به گزارش فارس، چگونه توانست؟ هر زمان كه مادری فرزند خود را میكشد تیتر اول همه اخبار را اشغال میكند درست مانند كاری كه لاشاندا آرمتسرانگ كرد. وی كودكانش را سوار وانت خود كرده و با آن به داخل رودخانه هودسون پرید.
شوكه شدن ما از این اخبار كاملاً قابل درك است چرا كه این كار اقدامی علیه همه ارزشها و چیزهایی است كه ما در مورد رابطه مادر و فرزند آموختهایم.
به نوشته آسوشیتدپرس، اما مادران این سرزمین (آمریكا) بیش از هر جای دیگر دنیا این كار را میكنند و برای فهمیدن آن كافی است تنها تیترهای روزنامه ها را بخوانیم و اگر بخواهیم خیلی محتاطانه تخمین بزنیم باید بگوییم این اقدام دست كم 100 بار در سال رخ می دهد.
كارشناسان می گویند مادران بیش از پدران مرتكب قتل كودكان زیر 5 سال میشوند و اگر جامعه نپذیرد كه مادران نیز میتوانند فرزندان خود را بكشند آن گاه توانایی ما در شناسایی علایم هشدار دهنده و پیشگیری از چنین تراژدیهایی در حالی ناقص خواهد شد كه مشكل همچنان باقی خواهد بود.
جیل كوربین از انسان شناسان دانشگاه كیس وسترن ریزرو كه بر روی مادرانی كه فرزندانشان را كشتهاند تحقیق كرده است میگوید: ما یاد گرفتهایم كه چگونه میزان مرگ و میر كودكان بر اثر سوانح رانندگی را با بستن كمربند ایمنی كاهش دهیم اما در اینجا مشكل داریم. راه حل این مشكل روشن نیست.
فرزندكشی در میان مادران چقدر شایع است؟ به گفته كارشناسان یافتن آمارهای دقیق تقریباً غیرممكن است. یك مشكل طبقه بندی است. خصوصیات حقوقی این پروندهها به شدت متفاوت است و مطمئناً بسیاری پروندهها نیز كشف نشده باقی میمانند مانند مادران جوانی كه با پنهان كردن بارداری خود فرزندان تازه متولد شده را غرق میكنند.
شریل میر از نویسندگان كتاب "مادرانی كه فرزندان خود را میكشند " گفت: به نظر من در این كشور هر سه روز یك بار یك مادر فرزندش را میكشد كه این در خوش بینانه ترین حالت است.
بر اساس آمار سازمان بهداشت و خدمات انسانی و سیستم دادههای ملی آزار كودكان در سال 2008 حدود 1740 مورد مرگ كودكان رخ داده است كه در این آمار فرقی میان كودكان كشته شده توسط پدران و مادران نیست.
میر از روانشناسان دانشگاه اوهایو گفت: تنها وحشیانهترین پروندهها تیتر اول میشوند و به همین دلیل فكر میكنیم این اتفاقات چندان رایج نیست. اما باید بدانیم كه این اتفاق نادری نیست.
بر اساس تحقیقات وی از 1800 زن زندانی در مركز نگهداری زنان اوهایو 80 نفر به دلیل كشتن فرزندانشان به این سرنوشت دچار شده بودند.
وی و همكارانش دسته بندی از این قتلها را ارائه دادند: فرزندكشی مرتبط با نادیده گرفتن بارداریها، مرتبط با آزار، مرتبط با سهل انگاری، مرتبط با همكاری یا اجبار از طرف شخص ثالث و فرزندكشی عامدانه با اقدام مادر به تنهایی.
كارشناسان میگویند كه یك فاكتور میتواند در میان مادران فقیر و مادران ثروتمندی كه دست به این كار میزنند دیده شود و آن انزوا است.
لیتا شوارتز استاد روانشانی دانشگاه پن استیت گفت: این زنها معمولاً احساس تنهایی میكنند بدون اینكه هیچ حمایت احساسی را داشته باشند. زنان اغلب برای بیماریهای روانی و جرایمشان مورد بررسی قرار نمیگیرند. این زنان به شدت نیاز به مراقبتهای روانی دارند.
مسئله بیماریهای روانی كمی گمراه كننده است. برخی زنان به روشنی بیمار روانی هستند برای مثال آندریا ییتس كه 5 فرزند خود را یك به یك در حمام خانه خود در سال 2001 خفه كرد معتقد بود كه آنها را از دست شیطان نجات می داده است و بعدها به دلیل جنون تبرئه شده و هم اكنون در تیمارستان به سر میبرد.
برخی اساتید دیگر معتقدند كه همیشه نیاز به این حد از جنون نیست و برخی اوقات افسردگی كافی است تا زنی را به این مرحله برساند، در حقیقت همه اینها به نوعی دارای مشكلات روانی هستند ولی بحث اینجاست كه همه این مشكلات شامل تعریف جنون میشوند یا خیر.
در كنار انزوا جدایی از پدر كودك یك عامل مشترك دیگر در این پروندهها بوده است. بنابراین تقریباً در همه جا یا جدایی یا طلاق یا مرگ دیده میشود.
برخی مادران گمان میكنند با كشتن فرزندشان آنها را از این زمین پر از بدبختی نجات میدهند و بنابراین هنوز هم خود را مادران خوبی میدانند.
كوربین میگوید در گفتگوهایش در زندان برخی زنانی كه فرزندانشان را كشته بودند هنوز هم خود را خوب میدانستند. و این نگاه جامعه را از اقدام پیشگیرانه در برابر این قتلها باز میدارد.
بنابراین كارشناسان میگویند كه در بسیاری موارد این مردم هستند كه با دیدن علایم هشدار دهنده باز هم بی تفاوتی میكنند و چنین تراژدیهایی رقم میخورد.
نظر شما