: هرمز، جزیره بی‌مانند خلیج فارس كه خاكش به راستی جواهر‌آساست، مركز درمانی‌ای كه بتواند نیازهای جدی و ضروری مردم ساكنش را پاسخ دهد، ندارد! هرمز درمانگاه شبانه‌روزی و جایی كه بتواند بیمار را بیست و چهار ساعت نگاهداری كند، ندارد. هرمز حتی آمبولانس دریایی هم ندارد تا بیماران و آسیب‌دیدگان را به ساحل و به شهری دیگر برساند كه درمان شوند. در این شرایط حال خانواده‌ای را كه عزیز آسیب دیده یا بیماری دارند، تصور كنید. اگر شب باشد و دریا هم خراب باشد، دیگر هیچ چاره‌ای ندارند. باید نظاره‌گر درد و رنج و گاه فقدان جگر‌گوشه‌شان باشند و این سخت غم‌انگیز است…

جزیره هرمز درمانگاه شبانه روزی و آمبولانس دریایی ندارد!/گزارش‌های گسترش شبكه بهداشت در نقاط محروم چقدر واقعیت دارند؟

سلامت نیوز: هرمز، جزیره بی‌مانند خلیج فارس كه خاكش به راستی جواهر‌آساست، مركز درمانی‌ای كه بتواند نیازهای جدی و ضروری مردم ساكنش را پاسخ دهد، ندارد! هرمز درمانگاه شبانه‌روزی و جایی كه بتواند بیمار را بیست و چهار ساعت نگاهداری كند، ندارد. هرمز حتی آمبولانس دریایی هم ندارد تا بیماران و آسیب‌دیدگان را به ساحل و به شهری دیگر برساند كه درمان شوند. در این شرایط حال خانواده‌ای را كه عزیز آسیب دیده یا بیماری دارند، تصور كنید. اگر شب باشد و دریا هم خراب باشد، دیگر هیچ چاره‌ای ندارند. باید نظاره‌گر درد و رنج و گاه فقدان جگر‌گوشه‌شان باشند و این سخت غم‌انگیز است…

به گزارش سلامت نیوز، روزنامه اعتماد نوشت: هرمز جزیره بی‌همتایی است، خاك و چشم‌اندازهایش بی‌نظیرند، اما هرمز مردم محرومی هم دارد كه جان و نفس و زندگی این خاك هستند و بی‌آنها هرمز، هرمز نیست.

گزارش‌های پی در پی وزارت بهداشت از گسترش شبكه بهداشت در نقاط محروم به راستی تا چه حد به واقعیت نزدیك است؟ آیا گزارش و آمارهای روی كاغذ، مشكلات مردم را حل می‌كند؟ به راستی آقای وزیر محترم- كه در نیك‌نفسی و عملگرایی او تردیدی نیست- می‌دانند كه گاه جان انسانی در هرمز به دلیل نداشتن امكان حمل بیمار یا مركز مجهز درمانی از دست می‌رود؟ تازه این همه محرومیت در جزیره هرمزی است كه رفت و آمد در آنجا جریان دارد، حال و روز روستاها و مناطق دور‌افتاده‌ای كه گذر كسی به آنجا نمی‌افتد چگونه است؟

بی‌تردید تهیه یك دستگاه آمبولانس دریایی و برپایی یك درمانگاه مجهز در هرمز از وظایف دولت است، اگر دولت برای تامین این امكانات دچار سختی و تنگی است، از مردم بخواهد به داد هموطنان‌شان در هرمز برسند. تقاضا می‌كنم در آستانه روز خلیج فارس كه پرداختن به آن از اهم موضوعات ملی است به ساكنان جزایر آن توجه ویژه‌ای كنیم. بیاییم و به بهانه این روز ملی این‌بار مردمان عزیز ساكن جزایر خلیج‌فارس را بزرگ بداریم، از آنها بپرسیم چه كم دارند، زخم‌های‌شان را مرهم بگذاریم، از اینكه آنها نسل به نسل پاسدار خاك وطن در جنوبی‌ترین بخش آن بوده‌اند، سپاسگزارشان باشیم. باید از آنها عذر بخواهیم اگر در رسیدگی، از آنها غافل مانده‌ایم و فقط هر‌وقت هوس گشت و گذار داشته‌ایم از سر تفنن به جزیره‌شان رفته‌ایم. پاس داشتن نام بلند خلیج فارس و گرامی داشتن روز ملی آن اگرچه بسیار خوب است اما روا نیست كه عده‌ای از ساكنین جزایر ایرانی همین آبراهه عزیز در رنج باشند و بودجه‌های قابل‌توجهی صرف برگزاری سمینار و تبلیغات روز ملی خلیج‌فارس بشوند.

در بسیاری از نقاط شهر تهران و احتمالا در همه شهرهای ایران و گوشه و كنار كشور پروژه‌های فراوان دولتی را می‌توان دید كه سالیان دراز است نیمه‌كاره مانده‌اند و تكلیف‌شان روشن نیست. آن روزی كه كلنگ این پروژه به دست مدیر محترمی بر زمین خورده، لابد براساس مطالعه و احساس نیازی بوده، حتما بودجه آن پیش‌بینی شده بوده. قطعا وقتی یك سازمان دولتی تصمیم به برپاداشتن یك ساختمان یا یك پروژه عظیم دارد، ده‌ها كارشناس روی آن نظر می‌دهند و زمان‌بندی اجرای آن را تعیین می‌كنند و دست آخر بودجه آن را با كمی بالا و پایین تعیین و منابعش را تامین می‌كنند و بعد كار آغاز می‌شود تا با افتتاح آن ساختمان و تاسیسات دردی از مملكت درمان شود و نقصانی رفع شود. حال كجای این مسیر منطقی احساس نیاز- تامین منابع- طراحی و برنامه‌ریزی ساخت- و دست آخر راه‌اندازی پروژه، درست انجام نمی‌شود كه پروژه‌های نیمه‌كاره فراوان روی زمین مانده‌اند.

من می‌توانم دو نمونه آن را در یك منطقه و محله مثال بزنم حتما هركدام از شما خوانندگان محترم هم دست‌كم یكی سراغ دارید. یكی پروژه ساخت دفتر مركزی یكی از بانك‌ها در اواخر خیابان اسدآبادی، نرسیده به بزرگراه همت، دست راست نبش خیابان شصت و چهارم شرقی؛ پروژه‌ای عظیم كه هزاران تن بتن‌ریزی در آن انجام شد و سال‌ها نیمه‌كاره ماند و در نهایت تخریب شد! ضرر هنگفت مالی به كنار، ضربه به محیط زیست با این حجم بتن‌ریزی چه می‌شود؟ سال‌ها منظره زشت و نامطبوعی كه برای اهل محل ایجاد شد چه می‌شود؟

دیگری سازه‌ای است در خیابان توانیر، خیابان رستگاران. اسكلت‌بندی عظیم فلزی بر زمینی مرغوب در نقطه‌ای از تهران كه همچنان كم‌و‌بیش مسكونی باقی مانده است. سال‌ها پیش شهرداری تهران، كلنگ ساخت این پروژه را به عنوان یك مركز ورزشی بر زمین زده است. اسكلت را ساخته‌اند و بعد رهایش كرده‌اند! لابد چندین میلیارد تومان بودجه صرف شده است كه كار به همین جا برسد و بعد … هیچ! چند سال بعد از احداث اسكلت، پارچه‌ای بر در این سایت نیمه‌كاره آویزان می‌كنند كه این محل به شركت فلان واگذار شده و تبدیل به مجتمع تجاری خواهد شد! از باشگاه فرهنگی ورزشی محله به مجتمع تجاری، آنهم در قلب یك منطقه مسكونی رسیده بودند! در نهایت با واكنش اهالی محل شهرداری عقب نشست و كار مجتمع تجاری به سامان نرسید، اما پروژه همچنان زشت و نازیبا زنگ‌زده و نیمه‌مخروبه، نمونه‌ای از بی‌تدبیری مدیریت و حیف شدن سرمایه‌های ملی، بلاتكلیف برپا ایستاده.

اما وجه امید‌بخش و نیكوی پدیده مدیریت ایرانی را هم باید دید و از مدیریت خلاقانه و مهر‌آمیز ایرانی هم باید گفت، من چندین بار تجربه گرفتن هتل از معروف‌ترین سایت‌های هتل‌یابی جهان را دارم، بی‌اغراق بگویم هر بار نیز متوجه شده‌ام كه سایت معروف و معتبر كلاهم را برداشته، اتاق گران‌تر از نرخ هتل به من داده و اطلاعاتم را دزدیده و دست آخر هم پاسخگو نیست. اما امروز از یك سایت ایرانی هتلی در شیراز رزرو كردم، در حال تكمیل فرم بودم كه پیامی روی تلگرام دریافت كردم، مسوول مربوطه گام به گام مرا تا پایان روند رزرو همراهی كرد و اطلاعات مفیدی در اختیارم گذاشت. در تماس من با هتل معلومم شد كه قیمت ارایه‌شده منطبق با قیمت هتل است و تخفیفی هم به آن تعلق گرفته، چیزی كه در نمونه خارجی آن غالبا بر‌خلاف آن ثابت می‌شد؛ نمونه‌ای خوب در كیفیت ارایه خدمات.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha