دکتر سعید معیدفر در گفت و گو با خبرنگار سلامت نیوز، درباره مستاجرانی که به دلیل عدم بضاعت مالی مجبور به سکونت در حاشیه شهرها می شوند و آثار مخرب آن، گفت:« بحث کسانی که از مرکز شهر به سمت حاشیه شهر برای سکونت می روند با کسانی که از مناطق دوردست کشور و روستاها مهاجرت کرده و حاشیه شهرها را برای زندگی انتخاب می کنند دو بحث متفاوت است. دسته اول کسانی هستند که سال ها در شهر زندگی کرده و با شهر تطبیق پیدا کرده اند و ممکن است افراد تحصیلکرده ای هم باشند اما به لحاظ بضاعت مالی ناچار شده اند که برای زندگی به حواشی شهر بروند.»

بحران های روانی در کمین مستاجرانی که به حاشیه شهرها کشیده می‌شوند

سلامت نیوز: دکتر سعید معیدفر در گفت و گو با خبرنگار سلامت نیوز، درباره مستاجرانی که به دلیل عدم بضاعت مالی مجبور به سکونت در حاشیه شهرها می شوند و آثار مخرب آن، گفت:« بحث کسانی که از مرکز شهر به سمت حاشیه شهر برای سکونت می روند با کسانی که از مناطق دوردست کشور و روستاها مهاجرت کرده و حاشیه شهرها را برای زندگی انتخاب می کنند دو بحث متفاوت است. دسته اول کسانی هستند که سال ها در شهر زندگی کرده و با شهر تطبیق پیدا کرده اند و ممکن است افراد تحصیلکرده ای هم باشند اما به لحاظ بضاعت مالی ناچار شده اند که برای زندگی به حواشی شهر بروند.»


وی در ادامه گفت:«حاشیه نشینی الزاما به کسانی که دراطراف شهر زندگی می کنند گفته نمی شود. حاشیه نشینی به لحاظ اجتماعی معنی دارد یعنی کسانی که در متن ادغام نشده اند و در حاشیه جامعه و نه الزاما حاشیه شهر زندگی می کنند، کسانی که با توجه به اینکه به تازگی وارد شهر شده اند و از مکان هایی آمده اند که معمولا موقعیت شهری نداشته و از خرده فرهنگ های پراکنده و اقوام و گروه های مختلف آمده اند وکسانی هستند که هم توان و تجربه و تخصص لازم را برای زندگی در شهر ندارند و هم با فرهنگ شهری آشنا نیستند معمولا به این افراد حاشیه نشین می گویند که قطعا مشکلات اقتصادی هم دارند.»


وی با تاکید براینکه حاشیه نشین صرفا به کسی که در یک نقطه شهر یا در حاشیه شهر زندگی می کنند نمی گویند، گفت:« مستاجرانی که به دلیل مشکلات اقتصادی به حاشیه شهرها می روند، کسانی هستند که شاید جزو طبقات متوسط رو به پایین جامعه هستند و به دلیل گرانی ها و مشکلات اقتصادی و اجاره بها که شدیدا افزایش یافته است ناچار هستند که به نقاط پایین تر شهر و یا در نقاطی که با بودجه آنها سازگارتر باشد سکونت کنند که قاعدتا این یک مشکل اساسی است چون این تیپ افراد به دلیل موقعیتی که طی سال های متمادی در شهر پیدا کرده اند، به لحاظ اجتماعی و فرهنگی افراد جاافتاده ای هستند اما به لحاظ اقتصادی بر اثر تنگناها دچار مضیقه شده اند این یک نوع عدم تعادل میان تمکن فرهنگی و اجتماعی این افراد با تمکن مالی آنها است.»


معیدفر افزود:« معمولا باید بین تمکن فرهنگی و اجتماعی با تمکن مالی تعادل وجود داشته باشد یعنی افراد به میزانی که تمکن اجتماعی و فرهنگی پیدا می کنند و به عبارتی شهروند می شوند کسانی هستند که دارای اعتبار و موقعیت هستند و هویت شهری پیدا کرده اند.اگر این افراد به دلیل مشکلات اقتصادی زوال پیدا کنند و تمکن مادی و اقتصادی شان را از دست بدهند ناچار می شوند به سمت مناطق جغرافیایی بروند که با کسانی در این مناطق زندگی می کنند  فاصله زیادی از لحاظ اجتماعی و فرهنگی دارند که این مسئله می تواند برای این دسته از گروه های اجتماعی آثار بسیار منفی به دنبال داشته باشد.»


وی خاطرنشان کرد:«اینها کسانی هستند که برای تربیت فرزندانشان و موقعیت اجتماعی خودشان یا از نظر ارتباطاتی که با دیگران دارند یک برنامه ریزی هایی داشته اند ولی وقتی که به دلیل مشکلات اقتصادی ناچار شوند که به مناطقی بروند که در شان آنها نیست و آن حوزه های فرهنگی و اجتماعی را ندارد آسیب های جدی این افراد را تهدید می کند و  قاعدتا می تواند در تربیت فرزندنشان اثرات سوئی داشته باشد همچنین می تواند بحران های روانی و روانشناختی برای آنها ایجاد کند قطعا وقتی که افراد مجبور شوند در یک جایی قرار بگیرند که شان آنها رعایت نمی شود ممکن است حتی تاثیر بسیار بدی بر روی موقعیت خانوادگی و اجتماعی این افراد بگذارد.»


وی با بیان اینکه پدیده جابه جایی مستاجران به محلات پایین دست و دور از شان آنها یک پدیده جدیدی است که با حاشیه نشینی کاملا متفاوت است، گفت:« این وضعیت آنها مانند وضعیت کسانی است که به یکباره دچار ورشکستگی اقتصادی می شوند و یکباره موقعیت اجتماعی،فرهنگی و اقتصادی خودشان را از دست می دهند البته کسانی که ورشکست می شوند تعداد محدودی هستند ولی تعداد این مستاجران در یک مقیاس وسیع تری است.»


دکتر معیدفر گفت:«متاسفانه امروز می بینیم که بحران اقتصادی عمیقی که در کشور بوجود آمده است که اقشار زیادی بخصوص اقشار فرهنگی را از هستی ساقط می کند که این مسئله دیر یا زود ممکن است تعارضات جدی را در زندگی و زیست آنها ایجاد کند و ممکن است بحران های روحی و روانی را برای آنها به وجود بیاورد یا منجر به بروز خسارت های جبران ناپذیر به خانواده آنها شود. کسی که سال های سال زحمت کشیده است و آبرویی به هم زده و موقعیت اجتماعی به دست آورده است یکدفعه به دلیل مشکل اقتصادی آن هم نه خودخواسته بلکه ناشی از ساختارهای خراب جامعه چنین سقوطی می کند قطعا آثار منفی بر روی آنها بوجود خواهد آمد.»


وی افزود:«یک موقعی است که تاجر یا بازرگانی در یک کار خودخواسته ای وارد می شود و سپس ورشکست می شود این یک بحث است اما یک وقتی است که با معادلات سوء‌مدیران کشور و دیگر بحران ها ، جمعیت کثیری از افرادی که دارای تمکن فرهنگی و اجتماعی هستند از زندگی مادی ساقط می شوند و تنزل مرتبه اقتصادی پیدا می کنند که به نظر می رسد ابعاد اجتماعی آن خیلی عمیق تر خواهد بود چون شامل جمعیت گسترده ای می شود.»


وی خاطرنشان کرد:«چنین مشکلی یک پدیده جدیدی است که بعدا باید ببینیم به دنبال این پدیده چه اتفاقاتی خواهد افتاد و چنین پدیده ای را درحوزه های جامعه شناختی کمتر داشته ایم به همین دلیل الان نمی توانیم آثار آن را ارزیابی کنیم که چه مسایلی را بعدها بوجود می آورد. این عدم تعادل میان موقعیت اجتماعی و فرهنگی یک خانواده با تمکن مالی اش آن هم در چنین مقیاس گسترده ای قطعا تبعات شومی را به دنبال خواهد داشت در واقع سقوط جمعیت هایی از طبقه متوسط رو به پایین را داریم که به دلیل نداشتن تمکن مالی به حاشیه شهرها کشیده می شوند که اسم آن حاشیه نشینی نیست.»


وی تاکید کرد:« یک زمانی است که یک تغییر و تحولاتی در درون اجتماع رخ می دهد که می توان برای آن راه حل ارائه داد ولی وقتی که فاجعه ای از بالا اتفاق و یک بلای مدیریتی اتفاق می افتد دیگر راه حلی وجود ندارد.»


وی خاطرنشان کرد:« پدیده روی آوردن مستاجران به حاشیه شهرها، پدیده ای است که جامعه شناسان باید آثار مخرب آن را یک به یک در آینده بررسی کنند و به عنوان مثال بررسی کنند چه بلایی بر سر یک معلم خدوم می آید که سال های سال زحمت کشیده و آبرو کسب کرده و الان به خاطر مسایل مالی مجبور می شود با یکسری غربتی زندگی کند این جز مصیبت و بدبختی چه خواهد بود؟»


وی افزود:« بسیاری از معلمان کشورمان چنین اتفاقی برایشان افتاده است که به خاطر فسادهای موجود و به دلیل افزایش ناگهانی اجاره بها مجبور هستند با یکسری غربتی زندگی کنند. این غربتی ها نوع سبک زندگی خود را پذیرفته اند ولی این افراد در یک جایگاه دیگری بوده اند و از این جایگاه سقوط کرده اند که یک یا دو نفر هم نیستند که بگوییم خیرین به آنها کمک کنند یک موجی است که اتفاق افتاده است و به عنوان جامعه شناس هیچ راه حلی برای آن نمی بینیم. این فساد سازمان یافته ، این سوء مدیریت هایی که وجود دارد نتیجه اش همین می شود کشور بر اثر اینها نابود می شود.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha