کریم‌بخش با چشمانی مضطرب در حیاط پر از گل و لای خانه می‌چرخد. می‌خواهد همه چیز را با چشم خودمان ببینیم. لاشه بزها را که گیر کرده‌اند و نیمی از بدنشان زیر گل مانده، رد آب را روی دیوار خانه که تا یک متر بالا رفته است، یخچال و تلویزیون را که پوشیده از گل توی حیاط افتاده‌ و... در آهنی حیاط را که باز می‌کند بوی تلخ و مرطوبی در سرم می‌پیچد؛ کف خانه با گلی که از سیلاب به جا مانده بالا آمده و چند کودک در اتاقی نمور زیر پتوهای گلی خوابیده‌اند.

هلال احمر برای ما دو چادر آورد و لحظه‌ای هم نایستادند که بگوییم چه می‌خواهیم

سلامت نیوز:کریم‌بخش با چشمانی مضطرب در حیاط پر از گل و لای خانه می‌چرخد. می‌خواهد همه چیز را با چشم خودمان ببینیم. لاشه بزها را که گیر کرده‌اند و نیمی از بدنشان زیر گل مانده، رد آب را روی دیوار خانه که تا یک متر بالا رفته است، یخچال و تلویزیون را که پوشیده از گل توی حیاط افتاده‌ و... در آهنی حیاط را که باز می‌کند بوی تلخ و مرطوبی در سرم می‌پیچد؛ کف خانه با گلی که از سیلاب به جا مانده بالا آمده و چند کودک در اتاقی نمور زیر پتوهای گلی خوابیده‌اند.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه ایران ،در روستای دودر قدیم زرآباد سیستان و بلوچستان، مردم دار و ندارشان را از دست داده‌اند و منتظر کمک هستند. اینجا هم مثل دشتیاری و نیک شهر همه چشم‌ها به جاده‌‌ای که دیگر شبیه جاده نیست دوخته شده است.بخش زرآباد از توابع شهرستان کنارک در منتهی الیه جنوب غربی سیستان و بلوچستان قطب تولید موز کشور است. این منطقه با 21 هزار نفر جمعیت و 76 آبادی را سیلی به عرض 20 کیلومتر درنوردیده است.

آنطور که قدیمی‌ها می‌گویند سیلابی بی‌سابقه که حتی مردمان این سرزمین را هم که گاه وبی‌گاه با سیل دست به گریبان هستند شوکه کرده است.هاشم شاهوزهی بخشدار زرآباد را در دفتر کارش ملاقات می‌کنم درحالی که یک لحظه هم موبایل از دستش جدا نمی‌شود.

او معتقد است بیشترین خسارات به بخش کشاورزی و زیرساخت‌هایی مانند جاده وارد شده: «20 کیلومتر از جاده ترانزیتی ما زیر آب رفته و خسارت زیادی دیده، از طرفی هم کشاورزی که معیشت اصلی مردمان این منطقه است بشدت آسیب دیده است. ارزیابی اولیه ما این است که 4 هزار هکتار محصول موز داشتیم که 90 درصد آن خراب شده و بین 20 تا 30 پمپ آب و چاه آب تخریب شده.صیفی‌جات هم3 هزار هکتار بوده که صددرصد تخریب شده است.»

او تخمین خسارت را به برآوردهای دقیق در آینده می‌سپارد اما از ارقام میلیاردی می‌گوید که باید با کمک مسئولان جبران شود: «منبع درآمد ما و بخش‌های همجوار تنها کشاورزی است و بالای 10 هزار نفر در این زمینه مشغول کار هستند یا بهتر است بگویم بودند.»

در راه رفتن به روستای «بلک قدیم» تا چشم کار می‌کند زمین‌های صیفی است که با گلی خاکستری پوشیده شده. هندوانه‌ها از خاک بیرون افتاده‌اند و گوجه‌ها زرد و پلاسیده کنار جاده زیر ماشین‌ها له می‌شوند.

برای رفتن داخل این روستای 20 خانواری راه ماشین رویی نیست. همه جا را گلی چسبناک پوشانده که راه رفتن با چکمه هم در آن سخت است. محلی‌ها پاپرهنه راه می‌روند و به چسبیدن چکمه‌های من در گل می‌خندند. پیرمردی با ریش بلند سفید و لباسی گلی پیش می‌آید و از وضعیت سیل در روزهای اول می‌گوید:«همه چیز ما از بین رفته فقط توانستیم بچه‌ها را زودتر خارج کنیم. 5 هکتار زمین موز داشتم که نابود شد و 15 گوسفند و بز هم از بین رفت.»

با دست، آغلی نیم بند را نشانم می‌دهد که لاشه‌ها آنجا انبار شده. پشت روستای خالی از سکنه سبزی باغ‌های موز پیداست که تا کمر در آب فرو رفته‌اند.به‌سختی خودم را به پیرمردی می‌رسانم که با قدی خمیده مشغول بیرون کشیدن دو کیسه زغال خیس از خانه سیمانی است. به قول خودش حالا که وسایل گرمایشی نیست باید این زغال‌ها را خشک کند تا شاید بدرد بخورد.

تلویزیون و یخچال و کولر همه با رنگ یکدست خاکستری بیرون خانه ردیف شده و مگس‌ها دورتادور همه چیز پرسه می‌زنند. پیرمرد از تلف شدن همه 200 دام‌ روستا می‌گوید و از خرابی همه وسایل خانه‌اش، از امیدی که دیگر برای بهبود این وضعیت ندارد: «چهار روز گذشته و تازه هلال احمر برای ما دو چادر آورده و لحظه‌ای هم نایستادند که بگوییم چه می‌خواهیم.»

مردی با شلوار جین و کاپشنی قرمز جلو می‌آید که همه آقای دکتر صدایش می‌کنند. فارسی صحبت می‌کند و حرف‌هایش را با تسلیت بابت شهادت قاسم سلیمانی و سقوط هواپیمای اوکراینی آغاز می‌کند: «آیا همه این اتفاقات تلخ باعث می‌شود که ما مردم این منطقه فراموش شویم؟نمی دانم چرا همه به اینجا اینقدر بی توجه هستند؟»

آقای دکتر که در روستا زمین موز و دام داشته از چند روز اول سیل می‌گوید که مجبور شده بود در آغل گوسفندان بخوابد چون راه فراری نداشته است. مرد دیگری از شنا کردن در سیل می‌گوید و دیگری از گم شدن تمام مدارک هویتی خانواده‌اش: «ما فکر نمی‌کردیم سیل این طور ویرانگر باشد. اصلاً نگفته بودند این همه شدت دارد. ما فقط فرصت کردیم بچه‌ها را زودتر بیرون ببریم.»چند اتومبیل کنار خانه‌های کپری روستا پارک شده‌ و معلوم است زیر سیل مانده‌اند. هر طرف را نگاه می‌کنم آب است و ردپای روستایی‌ها روی گل.

به سمت طویله دام‌ها می‌روم و هر چه نزدیک‌تر می‌شوم حجم مگس‌ها بیشتر می‌شود. از همان ابتدا لاشه دو بز که به در چسبیده‌اند و نیمی از بدنشان زیر گل مانده دلم را آشوب می‌کند. علی که اهل روستاست می‌گوید: «زیر این گلی که روی آن راه می‌رویم یک گله گوسفند مرده است و اصلاً پیدا نیست. سرم را که داخل آغل می‌برم، مگس‌ها از روی لاشه‌ها به پرواز درمی‌آیند.»

هر طرف روستا انبوهی از این لاشه‌ها افتاده که تا همین 4 روز پیش همه سرمایه روستا بودند. آقای بخشدار در مورد لاشه حیوانات اطراف خانه‌ها می‌گوید: «دامپزشکی از مردم خواسته خودشان لاشه‌ها را دفن کنند ولی مردمی که با هزار مصیبت روبه رو هستند فرصتی برای این کار ندارند.»از بلک قدیم به سمت روستای دودرجدید می‌رویم. تمام جاده از آب پوشیده شده و آسفالتی در کار نیست.

چند تیربرق افتاده و چند مرد با لباس اداره برق مشغول تعمیر خطوط هستند. رودخانه «رابچ» گل آلود است و از بالای پلی که سالم مانده می‌شود انبوه زمین‌های موز اطراف رودخانه را دید که در آب فرورفته و خراب شده‌اند. روستای دودر جدید وضعیت متفاوتی دارد. مردم همه وسایل ناچیز خانه را بیرون ریخته‌اند و لباس‌های رنگارنگ بلوچی روی طناب و درختان آویزان است.

پسری مشغول پاک کردن تلویزیون با مسواکی کوچک است و پیرزنی مشغول دور کردن سگ ولگردی از وسایل خانه. پسر جوانی که دام‌ها را پشت وانت بار زده است، می‌گوید: «تا همین دیروز اینجا پر از آب بود به ما خبر نداده بودند که قرار است بارندگی در این حد باشد. خدا را شکر الآن پتو و غذا به ما داده‌اند اما امکانات دیگری نداریم.»پیرزنی می‌گوید: «تازه دو چادر به کل محله داده‌اند» پسر جوان حرفش را پی‌می‌گیرد:

«4 گاو و 12 گوسفند ما تلف شد و 5 هکتار باغ موز هم زیر آب رفت که معلوم نیست باید همه را دوباره بکاریم یا نه؟ نمی‌دانیم اصلاً قرار است کمکی به ما بکنند یا نه؟ خدا می‌داند از این به بعد چطور باید خرج زندگی را دربیاوریم!»کریم‌بخش جامی‌زی با چشمانی سرخ از بی‌‌خوابی پیش می‌آید تا ما را به خانه‌اش ببرد. از لای برگ‌های درختان پیش می‌رویم خانه‌های جدیدی می‌بینم که رد آب روی دیوارهایشان بالا رفته است.

کریم بخش می‌گوید: «همین لباس‌ها را هم از دوستانم قرض گرفته‌ام، چیزی برایم نمانده.» سرگردان داخل حیاط خانه که جا به جا قوطی کنسرو در گل و لای آن فرورفته لاشه حیوانات را نشانم می‌دهد از 4 هکتار زمین‌های موزش می‌گوید که همه خراب شده. از او می‌پرسم چرا دام‌ها را زودتر از سیل جا به جا نکردی سرتکان می‌دهد و می‌گوید:

«با کدام وسیله؟ من فقط یک موتور داشتم که آن هم حالا زیر گل مانده.»از 76 روستای زرآباد، 12 روستا مستقیماً تحت تأثیر سیل قرار گرفته‌اند که شاید آمار بالایی نباشد اما با از بین رفتن 90 درصد زمین‌های کشاورزی زرآباد حتی مردمی که خانه‌های آنها در سیل صدمه ندیده است بعد از فروکش کردن آب با مشکل بزرگتری درگیر خواهند شد؛ معیشت. چیزی که باید از همین امروز به فکر آن بود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha