یکی از مأموران شهرداری دو کودک کار را مجبور می‌کرد تا گل‌های نرگسی را که در دست دارند، ببلعند. با انتشار سریع و گسترده فیلم این اتفاق با واکنش منفی جامعه روبه‌رو شد.

کودکان آزاردیده نیازمند حمایت روان‌شناختی هستند

سلامت نیوز: یکی از مأموران شهرداری دو کودک کار را مجبور می‌کرد تا گل‌های نرگسی را که در دست دارند، ببلعند. با انتشار سریع و گسترده فیلم این اتفاق با واکنش منفی جامعه روبه‌رو شد.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه شهروند ،بعد از آن اتفاق شهردار کرمان عذر خواست، فرد آزاردهنده دستگیر شد و برخی نهادها هم بر آن شدند تا از آن دو کودک دلجویی کنند. هم در فیلم آزارواذیت آن دو کودک و هم فیلم‌های دلجویی از آنها نمایان‌بودن چهره‌های این کودکان با انتقاد برخی کارشناسان همراه بود. بعد از مدتی البته کسی از آن دو کودک یاد نکرد و معلوم نشد یک سال ژس از آن اتفاق آیا دوباره به چرخه کودکان کار بازگشته‌اند یا سرنوشتی دیگر برایشان رقم خورده است. حالا دوباره اتفاقی شبیه به حادثه قبلی رخ داده است.

هفته گذشته فیلمی منتشر شد که نشان می‌داد  مردی جوان کودک زباله‌گرد را در سطل زباله می‌اندازد. باز هم همان فرآیند تکرار شد؛ دستگیری فرد و دلجویی از کودکان. این‌بار هم در فضایی که هیجان‌زدگی وجه غالب آن است، برخی فعالان شبکه‌های اجتماعی آن کودک را پیدا کردند و فیلم کارهایشان را برای آن کودک در شبکه اجتماعی اینستاگرام منتشر کردند.

اما آیا این رفتارهای مقطعی حقوق اجتماعی کودکان کار را تأمین می‌کند؟ این پرسش محوری گفت‌وگو با شیوا دولت‌آبادی، روانشناس و رئیس هیأت‌مدیره انجمن روانشناسی ایران است. دولت‌آبادی که ریاست هیأت‌مدیره انجمن حمایت از حقوق کودکان را هم بر عهده دارد، سال‌هاست برای بهبود زندگی کودکان کار و خیابان می‌کوشد.

او این‌بار هم دغدغه‌ای جز کمک‌کردن به کودک زباله‌گرد افغان ندارد و نگران آینده اوست؛ آینده‌ای که باید برای او ساخته شود، آینده‌ای که در آن تلخی و سیاهی نباشد. او پیش از شروع گفت‌وگو از گلایه‌هایش می‌گوید، از وضع کودکان کار در سراسر دنیا و اتفاقی که برای این کودک افتاده است را داستان غم‌انگیز انسانی توصیف می‌کند.


 اولین موضوعی که بعد از پخش‌شدن فیلم آزار کودک زباله‌گرد به وجود آمد، کمک‌های مردمی و سازمان‌های مردم‌نهاد است؛ رفتار و واکنش مردم و این سازمان‌ها باید چطور باشد؟موضوع مهمی که می‌توان در قدم اول بعد از این اتفاق درباره آن تأمل کرد، همین واکنش انسان‌های خیّر و گروه‌های خیرخواهانه است که به صورت لحظه‌ای و حتی تا حدودی دامنه‌دار فکری به حال شرایط زندگی این کودکان می‌کنند.

در حال حاضر تعداد سازمان‌های مردم‌نهادی که در سراسر کشور دغدغه حمایت از کودکان را دارند، کم نیست و بسیاری از آنها می‌توانند با زیر پوشش گرفتن کودکان حداقل به نیازهای اولیه آنها فکر کنند. این نیازها می‌تواند رفتارهای والدین‌شان نسبت به آنها، کمک‌ برای تحصیل، تلاش برای حرفه‌آموزی و مواردی از این قبیل باشد.

بیش از ٢٠‌سال پیش انجمن حمایت از حقوق کودکان آغازگر ایجاد موسساتی برای حمایت از کودکان بود، خانه‌هایی در جنوب شهر تهران فراهم شد و بعد از آن انجمن‌های زیادی برای حمایت از کودکان کار شکل گرفت. مسأله کار کودک، مسأله‌ای غم‌انگیز و دنباله‌دار جهانی است که در کشور ما نیز متأسفانه رو به افزایش است و هر روز تعداد بیشتر کودکانی که در خیابان‌ها مشغول به کارند، بیشتر می‌شوند.

گرچه آمارها و واقعیت نشان می‌دهد بیشتر این کودکان، کودکان مهاجر هستند، اما کودکان ایرانی نیز در میان آنها کم نیستند.  آثار اقدام‌های خیّرین و سازمان‌های مردم‌نهاد چیست؛ به نظر می‌رسد کمک‌ها دنباله‌دار نیستند؟کسانی که پیشقدم می‌شوند، کودکان را پیدا می‌کنند و کارهایی برای آنها انجام می‌دهند، در درجه اول خودشان خوشحال می‌شوند.

خوشحالی برای اینکه فکر می‌کنند توانایی بالایی برای کمک‌کردن دارند و حس می‌کنند می‌توانند اثر مثبت بگذارند. ولی شاید اثر مثبتی که این کمک‌ها می‌گذارد بیشتر برای کمک‌کننده است تا برای کودکی که به او کمک می‌شود.

تا زمانی که شرایط واقعی زندگی کودک تغییر نکند، او  همیشه در معرض توهین، خشونت و تحمل سختی‌هایی است که به صورت گذرا در زندگی‌اش وجود دارد. اما یک قدم برداشتن برای کودکی که ضربه روانی شدیدی به او وارد شده و  به حریم انسانی و بدن او بی‌حرمتی شده است، کافی نیست. این کار نیاز به برنامه‌ریزی جدی دارد. آن هم برای همه کودکانی که به ما پناه می‌آورند یا در وطن خودمان در شرایط سختی زندگی می‌کنند. 

آیا اقدام اولیه خیّرین اطراف این کودک می‌تواند نوعی سوءاستفاده از او باشد؟اطلاعی از موسسه‌ای که این کودک را تحت پوشش خود گرفته است، ندارم و نمی‌توان درباره کار خیر آنها بدون اطلاعات نظر داد، اما به‌هر حال موسساتی که در این زمینه کار می‌کنند باید ثبت رسمی داشته باشند و اگر داشته باشند نظارت بر آنها به عهده سازمان‌هایی است که به آنها مجوز داده‌اند.

در چنین شرایطی انتظار می‌رود موسسات حامی کودکان پیش‌قدم شوند، اما مردم باید از آنها گزارش بخواهند؛ گزارش پیشرفت وضع زندگی آن کودک در لحظه و در آینده. این کودک نباید همین‌طور رها شود. اگر موسسه‌ای مسئولیت او را به عهده گرفته باید آینده او را در نظر بگیرد و گزارش دهد؛ مثلا یک‌سال دیگر این کودک کجاست و در این زمان بر او چه گذشته و کمک‌هایی که به او در این دوره شده، در تغییر سرنوشت او چه اثری گذاشته است.  

 خاطره روزهای تلخ این کودک و کودکانی از این قبیل در آینده چه اثری بر زندگی آنها می‌گذارد؟تاثیر این اتفاق تلخ بحث جدی روان‌شناختی است. انسان‌هایی که تحت شرایط خیلی سختِ تجربه‌های روانی قرار می‌گیرند – به‌اصطلاح زخم‌های شدید روانی می‌بینند- نیاز به کمک جدی روان‌شناختی دارند.

بنابراین حتما باید در کنار دیگر کمک‌هایی که به این کودکان می‌شود، کمک‌هایی برای ترمیم این زخم‌ها نیز وجود داشته باشد. باید این کودک تحت چندین جلسه درمان، برای درک اتفاق ناگواری که برای او افتاده، قرار بگیرد تا این زخم را همه عمر با خود نکشد و این کار تخصصی روان‌شناختی می‌خواهد.

ما هم به‌عنوان روانشناس هستیم، برای آنکه بتوانیم این موارد را برطرف کنیم.  اگر شرایط زندگی این کودکان تغییر نکند، این زخم‌ها در صورت التیام، دوباره بازمی‌گردد؟وقتی شرایط سخت روی هم انباشته شود، مسلما با آسیب‌های جدی‌تر روانی طرف هستیم.

اگر بتوانیم این موضوع را در ذهن این کودک به اشتباهی نازیبا از طرف بزرگسالی که شوخی و جدی را با هم قاطی کرده و رفتار ناجوانمردانه نشان داده، تبدیل کنیم و خاطره تلخ را از ذهن این کودک بزداییم، شاید بتوانیم در ذهن و روح کودک اثر بگذاریم.

اما اگر زندگی او در آینده نیز شباهتی به همین شرایط داشته باشد، طبیعتا هم این مورد به ذهن او برمی‌گردد و هم انباشتی از تلخی و سختی زندگی را همیشه با خود حمل خواهد کرد که در نتیجه به سختی می‌توان او را به آدمی سالم تبدیل کرد.  در این میان غیر از کودکی که آزار دیده، فرد خاطی هم وجود دارد.

در فیلمی که از او منتشر شده، اظهار پشیمانی کرده است و قضاوت مردم را نسبت به خودش اشتباه می‌داند. آیا این فرد نیز غیر از محکومیتی که برای او در نظر گرفته می‌شود، نیاز به جلسات روان‌درمانی و روان‌شناختی ندارد؟ابتدا باید این فرد از نظر روان‌شناختی بررسی شود. باید به تاریخچه زندگی‌اش توجه شود تا بدانیم این فرد اساسا انسانی آزارگر، سهل‌انگار یا شوخ‌طبع است. سوابق زندگی آنها در شناخت‌شان بسیار موثر است.

رفتار آنها با دیگران باید بررسی شود که آیا خشونت‌های خانوادگی و آزار به اطرافیان در زندگی‌شان وجود داشته است؟ اگر قرار است حکمی برای افراد خاطی در نظر گرفته شود، نیاز به روانشناس، روانپزشک و مددکار اجتماعی برای شناخت آنهاست؛ البته این موضوع باید به تشخیص قاضی پرونده صورت بگیرد که در کشور ما انجام چنین مواردی بسیار نادر است. 

آثار این اتفاق بر جامعه در کوتاه‌مدت و بلندمدت چیست؟کسانی که این صحنه را دیده‌اند، شاید در آینده نگاه منعطف‌تری نسبت به کودکان کار پیدا کنند؛ اتفاقی که شاید تنها دلیل آن فقر باشد. اگرچه اتفاق غم‌انگیز و ناگوار است، اما می‌تواند آموزه‌ای برای کسانی باشد که از دیدگاه انسانی به موضوع نگاه می‌کنند.

به‌هرحال همدلی‌ای که با این کودک در میان مردم شکل می‌گیرد، تبدیل به احساس مسئولیت اجتماعی در جامعه می‌شود.  خیّرین و سازمان‌های مردم‌نهاد برای آنکه کودک را از چنین وضعیتی بیرون آورند باید چه کنند؟اگر قرار است برای کودکان کار، چه مهاجر و چه هم‌وطن، کاری انجام شود نیاز به برنامه‌ریزی‌های بسیار وسیع و فکرشده است.

سازمان‌های مردم‌نهاد می‌توانند با برنامه‌ریزی دقیق و درست کمک‌های خوبی به کودکان کار کنند؛ کارهایی مانند سر و سامان دادن به وضع زندگی آنها، ارایه راه‌هایی برای استعدادیابی، حرفه‌آموزی و کاریابی برای کودکانی که بالای ١٥‌سال دارند. تأمین حداقل آموزش برای کودکانی که سنین پایین‌تر دارند هم اولویت دارد.

البته می‌دانیم همه این موارد آرمان‌های سازمان‌های مردم‌نهادی است که برای حمایت از کودکان و کمک به آنها تلاش می‌کنند و حتما آرمان مسئولانی است که در صدر سازمان‌های متولیِ رفاه مردم این سرزمین هستند.    اقدام‌هایی را که تا امروز سازمان‌های مردم‌نهاد و مسئولان برای کمک به کودکان کار کرده‌اند چطور ارزیابی می‌کنید؟بیش از  ٢٠‌سال است که شاهد اقدام‌های مسئولان و سازمان‌ها بوده‌ایم، اما متاسفانه این اقدام‌ها راه به جایی نبرده است.

کارهایی مثل جمع‌آوری کودکان کار صورت گرفته، اما دوباره آنها را به همان شرایط قبلی برگردانده‌اند و این جمع‌آوری‌ها نتوانسته کمکی به تغییر وضع کودکان کار کند. سال‌هاست کشور ما به پیمان جهانی حقوق کودک پیوسته  است و مسئولیت ما در درجه اول این است که خانواده‌ها را به قدری توانمند کنیم تا بدانند کودکان‌شان چه ارزشی دارند، باید بتوانند کودکی کنند، تحصیل کنند و با توانمندی‌هایی که به‌عنوان انسان دارند، آینده خود را بسازند و خودشان را برای آینده‌ای بهتر آماده کنند. برای محقق شدن این آرمان‌ها دست یاری سازمان‌های مردم‌نهاد با برنامه‌ای جدی، سرمایه‌گذاری و ارزیابی مناسب نیاز است.


دلجویی‌ یا تجاوز به حریم خصوصی کودکان

بهشید ارفع‌نیا حقوقدان رفتار ناپسند، غیرانسانی و غیراخلاقی که با یک کودک افغانستانی در یکی از خیابان‌های ایران انجام شد و به سرعت فیلم آن در شبکه‌های اجتماعی دست‌به‌دست شد، جنبه ناپسند و غیراخلاقی دیگری هم دارد. ماجرا به رفتار دلجویانه گروه‌های مختلف پس از آن رفتار ناپسند برمی‌گردد.

حرکت اول که بسیار زشت بود و در وصف آن زشتی انسان کلمه‌ای پیدا نمی‌کند اما افرادی هم که می‌خواستند آن فرد را از آن وضع نجات دهند، به خطا رفتند. دلجویی و کمک‌ رفتاری انسانی و پسندیده است اما آداب، اخلاق و قوانینی دارد و انتشار نام و تصویر آن کودک نادرست است.به نظر می‌آید بخشی از این رفتارهای پس از آن اتفاق تلخ، از سر دلسوزی است و بخشی هم از سر نمایش و به اصطلاح شوآف است که البته نمی‌شود ادعا کرد که تمام آن رفتارها از سر نمایش بوده ‌است.

به هرشکی حقی به صورت غیرعادی ضایع شد و گروهی هم فکر می‌کردند که باید به صورت غیرعادی لطف و محبت کنند که این موضوع جبران شود اما واقعیت امر این است که چنین رفتاری هم نادرست است. این افراد قصد دلجویی بیشتر از حد عادی داشتند ولی جایی به بیراهه رفتند. در تجربه شخصی هرکدام از ما ممکن است کمک به افراد نیازمند باشد و من در چنین مواردی سعی می‌کنم به‌گونه‌ای کمک کنم که مشکلی حل شود و کرامت آن فرد هم حفظ شود اما در این مورد کرامت آن کودک آسیب‌دیده حفظ نشد.

انتشار نام و تصویر آن کودک در شبکه‌های اجتماعی که حتی به تلویزیون هم رسید، یک پرسش مهم را مطرح می‌کند و آن اینکه آیا این رفتار، حقی از کودک را اجحاف کرده است؟ در پاسخ به این پرسش باید نوشت که بله البته حقی اجحاف شده است، هرچند آن افراد به جنبه مثبت نگاه می‌کردند و پیگیر جبران حرکت ناشایست فرد اول بودند.

همه افراد ممکن است در مرحله اول تمام جوانب یک رفتار و کار را نبینند و به همین دلیل باید در چنین مواردی رسانه‌ها و افراد فعال به میدان بیایند و تذکرات قانونی و اخلاقی را مطرح کنند.با درنظرگرفتن این پرسش و بحث، بخش آشکار ماجرا نشان می‌دهد که در این مورد حقوق این کودک زیرپا گذاشته شد. از جهت اینکه اسم و تصویر آن کودک عنوان شده و حتی آن رفتارها برای این کودک محلی از اعراب نداشته است.

اینکه رفتارهایی از سر دلسوزی به این کودک انجام شود که در زندگی او نقشی ندارد، به نوع دیگری می‌تواند تأثیر منفی بر زندگی آن کودک بگذارد. این موارد در واقع حریم خصوصی افراد و کودکان محسوب می‌شود و تجاوز به حقوق خصوصی کودکان جرم است که حتی در قانون کنونی کشور و کنوانسیون حقوق کودکان هم به این موارد به‌طور شفاف پرداخته شده است.

نحوه برخورد افکار عمومی و واکنش‌ها به رفتار ناپسند اولیه و همچنین واکنش رسانه‌ها و فعالان حوزه کودکان به برخوردهای دلجویانه از این کودک البته برای جامعه مفید است؛ تقبیح رفتار آن دوجوان به‌گونه‌ای بود که جنبه بازدارنده‌ای در این زمینه خواهد داشت و همچنین درباره موضوع دوم یعنی نحوه دلجویی از آن کودک هم انتقادات به پویایی این جامعه کمک خواهد کرد.

در فضای مجازی، شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌ها، از این رفتار انتقاد شد و اگر همه بدانیم که این رفتار در تضاد با حقوق شخصی کودک است، در آینده کمتر شاهد چنین رفتارهای نادرست آن‌هم از سر دلسوزی خواهیم بود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha