گاهی ما شبیه آن دو نفر هستیم ؛ فرق مان فقط در این جاست که از خطای آن ها می شود فیلم گرفت اما خطای ما و اندیشه خطرناک ما قابل فیلم برداری نیست انتشار ویدئوی تلخ پرت کردن کودک کار به داخل سطل زباله بی شک موجب یک رنج عمومی شد.

سلامت نیوز:گاهی ما شبیه آن دو نفر هستیم ؛ فرق مان فقط در این جاست که از خطای آن ها می شود فیلم گرفت اما خطای ما و اندیشه خطرناک ما قابل فیلم برداری نیست انتشار ویدئوی تلخ پرت کردن کودک کار به داخل  سطل زباله بی شک موجب یک رنج عمومی شد.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه خراسان ،همه عناصر هم برای به نهایت رسیدن این تلخی وجود داشت؛ مخصوصا آن نگاه حیرت انگیز کودک کار در ثانیه های پایانی فیلم. حالا با دستگیری دو فرد خاطی، ماجرا به اوج رسیده است. وقتی موضوعی در این سطح خبری و تا این اندازه موجب رنجش عموم مردم می شود، طبیعی است که باید با همان تناسب برای رسیدگی به آن اقدام کرد.

بنابراین قابل درک است که دادستان البرز، سپاه، ستاد امر به معروف و بهزیستی به این موضوع کمک کرده باشند. اما این واکنش ها از جایی غیرعادی و حتی خطرناک است. در توئیتر و کامنت های زیر خبرهای منتشر شده در سایت های خبری چرخی بزنید تا ببینید قضاوت ها تا چه اندازه غیر عادی، بی رحمانه و عجیب است.

در توئیتر( که ادمینی ندارد کامنت ها را برای انتشار غربال کند!) زیر ویدئوهای منتشر شده پر است از هزاران فحش رکیک به این افراد. یکی نوشته باید اعدامش کنید، یکی خواسته است تا در میدان شهر یا کنار همان سطل زباله 220 ضربه شلاق بخورد (تعداد شلاق ها را چطور محاسبه کرده نمی دانم!)  دیگری پیشنهاد کرده ...این که این کامنت ها بازتاب اظهار خشم و ناراحتی مردم است، قبول.

اما این که یاد نگرفته ایم خشم مان را کنترل کنیم، این که یاد نگرفته ایم توقع داشته باشیم بین جرم و مجازات نسبت منطقی باشد، این که در تمام طول سال از کنار کودکان کار بی تفاوت رد می شویم و حالا با داغ شدن یک خبر، ما هم این طور جوش می آوریم، کم خطرناک نیست.

عجیب این که قبل از اقدام قانونی و تشکیل دادگاه، عده ای کارآگاه خودخوانده فضای مجازی رفته اند اینستاگرام این بنده خدا را پیدا کرده و عکس های دیگری از او را همراه با اسم و محل سکونتش منتشر کرده و به فراخوان فحش گذاشته اند.با تجدید بیزاری از کاری که آن دو نفر کرده اند و با تجدید احترام به خودمان که این قدر شهروندهای حساسی هستیم، باید بگویم گاهی بین ما و بین آن دو نفر فاصله زیادی نیست و حتی خیلی شبیه هم هستیم.

فرق مان فقط در این جاست که از خطای آن ها می توان فیلم گرفت و از بدشانسی فیلم شان هم منتشر شده است اما خطای ما و اندیشه خطرناک ما قابل فیلم برداری نیست. نمی شود از طرزفکرها و خواسته های عجیب و غریب ما ویدئو ساخت و در اینستاگرام پخش کرد وگرنه آن که در کامنتش نسبت ناروا به این دو نفر و حتی بستگان شان می دهد، با خود آن ها یکی است.آن دو نفر در حقیقت خود ما هستیم که هر روز یکی را با بی رحمی تمام به سطل زباله پرت می کنیم.

وقتی رئیس هستیم و به کارمندمان توهین می کنیم، وقتی راننده تاکسی هستیم آن مسافر چاق را سوار نمی کنیم، وقتی همسرمان را با زبان مان آزار می دهیم، وقتی فروشنده هستیم و بر اساس قیافه مشتری مان می گوییم شما نمی توانی این لباس را بخری، وقتی رئیس بانک هستیم و درخواست متقاضی وام ازدواجی را که 9 ماه در نوبت بوده باز هم با بی تفاوتی رد می کنیم و ... هر کدام از ما داریم یکی را که زورش از ما کمتر است به سطل زباله می اندازیم، او هم با چشم هایی حیرت زده تنها به ما نگاه می کند و البته کسی نیست از ما فیلم بگیرد.

مشکل کودکان کار، مشکل توهین به دیگران، مشکل حیوان آزاری و مشکلاتی مانند این، با جوگیری حل نمی شود. اصولا آسیب های اجتماعی با هیاهو ، کامنت دادن و شکایت کردن بهزیستی حل نمی شود.

آن پیرمرد شریفی که  جوانی موقع فروش سیب زمینی مسخره اش می کرد و پول خاک را می خواست با او حساب کند یادتان هست؟ آن شهروندی که آن وزیر به او گفته بود «خودت بمال» را که فراموش نکرده اید؟ این اتفاق ها هم رسانه ای شدند و ما در توئیتر و تلگرام و اینستاگرام مطلب نوشتیم و کامنت دادیم و ابراز خشم کردیم و البته عده ای از ما هم دنبال بازدید بالاتر و لایک گرفتن و فیواستار شدن بودیم ولی چیزی تغییر نکرد.

البته رسانه می تواند با پرداخت به این آسیب ها به حل آن ها کمک کند اما رسانه ای خوب است که به ما کمک کند تا فکر کنیم و بشماریم و ببینیم خودمان چند نفر را به سطل زباله انداخته ایم و اصلا ما با آن دو نفر فرقی داریم یا آن ها فقط  بدشانس بوده اند؟!

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha