سلامت نیوز: صف گوشت، صف مرغ، صف اتوبوس، سینما، مترو، ترمینال، صف سفارت، بیمارستان، بنزین، عابر بانک، رستوران، ترافیک، وام، صف نانوایی، صف یارانه و... بپذیریم که صف جز جداییناپذیر زندگی روزمره ما شده و به نوعی باجدادن به زندگی شهری است.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه آرمان ،سالها گسترش شهرنشینی به معنای امروز در ایران که از اوایل دهه۴۰ شمسی آغاز شد، در کنار هزاران پدیده نوین، صف را نیز به زیستجمعی ایرانیان افزود. حالا باید قبول کنیم که بخش قابل توجهی از وقتمان در انواع و اقسام صفها میگذرد و روزی دو سه ساعت در صف بودن و انتظار ایستادن، تقریبا ۱۰درصد از کل روز را شامل میشود که اگر در عدد امید به زندگی یا همان طول عمر ضرب شود، رقم قابل توجهی از زمان و زندگیمان را به خود اختصاص میدهد. در این میان روایت مردم از «صفنشینی» و اتلاف زمان در آن در نوع خود جالب به نظر میرسد. به همین منظور وارد چند صف شده و زمانی را همصحبت درصفماندگان شدم.
درست روبهروی من، کنار جدولهای خیابان، مردی خوشرو ایستاده است. با یک دستش، دست پسر نوجوانی را گرفته و بر بازویش هم بچهای را حمل میکند. حسین 40ساله به «آرمان» میگوید: ببینید زندگی شهری الزامات خاص خودش را دارد. یک بخش از این موضوعی که شما مطرح میکنید، شخصی است و بخشی دیگر جبر زندگی شهری است.
حالا من در مجموع میگویم که تقریبا هفتهای 12ساعت در مکانهایی که میروم، معطل میشوم. شما حساب کن این به معنی ماهانه 50ساعت تاخیر و علافی در زندگی است. حسین از موضوع خوشش میآید. بچه را میگذارد روی زمین و موبایلش را درمیآورد و به محاسبه روزگارانی از عمرش که در صف بر باد رفته است، میپردازد: اگر ماهانه 2شبانه روز در صف باشم، هر سال 24شبانه روز را در صف میمانم. تا به اینجا راضی نمیشود و ادامه میدهد: «اگر60 سال عمر کنم...»
در نهایت به این نتیجه میرسد که سه سالی را در انتظار و در صف میماند.در گذشته بعضی از صفها عرصه تولید، توزیع و تفسیر اخبار بود و در کنار رسانههای رسمی کم شمار، خود یک خبرگزاری به حساب میآمد. نمونه آن صف نانوایی است. «آخرین نفر شمایید؟» این جمله هنگامی گفته میشود که صف شلوغ و بینظم است. به یک صف نانوایی میروم.
صف نانواییها از بقیه صفها نسبتا صمیمیتر است؛ آنجا که مردم جمع شده در صف، معمولا اهل یک محله هستند و کموبیش همدیگر را میشناسند. در این مدل صفها اطلاعات در صف ردوبدل میشود و مردم در مورد مسائل روزمره از جمله گرانیهای سر به فلک کشیده و مشکلات این روزهای کشور با هم صحبت میکنند، اخبار روز تحلیل میشود، قیمت کالاها مورد بحث و مجادله قرار میگیرد و در مورد مشکلات محلهها گفتوگو میشود.
تا جایی که میتوان گفت که افکار عمومی محلهها در صفهای نانوایی شکل میگیرد و جهت پیدا میکند. بعضی هم ایستادن در صف از حوصلهشان خارج است و یک نفر را مشخص کرده و نوبت میگیرند و دنبال کارشان میروند تا نوبتشان فرا رسد. برای این بخش از شهروندان صف معنای جز «نوبت» و «انتظار» ندارد و این مفاهیم تداعیکننده «هدر دادن» و «تلف کردن» زمان هستند.
دهه60، دهه صف بود
چینی انداخت به گوشه دو چشمش و به قلم و دفتری که در دست داشتم، خیره شد. کریم 65سال دارد و بازنشسته وزارت ارشاد است. او به روایت تجربههای صفنشینیاش در دهه60 میپردازد و به «آرمان» میگوید: بخش زیادی زمان من و همنسلانم در سالهای دهه50 و بهویژه دهه60 در صف سپری شد. صفهایی که در گوشهگوشه شهرهای بزرگ و روستاهای کشور برای دریافت کالا و خدمات تشکیل میشد.
در آن سالها دیدن جمعیتی که گاه در یک صف و گاه به تفکیک جنسیت در دو صف جداگانه اما با مقصدی واحد، ردیف شده بودند، به تصویری عادی و روزمره بدل شده بود و انبوه جمعیت و محدودیت کالا و خدمات، نیازمند برقراری نوعی نظام اولویتبندی برای واجدین شرایط بود. صف، سادهترین و مهمترین شیوه برای تحقق این وضعیت محسوب میشد.»
او ادامه میدهد: نان و نفت دو کالای ضروری بود که تامین آن با ایستادن در صف معنا مییافت. صف این دو کالا از آن حیث که هم جزو نیازهای روزمره بود و هم گستره آن تمام اقشار و طبقات را در بر میگرفت، همواره پررونق بود. به تدریج و به موازات تنوع تولید و فروش کالاها و خدمات جدید، تعداد صفها نیز اضافه شد. علاوه بر صفهای معمول نفت و نان، شاهد تجمعهای صفمحور برای دریافت کالاهای کوپنی و همچنین کالاهای کمیابی همچون دارو، شیرخشک و حتی لوازم یدکی ماشین نیز بودیم.
همه امکانات بالای شهر است
در میدان راهآهن و پایانه تجریش_راهآهن دو صف مردانه و زنانه برای سوار شدن در اتوبوسهای بیآرتی تشکیل شده است. صف مردانه طولانیتر است و تقریبا 30متری میشود. من هم در همان صف، سوار اتوبوس میشوم و در طول مسیر با مسافران در ارتباط با این موضوع به گفتوگو مینشینم.
مینا 35 ساله هم شهروند دیگری است که هر روز درگیر ایستادن در انواع صف است: در صف ماندن ساعت خاصی دارد. همین صف «بی.آر.تی» چرا تشکیل میشود؟ چون همه امکانات و کار در بالای شهر است و جنوب به شمال ترافیک زیاد است. ساعت اوج ترافیک که تمام شود، صفی هم در کار نیست.
یا مثلا نانوایی هم وقتی به انتهای شب نزدیک میشویم مردم از سرکار برمیگردند و طبیعی است که صف ایجاد شود. چون همه به آن زمان یا مکان مشترک نیاز دارند. بیمارستانها هم ساعت خاصی دارد که شلوغی آنها غیرقابل اجتناب است. بانکها هم بعضی مواقع شلوغ است که آن هم لازمه زندگی اجتماعی است.
او میگوید: برای کارهایی که انجام میدهم، اگر سرانگشتی حساب کنم متوسط هفتهای 9ساعت را در صفهای انتظار میگذرانم. اتوبوس نیمساعت، سینما نیمساعت، نیم ساعت در بازار میوهوترهبار، نانوایی و هر وقت هم به بیمارستان بروم در قسمت اورژانس حداقل یک ساعت باید منتظر بمانم. او بیشتر زمانی را که در فروشگاهها برای خرید از دست میدهد شاکی است و میگوید: در بعضی فروشگاههای زنجیرهای به صورت هفتگی حداقل چهار ساعت منتظر میمانم.
کالایی شدن زمان در صفها
به تجریش همیشه شلوغ میروم؛ جایی که پیادروهایش در روزهای عادی هم حالتی صفمانند دارند. به بررسی صفهای خیاطی در پاساژ اتحاد در وسط بازار تجریش آمدهام. پاساژی که مخصوص دوختودوز پارچه و لباس و کیفوکفش است. برای کوتاه کردن قد شلواری که خریده بودم، پیش یکی از خیاطها رفتم. گفت: کار شما برای فردا آماده میشود.
گفتم: خیلی طول نمیکشد و در حد کوتاه کردن چهار سانت قد شلوار است. افزود: وقت ندارم. در همین حال یک مشتری میآید. او هم برای کوتاه کردن پاچه شلوار و رفو کردن آمده است. به او هم همین را میگوید. اما مشتری وقتی به خیاط پیشنهاد میدهد که پنج هزار تومان بیشتر از قیمت مقطوع پرداخت میکند، کار او را در اولویت قرار داده و فوری انجام میدهد.
موضوعی که محمد مرادبیات، جامعهشناس و تحلیگر اجتماعی درباره آن میگوید: اینجا صف معنی خود را از دست میدهد و قافیه را به پول میبازد. در این حالت کسی که «ندارد» باید منتظر و در صف بماند. میتوان گفت که آدمها هر چقدر از نظر طبقه اجتماعی فرودستتر باشد، زمان بیشتری را در انتظار میمانند. اینجا میتوان از کالاییشدن زمان حرف زد؛ «زمان»ی که باید خریده شود.
زمانِ انبار شده در واگنهای مترو
در همین حالِ تهرانگردیام، وارد خط مترو تجریش- شهرری میشوم. انبوه جمعیت مسافران، صف طویلی را روبهروی واگن قطار شکل داده است. درِ واگن که باز میشود، موازی درهای ورودی قطار به صف میایستیم تا مسافران از قطار خارج شوند و ما سوار شویم. توده هوای گرم از داخل واگنها بیرون میآید. در مترو سکوت و درخودماندگی مسافران طاقتفرساست.
صدایی از کسی بیرون نمیآید جز به ضرب یا شتم. حوصلهام که سر میرود خودم را سرگرم نگریستن به مدلهای لباس مسافران و آرایش سروصورت مردم میکنم. در این هنگام پیرمردی بذلهگو سکوت مترو را میشکند و با خواندن غزلهایی از حافظ از این واگن به آن واگن میرود و چشمهای سرگردان را به خود خیره میکند.
این بیتش یادم ماند: «بس بگشتم که بپرسم سبب درد فراق/ مفتی عقل در این مساله لایعقل بود». این نمایشها، تگگوییها و مونولوگها اگر نباشد یا چشمها را باید بست و به خواب فرو برد و صدای ریل و ضرباهنگ کسالتآورش را مرور کرد یا آنها را به تبلیغهای مضحک روی دیوار مشغول کرد. از وقتِ انبار شده در واگنهای مترو استفاده میکنم و لحظاتی را همدم مسافران میشوم. مهدی 38 ساله و آبدارچی یک شرکت در انقلاب است. تمام وقت روز او در شرکت و رفتوآمد مترو میگذرد.
«حساب کنی هفتهای شش ساعت در مترو منتظر میمانم. معمولا چهار بار در هفته هم به قهوهخانه میروم. هر بار نیم ساعت که در هفته حساب کنی دو ساعت و ماهانه هشت ساعت در صف قهوهخانه میمانم. مهدی آدم خندهرو و خوشصحبتی است. او در ادامه به روایت حکایتی طنزآمیز درباره صفنشینی میپردازد و میگوید: شخصی در صف نانوایی ایستاده بوده و از قضای روزگار، از محل استقرار خودش در صف هم کمال رضایت را داشته.
در هر حال، وقتی نانوا با توجه به اتمام خمیر، اعلام میکند که نان تمام شده و افراد توی صف به دنبال کار خودشان میروند، آن فرد داد میزند: نان تمام شده که شده، چرا صف را به هم میزنید؟ در این میان پسر لاغر اندامی با موهای فرفری در گوشه واگن کر کرده است. «آرش» دانشجوی هنر دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران است. این دانشجو میگوید: در بیرون خیلی منتظر نمیمانم چون بیشتر کارهایم را آنلاین انجام میدهم. اما معمولا هفتهای پنج ساعت در مترو منتظر میمانم که در ماه 20ساعت میشود. چارهای ندارم چون مسیر هر روزهام است.
کارهایم را آنلاین انجام میدهم
فاطمه 32ساله خریدهایش را اینترنتی انجام میدهد و حوصله ایستادن در صف را ندارد. فاطمه میگوید:«اصلا حوصله ایستادن در صف را ندارم. هر کاری را که بتوانم اینترنتی انجام دهم، برای انجام آن به بیرون نمیروم. ایستادن در صف اعصابم را خرد میکند، مخصوصا وقتی که با مردم سروکله میزنم. اینطوری در زمان خیلی صرفهجویی میکنم و بیخود شهر شلوغ نمیشود.
موضوعی که مراد بیات در تحلیل آن توضیح میدهد: صفهای آنلاین مکانی مجازی را میطلبد که لزوما هر جایی به شرط دسترسی به اینترنت، میتواند باشد اما صف سنتی نیازمند حضور فیزیکی در مکان است. یعنی صفها فقط در مکان شکل نمیگیرند. با شکلگیری ایده دهکده جهانی از سوی مارشال مکلوهان در سال1960 و جهانی شدن اینترنت از دهه90 میلادی به بعد و همچنین با ورود فناروی و تکنولوژیها در زندگی و نقش انکارنشدنی آنها در رفع نیازهای اساسی روزمره، خیلی از کارهای روزانه از جمله خرید و فروش، تهیه بلیت مسافرت و کنسرت و رزروها به صورت آنلاین انجام میشود.
صف دهه90، صف آنلاین
این جامعهشناس ادامه میدهد: باید به این نکته توجه کرد که صفنشینان دهه90هیجان محاسبهگری برای رسیدن به هدف خود را دارند و برخلاف اسلاف خود در وجه مشارکت و تعامل جمعی ضعیف شدهاند و بیشتر شبیه دانههای ازهمگسیخته یک تسبیح پاره هستند.
از سوی دیگر ویژگی ارتباطی و تعاملی صفها نیز به شدت کاهش یافته است وامروزه افراد داخل صف عموما یا مشغول صحبت با گوشیهای همراه خود هستند و یا سرشان با نرم افزارهای ارتباطی این ابزار نوین گرم است و کمتر مجال تبادل اطلاعات با اطرافیان خود را دارند. به نظر میرسد که تشکیل صف پدیدهای شایع در سیستم ارائه خدمات است. دلایل مختلفی برای تشکیل صف، وجود دارد.
از جمله زمانی که تقاضا از ظرفیت بیشتر شود. اگر میانگین تقاضا یا درخواست از میانگین ظرفیت بیشتر شود، شاهد شکلگیری و طولانیتر شدن صف خواهیم بود. با همه این صحبتها ضربالمثل «آسیاب به نوبت» در تاریخ ادبیات شفاهی ما حکایت از سابقه تاریخی صف دارد و وجود این گزاره عمومی «آخرین نفر کیه؟»
در فرهنگ امروزی ما نشان از استمرار صف در طول زمان داشته و دارد اما نکتهای که باید به آن توجه داشت این است که هنوز در بسیاری از مراکز درمانی و بیمارستانها روش سنتی جا گرفتن از ساعات اولیه صبح، حتی پیش از طلوع آفتاب رایج است و در ایام پرتردد و تعطیلات نیز تجمع افراد در آژانسهای مسافرتی، پایانه اتوبوس، فرودگاه و ایستگاههای راه آهن همچنان دیده میشود.
صفهایی پراکنده، هیجانزده و شاید تنشزا. با این حال بهرغم تلاشهای هم دولت فعلی و پیشین برای گسترش دولت الکترونیک، همچنان شاهد اتلاف زمان و تداوم صفهای طولانی هستیم. نمونهاش صف گوشتی است که این روزها داد همه را درآورده است.
نظر شما