عضو هیات علمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه الزهرا با بیان اینکه:«متاسفانه در حال حاضر در کشور ما به زنان سرپرست خانوار به روش های صدقه ای یا صرفا حمایتی مالی از سوی بهزیستی و کمیته امداد و یا خیریه ها به آنها کمک می شود در حالی که این راه با عزت نفس این زنان و فرزاندشان و عضو خانواده های آنها قطعا منافات دارد و فکرنمی کنم بشود این روش را ادامه داد.» تاکید کرد:«ما خیلی راحت تر و با سرمایه گذاری کمتری می توانیم زنان سرپرست خانوار را به سطحی برسانیم که از لحاظ اقتصادی بتوانند توانمند باشند و خودشان هزینه خود را تامین کنند این راه فرهنگ کار و کوشش و تلاش و مبارزه با مشکلات را در جامعه ما نه فقط برای این خانوارها بلکه برای کل جامعه تقویت می کند.»

به زنان سرپرست خانوار به روش های صدقه ای کمک می شود

سلامت نیوز: عضو هیات علمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه الزهرا با بیان اینکه:«متاسفانه در حال حاضر در کشور ما به زنان سرپرست خانوار به روش های صدقه ای یا صرفا حمایتی مالی از سوی بهزیستی و کمیته امداد و یا خیریه ها به آنها کمک می شود در حالی که این راه با عزت نفس این زنان و فرزاندشان و عضو خانواده های آنها قطعا منافات دارد و فکرنمی کنم بشود این روش را ادامه داد.» تاکید کرد:«ما خیلی راحت تر و با سرمایه گذاری کمتری می توانیم زنان سرپرست خانوار را به سطحی برسانیم که از لحاظ اقتصادی بتوانند توانمند باشند و خودشان هزینه خود را تامین کنند این راه فرهنگ کار و کوشش و تلاش و مبارزه با مشکلات را در جامعه ما نه فقط برای این خانوارها بلکه برای کل جامعه تقویت می کند.»


دکتر افسانه کمالی در گفت و گو با خبرنگار سلامت نیوز،گفت:«در اکثر جوامع بویژه جوامع توسعه یافته اینکه زنان،‌سرپرست خانوار باشند، مسئله ای عادی است اما در کشور ما این مسئله برای جامعه عجیب است. در کشور ما در سال ۴۵ که یک سرشماری دقیقی درباره آمار زنان سرپرست خانوار انجام گرفت در آن سال فقط ۶ و نیم درصد خانوارهای ما زن سرپرست بوده اند و ۹۳ و نیم درصد مردان ، در آن دوران سرپرستان خانوار را در کشور تشکیل می دادند. این رقم مرتب از سهم مردان کم شده و به سهم زنان سرپرست خانوار اضافه شده است مثلا در سال ۵۵ آمار زنان سرپرست خانوار به ۷ و سه دهم درصد رسید و در سال ۶۵ این آمار به هفت درصد رسید. در سال ۸۵ آمار زنان سرپرست خانوار به ۹ و نیم درصد رسید و در سال ۹۰ به ۱۲ و یک درصد رسید و در سال ۹۵ این آمار به ۱۴ و نیم درصد رسید.»


وی گفت:« فکر می کنم به لحاظ اینکه بسیاری از زنان ایرانی تنها زندگی می کنند یا اینکه اگر سرپرست خانواده شان را مردان محسوب کنیم و آنها عملا کاری که به معنای سرپرستی و تامین معاش خانواده و انجام امور روزمره است را بنا به دلایل مختلف از جمله بیماری، بیکاری و مشکلات متعدد دیگر برعهده نداشته باشند و زنان این وظایف را عهده دار باشند، یا به دلیل اینکه غالبا زنانی که همسر ندارند اظهار نمی کنند و یا درست اطلاعات از این زنان جمع آوری نمی شود لذا می توان فرض کرد آمار زنان سرپرست خانوار از رقم اعلام شده مقداری بیشتر باشد و ممکن است تا ۲۰ درصد هم برسد.»


وی افزود:« از طرف دیگر مشکلات دیگری هم وجود دارد که ما در این آمار کمی تردید کنیم و فکر کنیم که این آمار ارائه شده واقعیت جامعه ما نیست. غالبا شوهر سرپرست خانوار محسوب می شود مگر اینکه مرد به دلیل دیگری از جمله فوت، طلاق و یا مهاجرت در خانواده حاضر نباشد بنابراین بزرگترین فرد خانوار سرپرست خانوار محسوب می شود که در بیشتر موارد این بزرگترین فرد خانواده از نظر سن و سال زنان هستند که مقداری اطلاعات ما را از صحت و دقتش کم می کند مثلا ممکن است فردی شوهرش بمیرد و از حقوق وی امرار معاش کند و یا فرزندانش کار کنند و هزینه خانه را پرداخت کنند ولی در واقع به لحاظ اقتصادی آنها سرپرست باشند و ولی از آنجایی که مادران بزرگترین فرد خانوار هستند به عنوان سرپرست خانوار ثب می شوند بنابراین آمارهای موجود را نمی توان خیلی دقیق دانست زیرا بسته به اظهار خود افراد است و افراد معمولا در این موارد رویه های متعددی را برای گفتن اطلاعاتشان در نظر می گیرند .»


وی با بیان اینکه آیا به رغم اشکالاتی که در اطلاعات و آمارها وجود دارد آیا خانوارهای زن سرپرست مشکلات کمی دارند و یا مشکل ندارند یا مشکلاتشان در مقایسه با خانوارهای مرد سرپرست چگونه است مهم است که ما تفکیک سنی آنها را بدانیم، گفت:«غالبا تصور می شود اگر تعداد خانوارهای زن سرپرست افزایش پیدا کرده است به این دلیل است که طلاق در جامعه زیاد شده و یا تمایل به تنها زندگی کردن و زندگی مجردی زیاد شده است در حالی که وقتی به آمارهای سال ۹۰ نگاه می کنیم کمتر از ۵ درصد خانوارهای زن سرپرست سنشان کمتر از ۳۵ سال است معنی آن این است که زنانی که تمایل به زندگی مجردی دارند و احتمال بیشتری وجود دارد که طلاق گرفته باشند و تنها باشند اطلاعات چنین چیزهایی را دقیق نشان نمی دهد.»

 

دکتر کمالی افزود:« برعکس زنانی که سرپرست خانوار هستند و بین ۳۵ تا ۶۴ سال دارند و در سنین میانی قرار گرفته اند تعداد این زنان حدود ۲۲ درصد است و زنانی که ۶۵ به بالا هستند و در سنین سالخوردگی محسوب می شوند بیشتر از ۴۲ درصد هستند. از این آمارها نتیجه می گیریم در سال ۹۰ کسانی که ۶۵ سال بودند کسانی نبودند که حاصل تمایل به زندگی مجردی یا حاصل طلاق باشند. در واقع مسئله ای که به شدت تعداد خانوارهای زن سرپرست را افزایش می دهد مسئله افزایش امید به زندگی در کشورمان است و هرقدر این امید به زندگی بیشتر شود طبعا با توجه به اینکه زنان امید به زندگیشان در کشورهای توسعه یافته یا در کشورهای در حال توسعه بیشتر از مردان است تعداد خانوارهای زن سرپرست با سنین بالا حتما بیشتر خواهد شد و ما با این مسئله در سال های بعد بیشتر هم مواجه می شویم.»

 

وی گفت:« البته اینکه بخش عمده زنان سرپرست خانوار را زنان ۶۵ سال به بالا تشکیل می دهند را می توان در اطلاعات استانی هم دنبال کرد. مثلا استان هایی مانند فارس، اصفهان، خراسان رضوی و تهران در سال ۹۰ بیشترین سرپرست خانوار در سنین میانی را داشتند که بیش از ۵ درصد بوده اند و برعکس استان هایی که آمار زنان سرپرست خانوار در آنها کمتر از یک درصد بوده است خراسان جنوبی، ایلام، چهارمحال و بختیاری و کهگیلویه و بویراحمد بوده اند اگر این دو دسته از استان ها را در کنار هم قرار دهیم با دقت بیشتری می توانیم ببینیم استان های دسته اول توسعه یافته تر هستند و استان های دسته دوم کمتر توسعه یافته هستند و این نشان می دهد که آمار زنان سرپرست خانوار به امید به زندگی آنها بستگی دارد دقیق است.»

 

وی در ادامه گفت:« اما اگر بخواهیم در سنین ۳۵ تا ۶۴ سال را نگاه کنیم باز تهران بیشترین درصد زنان سرپرست خانوار را دارد که حدود ۲۰ درصد است اما مسئله اصلی زنان سرپرست خانواری است که کمتر از ۳۵ سال سن دارند که با کمال تعجب آمار آنها در خراسان جنوبی بالاتر از ۴۰درصد است و در سیستان و بلوچستان ۲۶ درصد بالاترین رقم های ما را نشان می دهند که اگر این آمار را ریشه یابی کنیم به نوع فرهنگ و مسائلی که در آن استان ها دارند برمی گردند. در این استان ها ازدواج با افغانستانی ها و یا اتباع بیگانه از جمله افغان ها و پاکستانی ها خیلی بالا است و وقتی برای سرشماری می روند طبعا شوهرانشان را سرپرست خانوار محسوب نمی کنند و کسی که ایرانی هست را به عنوان سرپرست خانوار ثبت می کنند، به این ترتیب در استان هایی که این نوع ازدواج ها بیشتر رایج است زنان سرپرست خانوار جوان و کمتر از ۳۵ سال خیلی بیشتر است باز هم این به معنی این نیست که این دسته از زنان مشکل ندارند به دلیل اینکه ازدواج ابن دسته از زنان با افراد غیرایرانی مشکلات بسیاری را برای آنها فراهم می کند که البته مجلس اخیرا قوانینی را وضع کرده که اگر شوهران این دسته از زنان مسئله امنیتی نداشته باشند به فرزندان آنها شناسنامه می دهند و امکان تحصیل و اقامت در ایران را پیدا می کنند ولی بار مضاعف سختی های زندگی بر دوش این دسته از زنان سرپرست خانوار را نشان می دهد.»


دکتر کمالی افزود:« در مورد تعداد افرادی که این زنان سرپرست خانوار زندگی آنها را برعهده دارند ما اگر آمار صرف بخواهیم بدهیم مشکلات بسیار کمتر از واقعیت نشان داده می شود و دلیلش هم این است که در سال ۹۰ حدود ۴۴ درصد زنان سرپرست خانوار، تک نفره زندگی می کردند و فقط یک و نیم درصد آنها در خانوارهای شش نفره و بالاتر زندگی می کردند وقتی تعداد اینها را بررسی می کنیم که این یک و نیم درصد چند نفر هستند می توان گفت حدود ۴۵ هزار نفر هستند که در خانوارهای شش نفره به بالا هستند و زن سرپرست هستند. عددها گاهی معنای خود را از دست می دهند از بس که با آمار میلیونی سروکار داریم.  درد خانواده ای که سرپرست مرد ندارد و احتمالا اشتغال مناسبی هم این زنان ندارند و خانواده شش نفر به بالا را سرپرستی می کنند برای ما خیلی واضح نیست.»


وی درباره بیکاری زنان سرپرست خانوار در کشور گفت:« در سال ۹۷، ۱۰ممیز سه درصد مردان سرپرست خانوار بیکار بوده اند در حالی که حدود ۲۰ درصد زنان سرپرست خانوار بیکار هستند که این مشکلات این خانوارها را نشان می دهد. جدای از آن اگر از اعداد و ارقام بگذریم فرهنگی که جامعه ما دارد و به خانوار زن سرپرست حتی در مجامع عمومی و رسمی ادارات هنوز این باور که خانوار زن سرپرست در عین تمام مشکلاتش می تواند زندگی مناسبی داشته باشد وجود ندارد و غالبا به این نوع خانوارها بدسرپرست یا بی سرپرست گفته می شود درحالیکه نمی توان قضاوت کرد که این خانوارها الزاما بدسرپرست هستند شاید آن زن که سرپرست خانوار می شود اتفاقا از یک مرد بتواند بهتر زندگی را اداره کند و نیازهای خود و خانوارش را برطرف کند.»


وی درباره آمارها و وضعیت زنان سرپرست خانوار در دنیا گفت:«در دنیا این نوع تفکیک که خانوارها را به زن سرپرست یا مرد سرپرست تقسیم کنند وجود ندارد برای اینکه این مسئله در قانون ما است که فقط مردان نان آور خانه و دهنده نفقه همسر و فرزندان محسوب می شوند و در کشورهای غیر از ایران چنین مسئله ای وجود ندارد و زن و مرد دوشادوش یکدیگر کار می کنند و خرج خانواده را درمی آورند. نکته دیگر که وضعیت ما را از آنها متفاوت می کند و راهبردی اصلی که کشورهای توسعه یافته در نظر گرفته اند این است که تفکیک چندانی در نرخ های اشتغال و بیکاری زنان و مردان وجود ندارد در حالی که در کشور ما بیکاری در میان زنان سرپرست خانوار دو برابر مردان سرپرست خانوار است که این اگر وجود نداشته باشد مسئله سرپرستی رنگ می بازد به نظرم راهبرد اصلی همین است که سطح اشتغال را برای زنان بالا ببرند و این افکاری که وجود دارد که زن مسوولیت خانواده را ندارد با اینها مبارزه شود.»

 

وی تاکید کرد:« متاسفانه در حال حاضر در کشور ما به زنان سرپرست خانوار به روش های صدقه ای یا صرفا حمایتی مالی از سوی بهزیستی و کمیته امداد و یا خیریه ها به آنها کمک می شود در حالی که این راه با عزت نفس این زنان و فرزاندشان و عضو خانواده های آنها قطعا منافات دارد و فکرنمی کنم بشود این روش را ادامه داد. نکته بعد این است که تامین اجتماعی و حقوق های بازنشستگی را برای این دسته از زنان باید گسترده تر کنیم دلیلش این است که به مرور با افزایش سطح بهداشت و امکانات رفاهی زندگی در مقایسه با گذشته، سهم زنان سرپرست خانوار خیلی بیشتر خواهد شد و زنانی که در سنین بالای ۶۵ هستند تعدادشان به طور مرتب اضافه خواهند شد و این دسته از زنان در سنی نیستد که بتوان به اشتغال آنها فکر کرد و تنها راهی که وجود دارد که با روش های خیریه ای و صدقه ای برای حمایت از این زنان مقابله کرد این است که تامین اجتماعی گسترده تر شود.»


دکتر کمالی گفت:« علیرغم اینکه آمار زنان سرپرست خانوار درصدشان کم است ولی جمعیتی را که درکشور سرپرستی می کنند خیلی با سهم مردان تفاوتی ندارد و آن آمار ۱۴ونیم درصدی که به آن اشاره شد درسال ۹۵، سهم جمعیتی است که زنان، سرپرست خانوارشان هستند نه تعداد خانوارهای زن سرپرست اینها تقریبا  با خانوارهایی که با تعداد جمعیتی که در خانوارهای با سرپرست مرد زندگی می کنند،برابر هستند بنابراین ما نمی توانیم فراموششان کنیم و نمی شود با روش های صدقه ای حمایت از آنها را ادامه داد پس باید به این فکر کنیم که اینها از دو جهت بتوانند توانمندی های خود را بالا ببرند یک جهت آن مربوط به مسئله اقتصادی است که نیاز است اشتغال رسمی یا اشتغال غیررسمی انها افزایش پیدا کند این لزوما به این معنی نیست که اینها در یک اداره ای مشغول به کار شوند بلکه باید یک حرفه و یا هنری که بتوانند از این طریق مسائل اقتصادی خود را حل کنند یاد بگیرند. قطعا اگر روی این قضیه سرمایه گذاری کنیم بهتر است تا اینکه  بودجه های کلانی که مرتبا به بهزیستی و کمیته امداد و سایر دستگاه های حمایتی پرداخت می شود و سال هاست آن را افزایش می دهیم تا مشکلات این خانواده ها را از لحاظ معیشتی حل کنند که هرگز هم نمی توانند.»

 

وی خاطرنشان کرد:« ما خیلی راحت تر و با سرمایه گذاری کمتری می توانیم زنان سرپرست خانوار را به سطحی برسانیم که از لحاظ اقتصادی بتوانند توانمند باشند و خودشان هزینه خود را تامین کنند این راه فرهنگ کار و کوشش و تلاش و مبارزه با مشکلات را در جامعه ما نه فقط برای این خانوارها بلکه برای کل جامعه تقویت می کند تا اینکه یک گرفتاری برایش پیش بیاید مثلا سرپرست خانوار فوت کند یا جدا شود و خانوار حیران بماند که چطور باید معیشت خود را تامین کند. نکته دوم که باید به خانوارها کمک شود تا بتوانند توانمند شوند بیشتر از لحاظ روحی و عزت نفس این زنان است که بتوانند زندگی را رفع و رجوع کنند بخشی از این زنان تنها زندگی می کنند و بخشی دیگر با افراد دیگر که می توان تصور کرد فرزندانشان هستند زندگی می کنند که نیازمندند کمبودهایی را که در زندگی دارند از لحاظ روحی برای آنها جبران شود. خدمات مشاوره ای در اینجا به تنهایی کافی نیست البته خوب است که به لحاظ روانشناسی بر روی آنها کار شود و برای مقابله با مشکلات قوی شوند ولی از آن مهم تر این است که ما برای کل جامعه تلاش کنیم و جا بیندازیم که نبودن مرد در خانواده به معنای فلاکت خانواده نیست ولی اگر به هر دلیلی مرد نبود این مساوی مرگ برای خانوار نیست و زن می تواند تلاش کند و کار کند و می تواند سرپرست بسیار توانمندی برای خود و خانواده اش باشد.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha