سلامت نیوز:فقر همواره یکی از موضوعات اصلی علوم اجتماعی بوده و در حالیکه اقتصاددان، تحلیلی کاملا اقتصادی از فقرارائه میدهد، جامعهشناسی به ابعاد اجتماعی فقر هم پرداخته است.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه آرمان،مارکس بحث را از مبارزه با فقر به مبارزه با شرایط تاریخیای که منجر به ایجاد فقر و طبقات اجتماعی میشود گسترش داد. دورکیم با طرح مفهوم آنومی، فقر را با مسأله انسجام اجتماعی پیوند میزند و زیمل تعریف سنتی از فقر را دگرگون کرد و تعریفی ارتباطی از فقر ارائه داد:
«فقیر کسی است که جامعه فقیر مینامد و به این عنوان او را محتاج کمک میداند.» اما در دهه شصت - هفتاد میلادی این تصور شکل گرفت که در جوامع توسعهیافته امروز، در جوامع پرخطر، نان دیگر مساله اصلی جامعه نیست و جامعه بهسمت یکدستشدن و متوسطشدن پیش میرود.
فقر با خود انواع و اقسام آسیبهای اجتماعی را بههمراه دارد؛ آسیبهایی که مقابله با آنها هزینههای گزافی را به دوش کشور نهاده است. فقط خود فقر نیست که اقتصاد یک کشور را آسیبپذیر میکند، بلکه مشکلاتی که برای جامعه ایجاد میکند هزاران برابر آزاردهندهتر هستند.
شرایط اقتصادی کشور به سمتوسویی میرود که جامعه روزبهروز بیشتر فقیر میشود و این فقر با خود هزینههایی به مراتب چندین برابر بیشتر از یک معضل ساده اقتصادی بههمراه دارد. حلکردن مسأله «فقر»، جوابی ساده و در عین حال بسیار پیچیده برای هزاران مشکلی است که هر روز ما را درگیر کرده است.
هزینهای که ما برای ترمیم شاخهها میپردازیم اگر برای درمان ریشه میپرداختیم الان وضعیت بهتری در انتظار ما بود. در مورد هزینههای فقر در جامعه، گفتوگویی با یک جامعهشناس داشتهایم. امانا... قراییمقدم، جامعهشناس، با بیان اینکه از هر دیدگاهی به جامعه نگاه کنیم، اقتصاد یکی از پایههای مهم آن است به «برنا» میگوید: «فقر بلای همه چیز است.
در جامعهای که فقر هست، رفاه وجود ندارد. این بدان معناست که دولت رفاه و تأمین اجتماعی هم در جامعهای که فقر وجود دارد، بیمعنا میشوند و به همین دلیل مهمترین بُعد تأمین اجتماعی که امنیت مالی، روحی و روانی است، از بین میرود. در چنین جامعهای توسعه و رشد از بین میرود. توسعه و رشد دو اصطلاح مشابه هستند، که در واقعیت تفاوتهای زیادی با هم دارند.
رشد یک اصطلاح کمی است و به عددها اشاره دارد. در حالی که توسعه یک اصطلاح کیفی است. بیشتر کشورهای عربنشین رشدیافته هستند، چون پول دارند، اما توسعهیافته نیستند.
جامعه فقیر توسعه پیدا نمیکند
جامعهای که فقیر است و مردمش در فلاکت بهسر میبرند، توسعه پیدا نمیکند. اقتصاد و نیروی انسانی بازوهای اصلی توسعه هستند که نقص در هر کدام از آنها، به اختلال در دیگری منجر میشود.
اهمیت اقتصاد بهحدی است که وضعیت روحی و جسمی افراد هم تحتتأثیر آن است.» وی با بیان اینکه وقتی اقتصاد ضعیف است انواع آسیبهای اجتماعی در جامعه بروز پیدا میکنند، میافزاید: «اعتیاد، دزدی، قتل و سایر آسیبها در جامعه در حال افزایش هستند. وقتی این آسیبها را ریشهیابی میکنیم، بیش از هر چیزی از اقتصاد تأثیر پذیرفتهاند.
مدیریت هر کدام از این شرایط که متعاقب اقتصاد و فقر ایجاد شدهاند، هزینههای گزافی را به گردن کشور میاندازد. فشار اقتصادی چنان آدمها را تحت فشار قرار داده است که آنها دست به هر کاری میزنند تا از این شرایط نجات پیدا کنند. هیچکس نمیتواند در فقر اقتصادی دوام بیاورد.»
فقر در کنار شکاف طبقاتی
قراییمقدم ادامه میدهد: «در حال حاضر فقر در کنار شکاف طبقاتی قرار گرفته است و همین تبعات جبرانناپذیری را برای جامعه ایجاد کرده است. شکلگیری پدیدههایی مانند پورشهسوارها یا ژنهای خوب مواردی هستند که فشار روانی فقر را برای طبقات محروم زیادی میکنند و همین شرایطی را ایجاد میکند که باعث میشود از همبستگی اجتماعی آنها کاسته شود. این باعث میشود که گرایش آنها به آسیبهای اجتماعی افزایش پیدا کند.»
وی با بیان اینکه آسیبهایی که فقر به بدنه جامعه وارد میکند، فقط مختص به زمان کنونی نیست، میافزاید: «این مسأله در دورههای مختلف تاریخی وجود داشته است.
داستانهای مختلفی از دورههای تاریخی گوناگون کشور ایران داریم، که در آنها فقیران از وضعیت خود به صاحبمنصبان شکایت بردهاند. بار فقر همواره به دوش طبقات محروم بوده و این مسأله به مرور زمان به سایر ساختارهای جامعه سرایت پیدا کرده و باعث شده که حکومتها با مشکلات جدی مواجه شوند.»
کل بار مسأله را به دوش فرد نیندازید
قراییمقدم با بیان اینکه فقر با خود آسیبهایی را بههمراه دارد که کل کشور را درگیر میکند، تصریح میکند: «در حال حاضر در کشور ما برای اینکه دلیل اصلی آسیبهای اجتماعی کتمان شود، کل بار مسأله را به دوش فرد میاندازند و مسائل مهم را به سطح فردی تقلیل میدهند.
همین نگاه باعث شده که برای حل مشکل آسیب اجتماعی به سراغ روانشناسها برویم، این در حالی است که آسیبهای اجتماعی مسائلی جامعه شناختی هستند و نمیتوان آنها را به سطح فرد تقلیل داد. نگاه به مسأله فقر و آسیبهای متعاقب آن در کشور ما بهشدت اشتباه است.»
اقتصاد جامعه ما بیمار است
او راهحل مشکل را اینگونه بیان میکند: «مشکل فقر و آسیبهای اجتماعی متعاقب آن، زمانی در جامعه حل میشوند که مسئولان برای وضعیت اشتغال جامعه، رفع شکاف طبقاتی و افزایش عدالت و برابری اقتصادی فکری کنند، در غیر این صورت شرایط روزبهروز بدتر میشود. مسئولان برای اینکه بار مسئولیت را از دوش خود بردارند، گناه را به گردن افراد میاندازند. این در حالی است که اقتصاد جامعه ما بیمار است و این بیماری همه جای زندگی ما را در بر گرفته است.»
در ایران فقر مقایسهای داریم
افسرافشارنادری،جامعهشناس و استاد دانشگاه به «شفقنا» میگوید: فقر سنجیدنی نیست، چشیدنی است. برای همین تعریف مشخصی ندارد. او میگوید که در ایران فقر مقایسهای داریم: «هیچوقت نتوانستهایم در جامعه ایران فقر را اندازهگیری کنیم. در کشورهایی مثل ما که ثروتمند هستند اما فاصله طبقاتی در آنها زیاد است یعنی توزیع نابرابر ثروت. در این شرایط افراد از طریق مقایسه با هم احساس فقر میکنند.
در آفریقا چهره بچههایی که دارند از گرسنگی میمیرند نشان فقر آنهاست. اما در ایران فقر به آن معنا نداریم بلکه فقر ما ناشی از نابرابری است، نه فقر ناشی از معیشت.
یعنی کسی که پراید دارد و کسی که در جنوب شهر زندگی میکند احساس فقر میکند. تبعات این شکل از فقر این است که وقتی من میشنوم فلان آقا میگوید دزدی میکنم که خودروی خود را بتوانم عوض کنم و شأن اجتماعی خود را بالا بکشم و برای این مسأله به هر دری میزنم.» به هر دری زدن آن چیزی است که افشارنادری میگوید، باعث تبعات فقر میشود و آن ایجاد فساد در جامعه است:
«یعنی ما راه را بازمیگذاریم که افراد برای بهدستآوردن ثروت دست به نوآوری بزنند. اگر راه قانونی و راه کارکردن حلال به کسب ثروت منتهی نشود، دست به حرامخواری میزنند که آنها را یکروزه به ثروت برساند. نه اینکه یک عمر کار کنیم و یکمیلیون تومان حقوق بگیریم.
نابرابری ثروت در جامعه دست مردم را بازمیگذارد که به هر راهی دلشان میخواهد دست بزنند تا ثروتاندوزی کنند.» جامعهای که از دو بخش تشکیل شده و مرزی همیشه افراد آن را از هم جدا میکند. جامعهای با تقسیمبندی مشخص بالا و پایین شاید شبیه اتوبوس دوطبقهای که مسافران هر طبقه، با طبقه دیگر بیگانهاند؛ یک طبقه در ثروت و طبقه دیگر فقری است که بین افرادش تقسیم شده است.
نکات نهایی
نکته اول اینکه به هیچوجه نباید چنین انگاشت که همه فقرا بزهکار هستند. در تمام جوامع میتوان میلیونها نفر را که درآمد قلیل داشته و فقیرانه زندگی میکنند، پیدا کرد که هرگز مرتکب جرمی نمیشوند و از جاده «درستی» منحرف نمیگردند و با شرافت ایام را سپری میکنند.
نکته دوم اینکه نباید این گفته را که «انحرافات در میان طبقات پایین جامعه از سایر طبقات بیشتر است» بهطور کامل صحیح دانست چراکه مقدار زیادی از انحرافات ناشی از طبقات کمرفاه، بیشتر از گروههای مرفه جامعه است.
علت این امر آن است که برخی بزهکاریهای گروههای توانگر با معیارها و ضوابط موجود منافات دارد. نکته پایانی اینکه برای جلوگیری از انحرافات اجتماعی در درجه اول باید به توزیع درآمدها در جامعه توجه داشت چرا که یکی از مهمترین عوامل بهوجودآورنده و تشدیدکننده فقر، توزیع ناعادلانه درآمدها در جامعه است که این نابرابریهای اقتصادی زاینده فساد، تباهی و انواع کجرویهاست. بنابراین باید کوشش خود را در راه بهبود وضع توزیع درآمدها به کار گیریم و به نابرابریهای اقتصادی فایق آییم.
نظر شما