دوشنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۷ - ۱۱:۴۴

پسر جوان که به اتهام اسیدپاشی بازداشت شده در جلسه بازجویی منکر جرم خود شد.این حادثه ساعت 7 بعد از ظهر 4 مهر به مأموران کلانتری 140 باغ فیض اعلام شد. در بررسی‌های اولیه مشخص شد که پسری 20 ساله به نام اشکان پس از اسیدپاشی به پدر و پسری، آنها را با چاقو زده و سپس خودزنی کرده است.

سلامت نیوز:پسر جوان که به اتهام اسیدپاشی بازداشت شده در جلسه بازجویی منکر جرم خود شد.این حادثه ساعت 7 بعد از ظهر 4 مهر به مأموران کلانتری 140 باغ فیض اعلام شد. در بررسی‌های اولیه مشخص شد که پسری 20 ساله به نام اشکان پس از اسیدپاشی به پدر و پسری، آنها را با چاقو زده و سپس خودزنی کرده است.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از ایران ،مرد میانسال به بیمارستان رسول اکرم منتقل و عامل این حادثه که خود نیز دچار سوختگی شده بود به بیمارستان سوانح سوختگی منتقل شد.با اظهارات مرد میانسال و انجام تحقیقات میدانی، اشکان به عنوان عامل اسید پاشی بازداشت شد. پسر جوان در تحقیقات اولیه مدعی شد که با پسر 14 ساله اختلاف داشته و همین مسأله باعث شده تا روز حادثه به روی او و پدرش اسید بریزد. اما روز گذشته پسر جوان در نخستین جلسه تحقیق بعد از بهبودی منکر اسید پاشی شد. او مدعی شد که اعترافاتش در رابطه با اسیدپاشی در حالت عادی نبوده است.


گفت‌و‌گو با متهم
روز گذشته اشکان در شعبه بازپرسی در حالی که روی دست‌ها و بدنش آثار سوختگی دیده می‌شد به خبرنگار ما از جزئیات اسیدپاشی گفت.
اختلافت با پرهام و پدرش سر چه بود؟من اختلافی نداشتم. اتفاقاً اوایل خیلی هم رابطه‌مان خوب بود و حتی با آنها به شمال هم رفته بودم. اما نمی‌دانم چرا یک دفعه پدر پرهام نظرش نسبت به من عوض شد. او مرا از دوستی و ارتباط با پسرش منع کرد. یک ماه قبل هم به باشگاه آمد و آنجا دعوا راه انداخت که حق ندارم به این باشگاه بیایم. 10 روز قبل هم که برای مراسمی به محل‌شان رفته بودم آنها مرا دیدند. با خانواده‌ام تماس گرفتند و کلی در رابطه با من حرف‌های نامربوط زده بودند.روز حادثه در محل زندگی پرهام چه می‌کردی؟می خواستم با پدرش صحبت کنم. آن روز اصلاً قرار نبود به آنجا بروم. اول به خانه عمه‌ام رفتم در غرب تهران اما او خانه نبود. با خودم گفتم حالا که بیرون هستم یک سری به پدر پرهام بزنم تا بفهمم چرا او با من مشکل دارد. در این مدت هر چه علت اختلاف و ناراحتی‌اش را می‌پرسیدم جواب درست و حسابی نمی‌داد.


وقتی به آنجا رفتی چه اتفاقی افتاد؟
 آن روز به آنجا رفتم اما او با دیدن من شروع به فحاشی کرد. من پدر پرهام را دیدم که کیف قهوه‌ای و نایلون پلاستیکی مشکی داشت ولی نمی‌دانم داخل نایلون چه بود. اصلاً نمی‌دانم چه کسی اسید راپاشید. نمی‌دانم چه کسی به ما چاقو زد؛ من چاقو نداشتم و تا آنجایی که یادم هست آنها هم چاقو نداشتند. من اسید نریختم و کسی را با چاقو نزدم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha