب اینکه هر کدام از ضایعاتی‌های دارای وسیله نقلیه هم برای فعالیت خود مرزبندی و چارچوب کاری دارد. اکنون پس از سال‌ها کار در شهر تهران هر‌کدامشان می‌دانند که محدوده کاری‌شان کجاست؛ بنابراین به قول خودشان به «محدوده‌های ممنوعه» دیگران وارد نمی‌شوند. حاج‌یونس نجف‌زاده ـ 62ساله ـ از ساکنان قدیمی شهرک است و چهره جذابی دارد. او دستی به سبیل‌های پرپشت خود می‌کشد و در حالی که غرق تفکر می‌شود از ویژگی‌های ساکنان این نقطه از شهر و کار کارگران ضایعات‌جمع‌کن برایمان حرف می‌زند. او می‌گوید: «یک کارگر ضایعات‌جمع‌کن باید برای پیداکردن یک لقمه نان حلال برای خود و خانواده‌اش، راهی مناطق مختلف تهران شود و ساعت‌ها داد و فریاد کند تا وانت و وسیله‌اش پر از ضایعات شود و بعد با فروش آنها پولی به دست آورد». او درباره درآمد ضایعات‌جمع‌کن‌ها می‌گوید: «درآمد و وضعیت اقتصادی خانواده‌ها در این محدوده با یکدیگر تفاوت دارد؛ یعنی اینجا هم خانواده‌هایی زندگی می‌کنند که به‌دلیل مرگ سرپرست و مرد خانه، به زحمت نان سفره‌شان را به دست می‌آورند و هم در کنار آنها آدم‌های پولدار و مرفهی هستند که چند خانه و خودرو دارند و البته مراقب خانواده‌های نیازمند هم هستند و به آنها کمک می‌کنند. بیشتر خانواده‌های ساکن این محله‌ها با یکدیگر نسبت فامیلی دارند و کسب‌وکار مشابه‌شان باعث شده که اتحاد و همبستگی بیشتری هم داشته باشند. اگر هرکدامشان به هر دلیلی مثل بیماری یا تصادف رانندگی و... نتواند در منطقه و محدوده فعالیت خود حاضر شود، بستگان و نزدیکانش این کار را انجام می‌دهند و در یک کلام، شریک غم و شادی یکدیگرند».

زندگی دورهمی
یکی از نکات جالبی که در سبک زندگی ساکنان شهرک ضایعاتی‌ها در کوی زاهدی دیده می‌شود علاقه‌مندی خانواده‌ها و فرزندان‌شان به زندگی دورهمی است. در برخی از خانه‌های قدیمی این محله بیش از 4 تا
5 خانواده با صلح و صفا کنار هم زندگی می‌کنند. شاید خانه‌ها کوچک و محقر باشد اما قناعت و ساده‌زیستی آنها باعث شده که از داشته‌هایشان لذت ببرند و کمتر از کوچک‌بودن خانه‌هایشان حرف بزنند. حاج‌یونس نجف‌زاده می‌گوید: «در طول شبانه‌روز در هر کوچه بیش از 40 تا 50 نوع وسیله نقلیه از جمله وانت، نیسان و... پارک می‌شود که اگر دوستی و رفاقت بین اهالی نبود، مثل دیگر نقاط شهر برای پیداکردن جای پارک ماشین باید شاهد درگیری و مشاجره بین همسایه‌ها می‌بودیم». یکی دیگر از ساکنان محله که جزو قدیمی‌هاست عنوان می‌کند که «ساکنان این منطقه در گرفتاری‌ها کنار هم هستند و برای رفع مشکلات یکدیگر تلاش می‌کنند؛ مثلا اگر دختر یا پسر خانواده‌ای در شرف ازدواج باشد اقوام و ساکنان محله دست ‌به دست هم می‌دهند تا اسباب و وسایل ازدواج آنها را فراهم کنند». نکته دیگری که در سبک زندگی آنها می‌توان به آن اشاره کرد، پایبندی به ازدواج فامیلی و قومی است؛ یعنی بیشتر ازدواج‌های آنها نسبی یا سببی و به طور کلی، خویشاوندی‌است و ازدواج فرزندان با غریبه‌ها به‌ندرت اتفاق می‌افتد.

رونق ازدواج فامیلی  بین دختران و پسران

حاج حق‌وردی غیبعلی‌زاده ـ یکی از ساکنان این شهرک ـ که سال‌هاست به همراه خانواده‌اش در این منطقه و حاشیه تهران زندگی می‌کند می‌گوید: «در مهمانی‌ها و شب‌نشینی‌ها به خاطر اینکه بیشتر افراد این محله با هم فامیل و آشنا هستند و به نوعی همکار هم محسوب می‌شوند، صفا و صمیمیت زیادی وجود دارد و خیلی از همین مهمانی‌ها هم فرصتی است برای اینکه وصلت‌های فامیلی در آنها شکل بگیرد». او که خودش واسطه ازدواج چند دختر و پسر بوده است می‌گوید: «اینجا شناخت و صمیمیت، حرف اصلی را می‌زند. جوان‌های این منطقه معمولا راه پدرهایشان را ادامه می‌دهند؛ یا پشت وانت، ضایعات جمع می‌کنند و یا روی چرخ‌دستی؛ بنابراین دخترها هم از بچگی با کار و سبک زندگی در این منطقه آشنا می‌شوند».

او می‌گوید که شغل اصلی خودش کشاورزی‌است اما زمانی که در روستا کاری نداشته باشد به همراه اقوام و بستگانش به جمع‌آوری ضایعات مشغول می‌شود.
یکی دیگر از موضوعات جالب در سبک زندگی ساکنان این منطقه که به گفته کارگران ضایعات‌جمع‌کن غالبا در این حرفه دیده می‌شود، سبیل‌گذاشتن مردان است؛ نکته‌ای که با چند دقیقه چرخیدن در این محله، به‌خوبی متوجه آن می‌شوید. سیدعلی شمسعلی‌اسدی که روی صندلی کنار دیوار خانه‌اش نشسته تا به قول خودش آفتاب بگیرد، لبخندی می‌زند و می‌گوید: «در این محله بزرگ‌تر‌ها برای گره‌گشایی از کار مردم، هنوز تار سبیل گرو می‌گذارند». او که خودش پیش از این ضایعات جمع می‌کرده و تا به حال چندین بار با گروگذاشتن تار سبیل، واسطه حل مشکلات شده، می‌گوید: «قول و قرارها اهمیت بسیاری دارد و آدم حتی اگر سرش برود نباید قولش مخدوش شود».

هرچند در چند دهه اخیر، حاشیه خط راه‌آهن مثل کوی زاهدی و محل سکونت خانواده ضایعاتی‌ها دچار تغییر و تحول شده (از جمله رونق زندگی آپارتمان‌نشینی به جای سکونت در خانه‌های ویلایی و...)، همچنان حریم خط راه‌آهن را با همان خانه‌های یک یا دو‌طبقه آجری می‌توان پیدا کرد. بخشی از سکونتگاه کارگران ضایعات‌جمع‌کن به مرز گسترده و طولانی ریل راه‌آهن تهران ـ مشهد منتهی می‌شود؛ ریلی که حاشیه آن حالا مکانی برای پارک نیسان‌ها، وانت‌ها و چرخ‌دستی‌های کارگران ضایعات‌جمع‌کن شده است که شب‌ها بعد از یک روز سخت کاری به خانه‌هایشان بازمی‌گردند؛ حاشیه‌ای که معمولا با پارک نیسان‌ها پشت سر هم، در تاریکی رنگ آبی به خود می‌گیرد.

یکی از نکات جالبی که در سبک زندگی ساکنان شهرک ضایعاتی‌ها در کوی زاهدی دیده می‌شود علاقه‌مندی خانواده‌ها و فرزندان‌شان به زندگی دورهمی است. در برخی از خانه‌های قدیمی این محله بیش از 4 تا 5 خانواده با صلح و صفا کنار هم زندگی می‌کنند. شاید خانه‌ها کوچک و محقر باشد اما قناعت و ساده‌زیستی آنها باعث شده که از داشته‌هایشان لذت ببرند و کمتر از کوچک‌بودن خانه‌هایشان حرف بزنند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha