«سیل زندگی‌مان را نابود کرد، هرچه داشتیم از بین برد. سیل نبود بلای آسمانی بود که بر سر ما نازل شد.» پیرزن اهل روستای «دردیار»ی پلدختر است؛ تا مرا می‌بیند اشک‌هایش روی صورت پر چین و چروکش جاری می‌شود.

جانمایی اشتباه مسکن مهر پلدختر

سلامت نیوز:«سیل زندگی‌مان را نابود کرد، هرچه داشتیم از بین برد. سیل نبود بلای آسمانی بود که بر سر ما نازل شد.» پیرزن اهل روستای «دردیار»ی پلدختر است؛ تا مرا می‌بیند اشک‌هایش روی صورت پر چین و چروکش جاری می‌شود.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از ایران ،لری فارسی می‌گوید تو را خدا به رئیس جمهوری بگویید ما آدم‌های بدبختی هستیم، دار و ندارمان همین ۴۰۰ تا گوسفند بود که همه را سیل خفه کرد. این گوسفندها نتیجه ۵۰ سال چوپانی و شب و روز کار کردن است. پیرزن با گوشه سربند سیاه رنگش اشک‌ها را می‌گیرد و یکسره التماس می‌کند. چند دقیقه بعد بولدوزر زمین صافی را می‌کند و پسران پیرزن لاشه گوسفندان را با ناراحتی توی گودال می‌اندازند. پیرزن مویه سر می‌دهد.
هفته گذشته که در منطقه پلدختر دو روز پشت هم باران زد، بیش از ۱۰۰ روستا دچار خسارت شد و چند روستا هم زیر آب رفت؛ روستاهایی مثل دردیا ، چاله ، چاله هولیش ، عشایر چاله ، چم گردله پایین و بالا ، پشت جوتایی ، خرسدر ، گسری بلمک و... بسیاری از زمین‌های کشاورزی به شکل شالیزار درآمد، باغ‌ها درختان خود را از دست دادند و بیش از هزار رأس دام تلف شد.


شب هنگام نزدیک‌های پلدختر چند نفر با نور فلاش موبایل علامت می‌دهند. بولدوزری در این ظلمات درحال کندن زمین است. از مرد میانسالی که کلاه ایمنی زردرنگی روی سر گذاشته می‌پرسم این موقع شب و در این تاریکی، زمین را برای چه می‌کنند. با صدای بلند می‌گوید: «سیل لوله‌های اصلی انتقال آب به 70-60 روستا را کنده و با خود برده؛ داریم زمین را می‌کَنیم لوله دیگری کار بگذاریم و آب آشامیدنی به روستاها برسانیم، شبکه ۵۰ روستا در این یکی دو روز تعمیر شده و مانده چند روستا.»


او درباره طغیان رودخانه کشکان که در بین مردم به رودخانه وحشی لرستان معروف است، می‌گوید: «پلدختر خروجی آب‌های روان و سطحی لرستان است و گذشته از اینکه باید لایروبی شود در شهر هم باید برای آن دیوار ساحلی بکشند که این همه خسارت به زیر ساخت‌ها نزند. این را هم باید بگویم بارندگی یکی دو روز گذشته در طول این سال‌ها بی‌سابقه بود و مردم را هم غافلگیر کرد.»


جانمایی اشتباه مسکن مهر
اگر باران چند ساعت دیگر ادامه داشت ساختمان‌های مسکن مهر به سرنوشت ساختمان‌هایی دچار می‌شدند که ۳ سال پیش در بستر رودخانه محلی سوادکوه تسلیم سیل شدند و فرو ریختند. ساختمان‌های مسکن مهر پلدختر در جنوب شرقی این شهر ساخته شده یعنی دقیقاً پای کوه‌ها و درست در سرازیری! باران بارید و بارید و کانال جمع‌آوری آب‌های سطحی طغیان کرد و ساختمان‌ها به محاصره آب درآمد. مردم نه راه پس داشتند نه راه پیش؛ از دست کسی هم کاری بر نمی‌آمد. آب پیشروی کرد و وارد ساختمان‌ها شد. ساکنان طبقات پایین برای فرار از دست سیل به طبقات بالاتر رفتند و شانس با آنها یار بود که باران قطع شد.


کوچه‌‌های مجتمع‌های مسکن مهر پر شده از گل و لای و مردم شلنگ به دست در حال شستن طبقه همکف و راهروها و ورودی‌ها هستند. خبری از آسفالت هم نیست. گویا از زمانی که ساختمان‌ها ساخته شده هیچ وقت کوچه و خیابان رنگ آسفالت به خود ندیده‌. شاهین میراحمدی یکی از ساکنان مسکن مهر وقتی دوربین فیلمبرداری را می‌بیند، جلو می‌آید و شروع می‌کند به گلایه کردن: «ما اگر وضع‌مان خوب بود هیچ وقت اینجا زندگی نمی‌کردیم. سال‌هاست که نه خبری از آسفالت هست نه جدول‌کشی و حصارکشی؛ اصلاً جانمایی اشتباه بود. برای ساختمان‌ها پارکینگ هم نگذاشته‌اند. از همه بدتر کانالی که آب‌های سطحی را جمع‌آوری می‌کند درست از وسط اینجا رد می‌شود و همیشه برای ساکنان دردسر درست می‌کند. وقتی باران بارید آب از کوه‌ها وارد کانال سد شد و چون دهانه آن تنگ بود بالا زد و  وارد خانه‌ها شد. زن‌ها و بچه‌ها وحشت کرده بودند که نکند ساختمان‌ها بریزد. نمی‌دانم چه کسی پیشنهاد داده که در این سرازیری ساختمان ساخته شود؟ هرکسی بوده یا سواد نداشته یا اصلاً به مردم فکر نمی‌کرده و به فکر جیب خودش بوده با این ساختمان‌های بی‌کیفیتی که ساخته است.»


زن ۵۰ ساله‌ای به‌ نام عصمت هم که یکی از اتاق‌های خانه‌اش را سوپرمارکت کرده، درباره شبی که در محاصره سیل بوده‌اند چنین می‌گوید: «چندبار به شهرداری گفته‌ایم مسیر کانال را تغییر دهند ولی کو گوش شنوا، می‌گویند وظیفه ما نیست یا بودجه نداریم. این هم از وضعیت کوچه و خیابان که آسفالت نمی‌کنند. چند دقیقه که باران بزند، همه جا گل می‌شود. به خدا ماهم آدم هستیم و باید به فکر ما باشند نه اینکه رهایمان کنند به حال خودمان.»
حق با آنهاست، گل و لای، همه کوچه‌ها و خیابان‌ها را به تسخیر خود درآورده و کفش و شلوار همه اهالی گلی است. خواسته ساکنان مسکن مهر، خواسته زیادی نیست؛ کوچه و خیابان آسفالت شود و مسیر کانال آب تغییر کند.


   دردیار سرگردان بین شهر و روستا
روستای دردیار با رودخانه کشکان فاصله خیلی کمی دارد. زمانی که باران بی‌وقفه می‌بارید سیل از کوه‌ها جاری شد و چند خانه و کلی دام را با خود برد. مردم روستا بین کشکان طغیان کرده و سیلی که از کوه‌ها جاری شده بود گرفتار بودند.‌ عزیز عزیزی که باغ انگور و انجیرش را در این حادثه به‌طور کامل از دست داده و بیش از ۲۰۰ میلیون خسارت دیده، می‌گوید: «باران که می‌بارید انگار شلنگ آب باز کرده‌ بودند، ساعت ۱۰ شب صدای عجیب و بلندی شنیدیم. صدا با لرزش زمین همراه بود. بیرون آمدم و دیدم کلی سنگ با سیلی بسوی روستا می‌آید. فریاد کشیدم تا بقیه هم باخبر شوند. فکر کنم ارتفاع سیل ۴ متر می‌شد. تا به حال چنین چیزی توی عمرم ندیده بودم. خدا رحم کرد ضرر به جان‌مان نخورد.»


اما بیشترین خسارت را سید هادی شفیعی ۷۵ ساله دیده است. مردی لاغراندام با صورت پرچین و چروک. سرش را با چفیه بسته و با کت طوسی مندرسی ‌و عصای چوبی دست‌ساز، مقابل آغل خراب شده به دیوار نم‌گرفته‌ای که چیزی به ریختنش نمانده، تکیه زده. انگار دنیا را روی سرش آوار کرده‌اند. یکی از اهالی حرف‌هایش را برایم ترجمه می‌کند:
«زندگیم نابود شد. ۶۰ سال هرچه ریسیده بودم پنبه شد. از جوانی تا الان حتی یک روز هم به خودم مرخصی نداده‌ام. پسرهایم را داماد کردم و برای سرمایه به آنها گوسفند دادم. این سیل همه سرمایه‌ام را سر پیری از من گرفت. حالا من با دو زن و چند دختر که شوهرشان نداده‌ام چه کنم؟ نزدیک 800-700 میلیون پول گوسفندهایم بود. الان چه گلی به سرم بگیرم. نابود شدم، نابود شدم.»


پسرهای پیرمرد می‌آیند و پدر را که رنگی بر رخسار ندارد به خانه می‌برند؛ انگار فشارش افتاده. نعمت، یکی از جوان‌های دردیار سر حرف را باز می‌کند: «بیشترین دام این منطقه برای عمو هادی بود. سیل با این مرد و خانواده‌اش از همه بیشتر نامهربان‌ بود. بنده خدا یک شبه زندگیش نابود شد. ما روستایی‌ها مثل شما شهری‌ها که پول نقد نداریم توی بانک بگذاریم. سرمایه‌مان همین گاو و گوسفند است. خب حساب کنید جایی که تا به حال به خود سیل ندیده یکدفعه چنین سیلی بیاید و ۴۰۰ گوسفند را جلوی چشمت خفه کند دیوانه نمی‌شوی؟»
اهالی دردیار از اینکه شهرداری به مشکلات‌‌شان رسیدگی نمی‌کند گلایه مندند. می‌گویند شهرداری آنها را جزئی از شهر حساب نمی‌کند و بخشداری هم آنها را به‌عنوان روستا به شمار نمی‌آورد. دردیار سرگردان بین شهر و روستا در تقلاست.


   مزارع زیر آب رفته چم گردله
روستای چم گردله دو کیلومتر با دردیار فاصله دارد. آبراه روستا که سال‌ها خشک بود با بارندگی‌ها آنچنان جان گرفت که هرچه در مسیرش بود از جا کند و به کشکان ریخت. وسط روستا پر است از سنگ‌های کوچک و تخته سنگ‌های بزرگ سفید. سیل این همه سنگ را از کوه‌ کنده و به روستا آورده.
طهماسب مرادی الوار، خانه و زمین کشاورزی‌اش بشدت آسیب دیده است. به عقیده او اگر آبراهی که از پای کوه بسوی کشکان می‌رود لایروبی و تمیز شده بود سیل به خانه‌های نزدیک بستر خسارت نمی‌زد: «سیل، سیستم آبیاری متحرک من را که بتازگی خریده بودم از بین برد و زمین ۱۵ هکتاری‌ام را که هفته پیش آماده گندم پاشی کرده بودم تبدیل به شالیزار کرد. معلوم نیست این آب چه زمانی فروکش می‌کند. تازه اگر هم فروکش کند باید ببینم چه بلایی سر زمینم آماده؛ نه من بلکه هیچ‌کس واقعاً انتظار چنین سیلی را نداشت.»


«چاله»، دره‌ای پر از آب
چاله در مسیر دره خزینه ایلام است و با پلدختر ۴۰ کیلومتر فاصله دارد. برای رسیدن به این روستا باید از جاده‌ای پر و پیچ خم گذشت. روستایی که هنوز زمستان فرا نرسیده زمین‌هایش سبز شده. انگار بهار قبل از زمستان خود را به اینجا رسانده است. جاده دور می‌خورد و مرا می‌‌رساند به روستایی که نیمی از آن زیر آب است. چاله در محاصره کوه‌هایی است که به آن خیلی نزدیکند. در واقع این روستا تنها دره این کوه‌هاست که در آن زندگی می‌کنند.
وضعیت چاله آنچنان تعریفی ندارد. آب ۶ خانه را به‌طور کامل از بین برده و به خانه‌های دیگر هم آسیب زده؛ تا چشم کار می‌کند لباس و لحاف و تشک است که روی صخره و تخته سنگ‌ پهن شده. آب به همه خانه‌ها نفوذ کرده و اهالی با بیل و هر چیز دم دست دیگری گل و لای را توی فرغون‌ها می‌ریزند. زن‌ها هم آذوقه‌های خیس را روی پارچه‌های تمیز و خشک پهن می‌کنند. بیشتر یا بهتر است بگویم همه اهالی چاله، کارشان دامداری است. گاوها و گوسفندها را توی محوطه‌هایی که با فنس از همدیگر جدا شده، انداخته‌اند و در حال تمیز کاری خانه‌ها و آغل‌ها هستند.


زنی ۶۰ ساله با لباس‌هایی یکدست سیاه، نوه‌های کوچکش را کنار خود جمع کرده. با دیدن من دعوتم می‌کند به چایی: «پسرم، سیل هرچی علوفه و کاه داشتیم از بین برد.» در اتاق‌ها را باز می‌کند؛ کف خانه یکسر با گل و لای فرش شده. رد سیل را روی دیوارها هم می‌شود دید. شانس آورده‌اند کسی غرق نشده. پیرزن ادامه حرف‌هایش را می‌گیرد: «حالا کاه و علوفه از کجا بیاوریم؟ به مسئول‌ها بگین چاله‌ای‌ها کاه و علوفه می‌خواهند.»
جوان ۲۵ ساله‌ای به‌ نام نظام میررضایی هم به ما اضافه می‌شود. او هم تنها دغدغه‌اش کاه و علوفه است: «تابستان کلی کاه و علوفه و جو خریدیم برای گوسفندها، سیل همه را برد. حالا ما مانده‌ایم و گاو و گوسفندی که گرسنه‌اند. باید برای سیر کردن آنها کاری کنیم. زندگی ما با دامداری می‌گذرد. اگر همین چندتا بز و گوسفند را نداشته باشیم باید می‌رفتیم شهر کارگری.»


انگار در ضلع شمالی روستا دریاچه‌ای درست شده که هیچ‌کس از وجود آن راضی نیست. اکبر تولابی ۷۵ساله که یکی از پیرترین اهالی روستای چاله است و با کمک عصا راه می‌رود درباره بارندگی‌های هفته گذشته و جاری شدن سیل می‌گوید: «توی این سال‌ها یاد ندارم که این‌طور آسمان باریده باشد. هیچ وقت سیلی که خانه‌ها را خراب کند، ندیده‌ام. این آبی که اینجا جمع شده و کلی خسارت زده از همین کوه‌ها جاری شد. اگر باران چند ساعت دیگر ادامه داشت کل خانه‌ها زیرآب می‌رفت. خدا به ما رحم کرد.»


سیل گذشته از اینکه آذوقه اهالی و دام‌های‌شان را از بین برده ‌به وسایل زندگی آنها همچون  یخچال ، تلویزیون و لوازم برقی و... آسیب جدی زده است.  پلدختری‌ها می‌گویند: اقلیم تغییر کرده و بارندگی‌ها سیل راه می‌اندازد. بارندگی‌های سال گذشته پلدختر ۷۰میلی‌متر بوده و بارندگی‌های دو روزه این منطقه بیش از ۱۳۰ میلی‌متر!

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha