سلامت نیوز:شاید همه میدانستند که دیر یا زود کروناویروسِ جدید پایش به ایران هم باز میشود. اگرچه به تعبیر معاون وزیر بهداشت آن را با آنفلوآنزا اشتباه گرفتند و کمی با تاخیر متوجه شدند تا چنین با میزبان این مهمان ناخوانده شدند.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه همدلی ،در این شرایط که بیماری کووید19 امروز هر کاری را که دلش بخواهد انجام میدهد، به نظر میرسد جامعه ایرانی آن را آنقدری که باید جدی نگرفته است. گروهی از مردم مسافرت میروند و هنوز در مکانهای شلوغ و پر تردد مشغول به خرید سال نو هستند، علیرغم تمام توصیههای انجام شده توسط وزارت بهداشت و ستاد مبارزه با کرونا خیابانها همچنان شاهد رفت و آمد مردم است. با وجود اینکه پویشهای فضای مجازی و رسانههای جمعی مردم را به خانهنشینی دعوت میکنند، اما سهم خانهها از حضور اهالی خود هنوز آنقدر نیست که برای قطع زنجیره انتقال کووید19 لازم است.
در این میان برخی از کارشناسها معتقدند این بیتوجهی به هشدارها ریشه در گذشتهای دارد که بر جامعه ایرانی روا داشته شده و امروز نتایج خود را در یک آزمون نشان میدهد. «امانالله قرایی مقدم»، جامعهشناس در گفتوگویی با «همدلی» معتقد است که «جامعه تحقیر شده ایرانی اعتماد خودش را از دست داده و در یک وضعیت مکانیکی، افراد آن به کسی جز خودشان فکر نمیکنند». شرح گفتوگو در ادامه آمده است.
امروز در شرایطی که کروناویروس جدید در شهر شیوع پیدا کرده، شاهدیم که افکار عمومی گویی آمادگی یا بهتر است بگوییم قصد پذیرفتن کرونا را ندارد، در حالی که وزیر بهداشت از مرد گلایه میکند و ازآنها میخواهد که در خانه بمانند، مجدد گروهی از مردم روال عادی زندگی خود را دارند و همچنان در شهر تردد میکنند، از نگاه شما چرا قاطبه مردم با مسئولان چندان همکاری و همراهی نمیکنند؟
اصولاً ما متاسفانه یک نوع فرهنگ ناباوری به دلایل تاریخ اجتماعی داریم، یعنی در طول تاریخ جامعه ایرانی را باورمند بار نیاوردند.
برای اینکه نوع حکومتهایی که بر ما روا شده هیچ گاه به مردم توجه نکردند، آنها یا به مردم رعیت، یا جان فدا، یا جان نثار گفتند، به عبارتی هیچ گاه مردم را از خود ندانستند به گونهای که همیشه آقا و سرور مردم بودند. آن چیزی که مردم تلاش میکردند و زحمت میکشیدند آنها میبردند و میخوردند، بنابراین یک نوع بیاعتمادی عمودی یعنی بیاعتمادی مردم به حکومت در طول تاریخ ما وجود داشته و امروز هم شرایط همین است. امروز به دلایل کارهایی که انجام دادند، مانند نادرستیها و سوءاستفادههای افراد خاص، اختلاس، رشوه، حقوق نجومی، مواردی که آقایان گفتند و عمل نکردند و چیزهایی از این دست، سبب شده ناباوری و بیاعتمادی در جامعه گسترش پیدا کند.
از سویی تجربهای که مردم بر سر داستان کرونا کردند مواجه با تناقضگوییها است. هرکس از هر گوشهای رسید یک حرفی زد. یک ستاد متمرکزی وجود نداشت که همه چیز در اختیار آن باشد، اگرچه وزارت بهداشت به عبارتی مسئولیت کار را داشت، اما این چند صدایی از هر جایی احساس میشد.
بنابراین تناقضگویی و عدم شفافیت با مردم که در ماجرای قم ما شاهد آن بودیم و این یک نمونه از چیزی که میگویم است، چراکه اگر قم بسته میشد و زودتر مکانهای زیارتی و سیاحتی بسته میشدند و کسی آن مکانها تردد نداشت، شاید ما الان چنین وضعی نداشتیم. بنابراین، این تناقضگوییها، بیاعتمادیها و ناباوریها، همه باعث شده عدهای از مردم چنین رفتاری کنند و در خانهها نمانند.
خوب ما گاهی در مرحلهای هستیم که جدا از بیاعتمادیها همه وظیفه داریم کمکی باشیم برای عبور از شرایط موجود، این وضعیت دارد همهگیر میشود، سازمان بهداشت جهانی ابراز نگرانی کرده است، رئیس جمهور با کنترل تردد در 11استان موافقت کردند، این یعنی هرچقدر هم بیاعتماد باشیم اما باید احساس خطر کنیم و از خانه بیرون نیاییم.
ببینید، جامعه ایرانی اصولاً یک نوع دهنکجی و بیتفاوتی نسبت به گفتهها و شنیدهها دارد و در برابر آنها یک نوع واکنش منفی از خود نشان میدهد، از سویی دیگر مردم ما به وظایف و مسئولیت خود آگاه نیستند برای اینکه هیچگاه در سرنوشت خود دخالت نداشتند، همواره به ما گفته شده این کار را انجام دهید یا آن کار را انجام دهید،
فرد در جامعه ما همواره صغیر بوده است، رعیت بوده است، هرچه بزرگترها و ریشسفیدها گفتند همان بوده است، اصلا ما فرهنگی داریم که هرچی بزرگتر بگوید همان میشود، بنابراین همه بزرگترها که تخصص در امور بهداشتی ندارند و کار به اینجا میکشد.ببینید، ما مردم را نه در خانواده و نه در مدرسه و نه در دانشگاه وظیفهمدار و مسئولیتپذیر تربیت نکردیم.
یعنی ما به فرزندانمان نگفتیم که این وظیفه شما است و باید انجامش دهید، مانند اتفاقی که در روستاها میافتد و هر کسی یک وظیفهای دارد.بنابراین مسئولیتپذیر تربیت نشدیم. مثلا در بعضی مدارس ژاپن نظافت و تمیزی کلاس و مدرسه را به عهده دانشآموزان قرار میدهند تا آنها انسانهای مسئولیتپذیری تربیت شوند.
آقای دکتر، میخواهم مجدد حرفم را تکرار کنم، احساس میکنم چیزی که شما میگویید شاید برای شرایط عادی باشد، اما خیلیها معتقدند در شرایط بحرانیِ این چنینی، جدا از رفتارهای حکومتها افراد جامعه خودشان باید کاری انجام دهند و این همان در خانه ماندن است که میگویند.ما هرچقدر مسئولیتپذیر تربیت نشده باشیم، اما خطر را خوب میشناسیم، عاقل هستیم، انسان یک موجود مرگ آگاه است، میداند غفلت کند میمیرد، با این وجود چرا کرونا را جدی نمیگیرد؟ در این شرایط با خانواده مسافرت میرود؟ یعنی مطمئن است در امان است؟
اجازه بدهید؛ بر اساس تئوری امیل دورکهایم(جامعهشناس فرانسوی) که آنجا در خصوص تقسیم کار اجتماعی میگوید، توضیح خوبی در این خصوص دارد.دید مردم ما نسبت به یکدیگر دید مکانیکال(ماشینی) است، دید اورگانیسمی(پیکرهای زنده و وابسته به یکدیگر) نیست، یعنی مانند ماشین فکر میکنیم، به عبارتی خودمان کارمان را انجام میدهیم و دیگری به ما هیچ ربطی ندارد.
این دید ماشینی است و اعضای جامعه نسبت به هم احساسی ندارند، یعنی جامعه، یک جامعه اتمیزه(جدا جدا) شده است، نه یک جامعه یکدست و افراد به تعبیر دورکهایم اورگانیسمی فکر نمیکنند، بر اساس تئوری دورکهایم هر چه جامعه عقبتر باشد یعنی جامعه شکل نگرفته باشد، قوام نگرفته باشد، همبستگی افراد جامعه مکانیکیتر است، برعکس هرچه جامعه رو به جلو باشد، توسعه یافته باشد، بر ویژگیهای اورگانیکی تاکید دارد، یعنی همبستگی اعضای جامعه نسبت به یکدیگر بالاتر است، در جامعه اورگانیسمی افراد فقط به فکر خودشان نیستند، بلکه در هر اقدامشان دیگری را هم در نظر میگیرند.
مثلا میدانند اگر از خانه بیرون بیایند، این رفتار به ضرر کل جامعه است نه فقط خودشان.در جامعه اورگانیک مانند بدن انسان همه جامعه برای برآورده شدن یک هدف تلاش میکنند، و آن یعنی با یکدیگر همکاری کردن، مانند ژاپن یا کره، البته منظورم این نیست آنها به طور کامل این شکلی هستند، بالاخره ایراداتی هم آنجا هست، اما میخواهم بگویم روح جامعه این شکلی قوام پیدا کرده است. بنابراین فرد در جامعه احساس میکند اگر کم کاری کرد، اگر به یک مسئلهای دهنکجی کرد، ضربه رفتارش متوجه دیگری هم میشود و با همان صحبتی که در مورد وظیفهمداری در ابتدای گفتههایم مطرح کردم، خود را در برابر دیگران مسئول میبیند، به قول اسپنسر(جامعهشناس انگلیسی) جامعه مانند پیکر انسان است.
خلاصه اینکه هرچه جامعه عقبتر باشد افراد نسبت به یکدیگر بیتفاوتتر هستند، درد یکدیگر را احساس نمیکنند، از روی شوق و علاقه کار نمیکنند و همه اینها مسائلی است که در جامعه امروز ما شاهد آن هستیم.
حالا ما امروز به تعبیری در مرحله آزمون مشارکت قرار داریم و شما یک جورهایی به ما گفتید که در این مشارکت بازیگران خوبی نیستیم. شما فکر میکنید سرانجام این وضعیت چه میشود، منظورم این است که به تعبیر شما کروناویروس دارد جامعه نبودن ما را به رخ ما میکشد و ما را تنبیه میکند، اما چه چیزی قرار است در نهایت برای ما باقی بگذارد؟
ببینید، من راجع به اعتماد در جامعه ایرانی گفتم که قرار نیست یک شبه ایجاد شود، اعتماد یک فرآیند و یک پروسه درازمدت است و درکوتاهمدت کاری نمیشود برایش کرد.
اعتماد در این 40سال هم بهقدری ضعیف شده، چراکه هرکسی به طریقی به آن ضربه زده، از سویی تمام جامعه ما هم ویژگی یک جامعه منطقی ندارد، بخشی از جامعه ما تقدیری است، هنوز گروهی هستند که در مورد ابتلا به کرونا میگفتند اگر خدا بخواهد میشود و اگر خدا نخواهد نمیشود، عدهای هستند که میگفتند هرکه کرونا بگیرد حتما گناهی انجام داده است، بنابراین یکی از ویژگیهای جامعه امروز ما نگاه تقدیری به مسائل است.میخواهم بگویم که احساس میکنم کرونا یک نوع بینش جدید، فکر جدید و سبک زندگی جدید در نگاه مردم باز میکند.افکار مردم را کمی دستخوش خود قرار میدهد.
حقیقت این که نمیدانم تا چه اندازه میتواند به باورهای مذهبی و تقدیری ضربه بزند، چنانچه طاعون در قرون وسطا همین کار را کرد، طاعون باعث شد ارزشهای دینی کمرنگ شود.اما احساس میکنم یک دگرگونی فکری در کسانی که بر بنیادهای تقدیری فکر میکردند ایجاد میکند، در باورمندی جامعه یک نوع تغییر ایجاد میکند.شاید افراد یک نوع بازاندیشی و بازنگری در افکارشان داشته باشند، به نظر من یک واقعه تاریخی خواهد بود برای آینده ایران و یکی از آن عواملی خواهد بود که در افکار مردم تاثیر جاودانه خواهد داشت و نسل به نسل منتقل خواهد شد، من اینها را احساس میکنم. بر همین اساس عرض میکنم که یک جور نواندیشی، نوخواهی در جامعه ایجاد میکند و از لحاظ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، تغییراتی در جامعه ایجاد خواهد کرد.لذا میتواند آن بزنگاه تاریخی باشد که جوامع بسیاری آن را تجربه کردهاند.
نظر شما