شنبه ۶ مهر ۱۳۹۸ - ۱۰:۰۹

چند سالی است که برخی والدین سعی دارند ساختار رسمی آموزش در مدرسه را در خانه پیاده کنند و به جای فرستادن فرزندان‌شان به مدرسه، در خانه یا موسسات کوچک خصوصی به آن‌ها آموزش دهند.

والدین فراری از مدرسه

سلامت نیوز:چند سالی است که برخی والدین سعی دارند ساختار رسمی آموزش در مدرسه را در خانه پیاده کنند و به جای فرستادن فرزندان‌شان به مدرسه، در خانه یا موسسات کوچک خصوصی به آن‌ها آموزش دهند.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه صبح نو ،این اقدام والدین اگرچه از روی دلسوزی انجام می‌شود اما تجربه این افراد نشان داده برخلاف تصورشان نه‌تنها بچه‌هایشان موفق نخواهند شد بلکه در سنین نوجوانی با چالش‌های بزرگ تربیتی مواجه می‌شوند.آموزش در خانه یا مؤسسات خصوصی هیچ‌رسمیتی در کشور ما ندارد؛ اما این نوع آموزش اغلب در کشورهای آمریکای شمالی و اروپا دیده می‌شود و آنجا بیشتر کاربرد دارد، البته قوانین آموزشی آن‌ها با قوانین کشور ما متفاوت است.

در کشور ما تحصیل دانش‌آموزان ابتدایی در مدارس یک قانون است و اگر والدینی خلاف این قانون عمل کنند، مرتکب جرم شده‌اند، در صورتی که در کشورهای آمریکایی و برخی کشورهای اروپایی از آموزش در خانه به‌عنوان جایگزین آموزش در مدرسه استفاده می‌کنند.

با این وجود والدین زیادی در کشور ما هستند که از ورود فرزندان‌شان به مدرسه امتناع می‌کنند یا در خانه یا در موسساتی که اغلب توسط همین والدین همین کودکان تأسیس می‌شود، مشغول تحصیل می‌شوند. این پدیده می‌تواند علل زیاد و متفاوتی داشته باشد که از جمله آن‌ها می‌توان به عدم‌رضایت والدین از کیفیت پایین آموزش در مدارس اشاره کرد؛ همچنین حواشی برخی مدارس،‌ عدم‌ایمنی لازم و مسائلی که سلامت و روان دانش‌آموزان را تهدید می‌کند.

اخیراً نیز بسیاری از والدین به‌طور کلی نظام آموزشی را قبول نداشته و سعی دارند با در خانه نگه داشتن فرزندان‌شان یا فرستادن آن‌ها در مؤسسات خصوصی زمینه‌های رشد بیشتری را در بچه‌هایشان ایجاد کنند؛ موضوعی که اگرچه والدین از روی دلسوزی و علاقه دست به آن می‌زنند اما عواقب و چالش‌های آن همواره گریبان فرزندان‌شان را خواهد گرفت. یکی از همین والدین با نام کاربری مجید در روزهای اخیر در صفحه توییتر خود در این‌باره نوشت:

«من هر دو تا بچه‌ام رو مدرسه نذاشتم و به یه موسسه می‌روند. دخترم کلاس چهارم است ولی هنوز خوندن و نوشتن نمی‌دونه ولی بی‌اندازه خوشحاله؛ بیشتر وقتش رو توی بازی با دوستانش می‌گذرونه.» این توییت اگرچه با واکنش‌های زیادی در شبکه‌های اجتماعی همراه شد اما با چرخی در شبکه‌های اجتماعی متوجه می‌شوید که این قبیل پدرو مادرها کم نیستند؛ والدینی که اکنون سرشان به سنگ خورده یا کسانی که هنوز روی نوع آموزش و تربیت فرزندان‌شان در حال آزمون و خطا هستند.

 این نوع آموزش شاید به علت دلسوزی والدین در حق فرزندان خود باشد، اما قطعاً عواقبی در پی خواهد داشت که متوجه آن کودک یا نوجوان در سنین بالاتر و پس از ورود به جامعه خواهد شد.

از طرفی پدر و مادر هر چقدر هم که تحصیلکرده باشند، کارشناس آموزشی نیستند و به تمام ابعاد آموزش اشراف ندارند. آقای علیرضا محمدی یکی از همین والدین است و در این خصوص می‌گوید: «این نوع مؤسسات، معمولاً توسط والدین دانش‌آموزان تأسیس شده و در راستای همان هوم‌اسکولینگ است؛ موسساتی که از استانداردهای آموزشی کشور تبعیت نمی‌کنند و با روش‌های جدیدی به بچه‌ها آموزش می‌دهند ولی درباره فرزند خودم که این روش را تجربه کرد باید بگویم:

«ما پسر کوچک‌مان را که اکنون 17 سال سن دارد از سن 5سالگی در یک موسسه ثبت‌نام کردیم چون فرزندان بزرگترمان را به مدرسه فرستادیم و خیلی آدم‌های توانمندی نشدند فکر کردیم شاید دوره این نوع آموزش و مدارس گذشته است. به فکر راه چاره بودیم و پس از مشورت با چندین نفر تصمیم گرفتیم که یک فضایی مانند آموزشگاه را دایر کنیم و چند خانواده جمع کنیم و حدود 15 تا بچه از سن 4 تا 7 سال هم پسر و هم دختر در این آموزشگاه مشغول تحصیل شدند.

چند نفر مربی هم استخدام کردیم که اغلب از فارغ‌التحصیلان دانشگاه صنعتی‌شریف بودند.»محمدی ادامه می‌دهد: «در این آموزشگاه، نوع آموزش کاملاً با آنچه در مدارس می‌بینیم متفاوت بود و بچه‌ها اصلاً کلاس‌بندی نمی‌شدند و همچنین اینکه آموزش یک نوآموز پنج‌ساله با یک دانش‌آموز 11ساله متفاوت است را مربیان تشخیص می‌دادند و در قالب آموزش فردی به آن‌ها یاد داده می‌شد.

در این آموزشگاه هم میز و نیمکت بود، هم اتاق‌های فرش‌شده و حیاط؛ بچه‌ها هر زمان در هر محیطی که دل‌شان می‌خواست تردد می‌کردند. در این آموزشگاه بچه‌ها گردش‌های علمی می‌رفتند و تیپ آموزش‌ها این‌طور بود که به صورت علمی به آن‌ها آموزش داده می‌شد.»

وی می‌افزاید: «برای این 15 نفر حدود 10 مربی مشغول به کار بودند. رفته‌رفته آموزشگاه از حالت خانوادگی خارج و وارد فاز حرفه‌ای خود شد. به بچه‌ها حساب و کتاب آموزش داده می‌شد اما درکی از فضای کلی دروس نداشتند.

به‌طور مثال فرزند من نمی‌دانست که ریاضی دقیقاً چیست اما جمع و تفریق را بلد بود. به طور کلی در سن 13سالگی به اندازه دانش‌آموزان دیگر که مدارس عادی درس می‌خواندند ریاضی بلد بودند اما این آموزش‌ها را در قالب زنگ ریاضی و... ندیده بودند. در واقع بچه‌ها از چارت آموزشی بی‌خبر بودند اما مربیان به آن آگاه.»محمدی می‌گوید:

«پسر من به هنر خیلی علاقه داشت و این امکان برای او مهیا شد که تدوین فیلم را یاد بگیرد و بفهمد که کارگردانی چیست و چگونه انجام می‌شود؛ با این حال علوم تجربی را به خوبی نیاموخت.»


آسیب‌های آموزش در غیرمدرسه گریزناپذیر استاگرچه این نوع آموزش‌ها در سنین رشد به فرزندان خیلی کمک می‌کند اما در کشور ما داشتن مدرک موضوعی جدانشدنی از آینده هر فرد است.

محمدی در این‌باره می‌گوید: «شهریه این آموزشگاه‌ها تقریباً 3 تا 4 برابر بیشتر از شهریه سالانه مدارس غیرانتفاعی است و همین موضوع سبب می‌شود هر خانواده‌ای اقدام به چنین کاری نکند؛ ضمن اینکه اغلب این خانواده‌ها فرزندان خود را در نوجوانی به خارج از کشور می‌فرستند یا کاری برای او دست و پا می‌کنند که نیازی به داشتن مدرک نداشته باشد.

با این وجود فرزندمان به سن 13 سالگی که رسید، تصمیم گرفتیم او را به مدارس عادی بفرستیم چون این آموزشگاه بزرگتر شده و هسته اصلی آن پراکنده شد. برای فرزندمان معلم خصوصی گرفتیم و بعد از چنین امتحان توانست از کلاس هشتم در مدارس عادی شروع به تحصیل کند؛ اما مشکل اصلی ما از وقتی شروع شد که فرزندمان به مدرسه رفت. او اصلاً مهارت‌های ارتباطی را بلد نبود و نمی‌توانست دوست پیدا کند و اصلاً چنین سیستم آموزشی‌ای برایش توجیه نداشت. بیدار شدن ساعت 7 صبح برایش عجیب بود.

90 دقیقه سر کلاس نشستن بدون هیچ‌ حرکتی برایش سخت بود و اصلاً درکی از امتحان میان‌ترم و پایان‌ترم نداشت. اتفاقاتی که در مدرسه می‌افتاد برایش عجیب بود؛ از نوع آموزش‌ها گرفته تا نحوه رفتار دیگر دانش‌آموزان. این تناقض‌ها سبب شد او روز‌به‌روز منزوی‌تر شود و حتی تا دو سال او به طور مرتب زیر نظر مشاور و روان‌شناس بود.»

وی در آخر گفت: «به هر ترتیب بیشترین مشکلی که با آن مواجه بودیم عدم تطابق با دنیای عادی بود. رفع آن دو، سه سالی زمان برد.»با این حال به نظر می‌رسد راه آموزش درست و رشد بهتر فرزندان‌مان دوری از مدرسه و فرار از این نوع آموزش‌ها نیست و والدین باید تصحیح نوع آموزش‌ها و ایجاد فضایی بهتر برای رشد فرزندان‌شان را از دولت‌ها مطالبه کنند،

نه اینکه به صورت خودسرانه اقدام به آموزش فرزندان کنند چراکه مهم‌ترین کارکرد آموزشی مدرسه، تربیت اجتماعی دانش‌آموزان است و خانواده‌هایی که به این مهم توجه نمی‌کنند، قطعاً نمی‌توانند بچه‌هایی تربیت کنند که در تمام ساعات تربیتی یک رشد متوازن داشته باشند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha