سلامت نیوز:مرد مغازه دار که با همکارش بر سر مسائل مالی درگیر شده بود تصور نمیکرد یک لحظه عصبانیت وی حادثه جبرانناپذیری را رقم بزند.
بعدازظهر یکشنبه مأموران کلانتری 113 بازار در تماس با بازپرس کشیک قتل پایتخت از مرگ مرد 30 سالهای در یکی از بیمارستانهای تهران خبر دادند.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه ایران ،تیم جنایی در نخستین بررسیها دریافتند دو مرد جوان که هر دو آنها مغازه تأسیسات و فروش شیرآلات داشتند باهم درگیر شدهاند و یکی از آنها به قتل رسیده است.به گفته شاهدان ماجرا، مرد 35 ساله پس از درگیری لفظی با همکار 30 سالهاش ناگهان او را به عقب هل داده است اما وی تعادلش به هم خورده و بشدت با شیشه ویترین مغازه برخورد کرده و بر اثر این اتفاق شیشه شکسته و تکهای از آن گردن مرد جوان را برید. دقایقی بعد مرد مجروح به بیمارستان منتقل شد اما بر اثر شدت خونریزی جان باخت. بدین ترتیب متهم به نام مصطفی دستگیر شد.
وی در بازجوییها ضمن اعتراف گفت: با مقتول اختلاف مالی داشتیم و روز حادثه سر همین موضوع او به من فحاشی کرد. من هم عصبانی شدم و هلش دادم اما هرگز تصور نمیکردم این کار به قیمت جانش تمام شود. سرهنگ گودرزی - معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ - در این باره گفت: تصاویر دوربین مغازه نشان میدهد که متهم پس از نزدیک شدن به مقتول، او را به ویترین شیشهای مغازه کوبیده و این مسأله به تخریب شیشه و مجروح شدن مرد جوان انجامیده است. تحقیقات در خصوص این پرونده، در مراحل اولیه قرار دارد و متهم با قرار بازداشت موقت در اختیار اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفته است.
چه کنیم تا قاتل نشویم
بیشتر اتفاقات تلخ معمولاً از تنشهای ساده شروع میشود، بهعنوان مثال بر سر جای پارک خودرو با راننده دیگری اختلاف پیدا میکنید به وی تذکر میدهید اما طرف مقابل با تندی برخورد میکند. صحبت آرام آرام تبدیل به مشاجره و گاهی اوقات ناخواسته به جنایت ختم میشود. برای شروع مشاجرهها لازم نیست یک پدیده مهمی رخ داده باشد. گاهی از موضوعات کم اهمیتی شروع میشود اما چرا این صحبتها و گلایهها به مشاجره تبدیل میشود؟ در کشورهایی که فرهنگ گفتوگو و مذاکره ضعیف است، از کودکی یعنی در خانواده و مدرسه مهارت مذاکره و گفتوگو به کودکان منتقل نشده است و در نوجوانی این فرهنگ تقویت نشده؛ در جوانی در افراد نهادینه نشده و در بزرگسالی تجربه و به دیگران هم منتقل نشده است، در این جوامع بیدلیل صدایشان را بلند میکنند و بیدلیل از کلمات رکیک برای بیان منظورها استفاده میکنند و اینها باعث میشود به مشاجره برسند و خشم به وجود میآید. خیلیها مهارت کنترل خشم را نیز ندارند و نمیدانند که خشمشان را چگونه فرو بنشانند.
کسی که بدهکاری دارد، این برایش یک مشکل محسوب میشود که برای حل آن باید راهکار مناسب پیدا کند. اما گاهی برای حل این مسأله دست به دامن رباخواران میشویم. با ربا گرفتن نه تنها مشکلات حل نمیشود بلکه در سررسید زمان پرداخت ما میبینیم که مشکلمان چند برابر شده است. در مدارس قبل از آموزش جدول ضرب، علوم و جغرافی باید مهارت گفتوگو، کنترل خشم، نه گفتن محترمانه و حل مشکلات را به دانشآموز یاد دهیم. آموزش و پرورش ما به جای اینکه مهارت محور باشد و مهارتهای زندگی را به ما یاد بدهد یک سری معلوماتی را که در آینده ممکن است هیچ به درد نخورد آموزش میدهد. البته استثنا همیشه وجود دارد و آدمهایی هم در جامعه پیدا میشوند که مشکلات روحی و روانی دارند.
خطر تبدیل شدن این تنشهای عادی به مشاجرات و جنایت گاهی ناشی از وضعیت روحی و روانی است که در بعضی از افراد وجود دارد. ما نباید غافل شویم و فراموش کنیم که برابر اعلام رسمی انجمن روانشناسی ایران حدود یک سوم مردم ایران درجات خفیف و گاهی هم بالایی از بیماریهای خلقی و شخصیتی و روانی دارند. آمار ابتلا به افسردگی در ایران حدود 35 درصد است. پس باید بدانیم برخی از افرادی که ما با آنها مباحثه میکنیم آدمهای عادی و متعادلی از نظر روحی و روانی نیستند که باید خیلی مراقب باشیم تا دچار مشکلات جبرانناپذیر نشویم.
نظر شما