در یادداشت گذشته به این بحث پرداخته شد كه برخورد والدین در بدو مواجهه با اختلال فرزندشان به چه صورت است. یكی از سه مورد مواجهه با اختلال را از زبان مادر آرین خواندیم كه مادر خانواده با وجود حضور همسر در چه شرایط سختی به سر خواهد برد و این شرایط همچنان تا پذیرش اختلال كودك توسط همسر ادامه خواهد داشت.

وقتی كه اختلال اتیسم فرزندمان را پذیرفتیم

سلامت نیوز:در یادداشت گذشته به این بحث پرداخته شد كه برخورد والدین در بدو مواجهه با اختلال فرزندشان به چه صورت است. یكی از سه مورد مواجهه با اختلال را از زبان مادر آرین خواندیم كه مادر خانواده با وجود حضور همسر در چه شرایط سختی به سر خواهد برد و این شرایط همچنان تا پذیرش اختلال كودك توسط همسر ادامه خواهد داشت.

 

 

به گزارش سلامت نیوز به نقل از اعتماد، به عنوان مثال آرین سه ساله به مهدكودك می‌رفت و روز به روز تفاوتش با بچه‌های همسن خودش فاحش‌تر می‌شد و مادر آرین هر روز ناامیدتر از روز قبل. باور مادر آرین این است كه اگر در آن برهه از زمان همكاری همسر را داشت شاید همه‌چیز روال دیگری می‌داشت. ایشان در همان سال به پیشنهاد گفتار درمانگر، آرین را پیش یك كار درمانگر برد. مادر آرین می‌گوید: «من به سر كار برگشتم.

وضعیت خیلی سختی داشتیم. آرین موقع برگشت به منزل داخل ماشین می‌خوابید و وقتی به خانه می‌رسیدیم خیلی خوشحال و خندان آماده بازی كردن بود. از همان عنفوان كودكی از دیدن كارتون لذت می‌برد. شب‌هایی بود كه تا ساعت ٣ صبح بیدار می‌ماند و كارتون می‌دید. من و همسرم هم كه ٦ صبح باید سر كار می‌رفتیم كم‌كم به مرز جنون رسیده بودیم... پس برای همیشه خانه‌نشین شدم.»

ایشان ابراز داشته‌اند كه در این مدت دنبال بهترین روانپزشك‌ها، متخصصین مغز و اعصاب، پزشك متابولیك، نوار مغز، MRI، آزمایش ژنتیك و... بودند منتها هرچه بیشتر بررسی می‌كردند كمتر نتیجه می‌گرفتند. مادر آرین می‌گوید: «یك روز سرد زمستانی با آرین و مادرم رفتیم پیش یك دكتر روانپزشك بنام، كه با هزار بدبختی ازش وقت گرفته بودیم. ایشان هم بدون ویزیت آرین و فقط با استناد به مكالمه من و دستیارشان، به من گفت كه خب دیگه اینكه درست بشو نیست! اتیسم دارد! تو برو فكری برای زندگی خودت بكن. یك پولی هم براش كنار بگذار كه بعد از تو نگهش دارن!»

با توجه به صحبت‌هایی كه با مادر آرین داشتم با ورود آرین به چهار سال و نیمگی ایشان پذیرفته بودند كه پسرشان دارای اختلال است. اما همسرشان كماكان روی موضوع خود پافشاری می‌كردند. روابط خانواده با اطرافیان از جمله فامیل و دوست محدود شده بود به دیدارهای چند ماه یك بار و فامیل روز به روز از خانواده فاصله می‌گرفتند.

مادر آرین در صحبت‌هایش اشاره به ناآگاهی اطرافیان‌شان به معضل اتیسم دارد و اضافه می‌كند كه این عدم آگاهی بیشتر به زیان خانواده دارای فرد اتیستیك است چون باعث می‌شود كودكان آنان به انزوا كشیده شوند و نتوانند آن‌طور كه لازم است به بلوغ تعاملات اجتماعی برسند. تصور اطرافیان این است كه خانواده دارای كودك اتیستیك با بها دادن بیش از اندازه به كودك خود باعث لوس شدن و تربیت نامناسب او شده ‌است. مادر آرین اضافه می‌كند: «آرین بچه بی‌تربیتی نبود فقط نمی‌توانست بعضی از رفتارهایش را كنترل كند. مثلا اگر برای صرف شام بیرون می‌رفتیم آرین مدام بیرون از محیط رستوران بود.

چون بچه‌های اتیستیك توانایی تحمل ازدحام و صداهای بلند را ندارند. یا وقتی دكه روزنامه فروشی می‌دید به دلیل علاقه افراطی‌اش به مجلات از خود بیخود می‌شد و تمام مجله‌های روزنامه فروش بیچاره را به هم می‌ریخت و زمانی‌كه مانع او می‌شدم قشقرق به پا می‌كرد و اینها همه به حساب بی‌ادبی او گذاشته می‌شد و هنوز هم متاسفانه گذاشته می‌شود... هر چند كه با مرور زمان و آموزش‌هایی كه ‌گرفت فرمان‌پذیرتر شده است.»

 

غالبا بچه‌های اتیستیك وقتی یك موضوع یا وسیله برای‌شان جالب است تمام تمركزشان را روی آن مساله می‌گذارند و به آن می‌پردازند. ایشان در انتهای صحبت‌های‌مان به فعالیت كار درمانگران و گفتار درمانگران اشاره می‌كنند كه از تمام آنان سپاسگزار هستند و همین‌طور عنوان می‌كنند همه به نوعی به من، آرین و پدرش كمك كردند. به گفته مادر آرین زمان زیادی طول كشید تا ایشان بتوانند تفاوت‌های پسرشان با بقیه بچه‌ها را به همسرشان نشان دهند و پدر آرین هم بپذیرد. با پذیرش پدر آرین نسبت به شرایط پسرشان، آنها به مرور زمان توانستند قدم‌های بهتری برای آموزش آرین بردارند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha