دوشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۱:۰۰
کد خبر: 272378

محیط زیست کشور ما در بدترین شرایط تاریخ خود است. یکی از بالاترین نرخ‌های فرسایش خاک در جهان را داریم، در وضعیت ورشکستگی منابع آبی به سر می‌بریم، مراتع کشور تا سرحد مرگ چرا شده‌اند و هیچ چشم‌اندازی برای کم‌تر شدن تعداد دام‌هایی که در کوه و دشت‌های فقیرشده‌مان می‌چرند به چشم نمی‌خورد، آلودگی هوا و پهنه‌های آبی بسیار بالاتر از استانداردها است، و... . اما، راه نجات محیط زیست کشور چیست؟

راه نجات محیط زیست کشور چیست؟

سلامت نیوز-*عباس محمدی: محیط زیست کشور ما در بدترین شرایط تاریخ خود است. یکی از بالاترین نرخ‌های فرسایش خاک در جهان را داریم، در وضعیت ورشکستگی منابع آبی به سر می‌بریم، مراتع کشور تا سرحد مرگ چرا شده‌اند و هیچ چشم‌اندازی برای کم‌تر شدن تعداد دام‌هایی که در کوه و دشت‌های فقیرشده‌مان می‌چرند به چشم نمی‌خورد، آلودگی هوا و پهنه‌های آبی بسیار بالاتر از استانداردها است، و... . اما، راه نجات محیط زیست کشور چیست؟


به گزارش سلامت نیوز، خبرآنلاین نوشت: آیا به قول بعضی‌ها «دیگر فایده ندارد، و باید "کاری اساسی" کرد» یا باید گذاشت و از این مملکت رفت؟! یا برعکس، باید با تلاش برای بهتر ساختن محیط در هر مقیاسِ ولو جزئی، گفتگو با تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران، فضاسازیِ اجتماعی، و مطالبه‌گری... در حفظ این تکه‌ زیبا و تاریخی از زمین بکوشیم؟
 در بحث حفاظت از محیط زیست (مانند دیگر موضوع‌های اجتماعی) بسیار مواقع می‌بینیم که فردی می‌گوید نباید با فلانی یا فلان دستگاه بحث کرد، آنان با ما سر عناد دارند و با محیط زیست دشمن‌اند! مثلاً می‌گویند که با سدسازان (شرکت‌های پیمانکار، مدیران ارشد وزارت نیرو، ...) نمی‌توان تعامل کرد؛ دیدار با آنان فقط تلف کردن وقت است؛ آنان می‌خواهند ما را در چنبره‌ بحث‌های فنی اسیر کنند و دهان‌مان را ببندند؛ گاهی نیز شاید با دادن امتیازی کوچکی در حد نواله، ما را جیره‌خوار خود کنند؛ ما باید فقط ایشان را افشا یا طعن و لعن کنیم! واقعیت اما، این است که خیلی‌ها راه ساده‌تر انتقادِ صِرف را برگزیده و حوصله یا حجت کافی برای مجهز کردن خویش به دانش و مهارت لازم برای رویارویی با «دیگری» و نشان دادن راه‌های بدیل یا منصرف کردن طرف مقابل از دست زدن به اقدام‌های خلاف منافع عمومی و محیط زیست‌مان را ندارند.

تجربه‌ دیدن شیوه‌های «قاطعانه» و ایستادن بر سر مواضع (ولو حق) که عده‌ای از دوستان در سال‌های گذشته پیش گرفته‌اند، نشان می‌دهد که بیشترِ این افراد یا پس از چند سال، از فعالیت در راه حفظ سرمایه‌های طبیعی و ملی خسته می‌شوند و با ناله آن را کنار می‌گذارند، یا تبدیل به آدم‌هایی ایرادگیر می‌شوند که سرمایه‌های اجتماعی و مادی زیادی از خود و دیگران (جامعه) را بیهوده صرف تکرار آن‌چه که ملکه‌ ذهن‌شان شده می‌کنند. اینان، دیگر به حصول نتیجه نمی‌اندیشند، چرا که دستیابی به موفقیت را (که نپذیرفته‌اند نسبی است) برا ی خود ناممکن ساخته و در عمل فقط برای آرمان خود سوگواری می‌کنند.

فضای اجتماعی البته دلسردکننده است، حرف حساب به گوش خیلی‌ها نمی‌رود، و از این بدتر: بعضی‌ها که ما می‌خواهیم حرف حساب‌مان را به ایشان بقبولانیم، از خود ما بهتر راه درست (نفع همگانی) را می‌شناسند، اما عامداً کار خود را می‌کنند و ما را نادیده می‌گیرند، چون نفع‌شان در این است. با این حال، راه دیگری نداریم؛ «کار اساسی»ای در کار نیست! باید ضمن تلاش فرهنگی و روشنگری و یادگیری و یاد دادن، با آن کسی که سبب‌ساز تخریب داشته‌های طبیعی‌مان است، گفتگو کنیم و اطمینان داشته باشیم که دیگرانی هم هستند که ما را همراهی کنند و با اثر هم‌افزایی آنان، نیروی بازدارنده‌ای در برابر مخربان فراهم سازیم و به پیروزی‌های کوچک و گام‌به‌گام، اما پیوسته دست یابیم. 

* کارشناس محیط زیست

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha