علی نقدی در آخرین روز قبل از خودکشی اش برای پیگیری حقوق و مطالباتش به بخش بیمه و اداری مراجعه کرده بود و نتیجه ای نگرفته بود. او به یکی از همکارانش قبل از اقدام به خودکشی گفته بود:« از این وضعیت خسته شده و می‌خواهد خودکشی کند تا شاید مسئولان شرکت به فکر مطالبات چندین ساله همکارانش بیفتند».

افزایش خودکشی میان جامعه کارگری/خودکشی، چاره آخر جان بر لب‌ها

سلامت نیوز: علی نقدی در آخرین روز قبل از خودکشی اش برای پیگیری حقوق و مطالباتش به بخش بیمه و اداری مراجعه کرده بود و نتیجه ای نگرفته بود. او به یکی از همکارانش قبل از اقدام به خودکشی گفته بود:« از این وضعیت خسته شده و می‌خواهد خودکشی کند تا شاید مسئولان شرکت به فکر مطالبات چندین ساله همکارانش بیفتند».

به گزارش سلامت نیوز، روزنامه قانون نوشت: علی نقدی، کارگر شرکت نیشکر هفت تپه شوش بود. او روزها همراه دیگر کارگران داسش را برمی‌داشت و برای بریدن نی های نیشکر به نیزارهای شوش می رفت و دسته های نی را برای تبدیل به نیشکر و قند به کارخانه می برد. او 50 ساله بود و مردی در آن سن و سال باید هر لحظه دغدغه این را داشته باشد که شب در سفره خالی خانه اش چه باید بگذارد تا مجبور نشود به تماشای بچه های گرسنه اش بنشیند یا اینکه در آخرین ساعت‌های شب به خانه برود تا آن‌ها را نبیند که در کنار همسرش نشسته اند و برای مشکلات زندگی شان غصه می خورند. آن‌قدر برای گرفتن حقش فریاد زد و با انواع و اقسام خشونت ها جوابش را دادند که تصمیم گرفت یکبار برای همیشه کار خودش را تمام کند و دیگر صبحی از راه نرسد که مرگ را دوباره به زندگی بنشیند. کسی نمی داند علی نقدی چند بار در حالی که فشار و استیصال تمام وجودش را پر کرده بود، به نزدیکی کانال آب مزارع نیشکر رفت و خودش را در آب انداخت. مزارعی كه در 27 سال گذشته زندگی اش، هر روز برای کار به آنجا رفته بود و تکه تکه اش را می شناخت. علی نقدی در آخرین روز قبل از خودکشی اش برای پیگیری حقوق و مطالباتش به بخش بیمه و اداری مراجعه کرده بود و نتیجه ای نگرفته بود. او به یکی از همکارانش قبل از اقدام به خودکشی گفته بود:« از این وضعیت خسته شده و می‌خواهد خودکشی کند تا شاید مسئولان شرکت به فکر مطالبات چندین ساله همکارانش بیفتند».

آمار دقیق خودکشی وجود ندارد

در اواخر سال 96 تعدادی از کارگران هفت تپه را به دلیل اعتراض های‌شان برای حقوق و دستمزد به زندان بردند و بعد از مدتی آزاد کردند. هنوز آمار دقیقی از اینکه چند کارگر در سال گذشته اقدام به خودکشی یا خودسوزی کردند، وجود ندارد چون برخی از این آمار اصلا رسانه ای نمی شود و در پستو می ماند اما آنچه معلوم است، اینکه جامعه ١٥ میلیون نفری كارگری كشور، اعتراض كفِ خیابانی را به عنوان راهی برای رساندن صداهای رو به خاموشی از نهایت فقر انتخاب کرده وتعداد زیادی از کارگران هستند که مدت هاست بی حقوق در خانه های‌شان نشسته اند و راهی برای گرفتن حقوق و مزایایی که سال هاست برای آن زحمت کشیده اند، ندارند. همین ساعت‌های در خانه نشستن و فکر و خیال است که به خشونت علیه خود می رسد. در نهایت کارگر تصمیم می گیرد خودش را نابود کند تا شاید تلنگری به کارفرما و دیکر مسئولان بزند. فرشاد اسماعیلی، فعال کارگری درباره ریشه یابی خودکشی کارگران در گفت و گو با «قانون» می‌گوید:« وقتی راه های حیات حقوقی جمعی کارگران در سایه یک تشکل مستقل به نام سندیکا وجود نداشته باشد، کارگران به اعتراض جمعی رو می آورند که متاسفانه با برخوردهای سیاسی مواجه می شود».

او با اشاره به اینکه وقتی کارگری از گرفتن حقوق ماهیانه‌اش ناامید می شود باید به دنبال اضافه کار یا گرفتن تسهیلات باشد افزود:« این راه‌ها هم برای ادامه معیشت کارگران پاسخگو نیست چون به جایی نمی رسد؛ در نتیجه اعتراضات به صورت فردی اتقاق می افتد و فرد سعی می‌کند تا خودش را از بین ببرد تا حرفش شنیده شود و به مطالباتش پاسخ داده شود». او در ادامه با اشاره به اینکه وقتی حتی تشکل های موجود هم همگی وابسته هستند و در نهایت نمی توانند کاری از پیش ببرند، همه این ها تبدیل به فشار می شود، افزود:« به هر حال اعتراضاتی ممکن است اتفاق بیفتد که هزینه داشته باشد. وقتی مکانیسم حقوقی تبدیل به فشار می شود و کارگر نمی تواند همه هزینه های آن را بدهد و امنیت شغلی اش در خطر می افتد، دست به خشونت علیه خود می زند».

خشونت ساختاری، زمینه ساز خودکشی کارگران

به هر حال بن بست های حقوقی و سیاسی در نهایت زمینه‌ساز این اعتراضات یا تصمیمات فردی است. او درباره این موضوع نیز ادامه می دهد:« کارگری که نمی تواند حق و حقوقش را بگیرد، مجبور است به هر نحوی شده زندگی اش را بچرخاند. در مرحله بعد وقتی کارگر از کارفرما و گرفتن حقوقش ناامید می شود و اعتراضاتش هم به نتیجه نمی رسد مجبور است به زندگی اش ادامه دهد و به هر قیمتی لقمه نانی تهیه کند؛سرانجام تصمیم می گیرد اضافه کاری کند یا از جایی وام بگیرد اما سیستم های بانکی هم به آنجا پاسخی نمی دهد یا به یک فرد بیکار یا بی حقوق حاضر نیستند وام بدهند». این فعال کارگری مدتی پیش پیگیر وضعیت یکی از کارگران شرکت هپکو بوده است و درباره او می گوید:« من به شخصه پیگیر وضعیت یکی از کارگران هپکو بودم که از بی پولی و فقر به چنان استیصالی رسیده بود که نمی توانست حتی به فردای بعد زندگی اش هم فکر کند. تصمیم گرفت برای گرفتن حقوق بیشتر اضافه کاری کند اما وقتی یک شرکت حقوق عادی یک کارگر را نمی دهد، چطور می خواهد دستمزد اضافه کاری او را بدهد. آن‌ها می توانند ساعت ها اضافه کاری کنند اما در نهایت هیچ حقوقی نمی گیرند. این کارگر تصمیم گرفت از یک بانک وامی بگیرد تا بتواند خانواده اش را برای مدتی نجات دهد اما در نهایت بانک هم به او وام نداد و به او گفتند شما حقوقی نمی‌گیری، نمی توانی وام بگیری فیش؛ کسری حقوق باید بیاوری. یعنی حتی بانک هایی هم به این کارگران وام نمی‌دهند چون می دانند که این ها حقوقی نمی گیرند که بخواهند قسط‌های وام‌شان را بپردازند.

در این وضعیت آخرین سنگری که مقابلش وجود دارد، این است که از یکی از آشنایانش کمک بگیرد تا ضامنش شود و او بتواند وام بگیرد. البته آشنای این کارگر هم به او گفته بود که تو حقوقی نمی گیری که بتوانی قسط های وامت را بدهی و درنهایت هزینه وام هم به گردن من می افتد. آشنای این کارگر در نهایت دو میلیون به او داده بود تا گذران زندگی اش را برای مدتی انجام دهد». تنها راهی که برای این کارگر وجود دارد این است که مقاومت کند یا کار دیگری را انتخاب کند که آن هم بدون پشتوانه نمی شود. اسماعیلی درباره وضعیت این کارگران می گوید:« در نهایت مقاومت فردی است که باید ادامه پیدا کند اما همه کارگر ها که وضعیت‌شان مثل همدیگر نیست. یکی وضعیت زندگی خراب‌تری دارد و به هر دلیلی زودتر تحلیل می رود و این اعتراض موجود که باید به مقابلش بکند،به خودش برمی گرداند و خودکشی می کند.

مدیریت شرکت را به مالک های خصوصی داده اند؛ از طرفی صادرات‌شان هم خوابیده و در نهایت نمی توانند جوابگوی کارگر باشند. وقتی از نظر حقوقی سندیکا نیست کارگران مجبور می‌شوند اعتراض کنند که این اعتراض ها با برخوردهای سیاسی یا امنیتی مواجه می شود و در نهایت کارگر باید برای معیشت خود هزینه های سیاسی سنگین بدهد». این کارگر است که خودش را هم فاعل و هم مفعول می‌بیند و هیچ کسی را در اطرافش نمی بیند که به فریادش برسد، در نهایت مجبور می شود این خشونت را به خودش برگرداند و دست به خودکشی می زند.

این فعال کارگری درباره خشونت هایی که به خودکشی کارگران منتهی می شود، ادامه می دهد:« وقتی خشونت ساختاری مانند نبود سندیکای مستقل و خشونت فرهنگی نهادینه می شود، در نهایت به خشونت فیزیکی مثل خودکشی میان کارگران می انجامد». حال که فروردین هم در حال تمام شدن است هنوز ماجرای اعتراض های کارگری تمام نشده که بخش زیادی به آن اضافه شده وهنوز چاره مناسبی هم برایش اندیشیده نشده است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha