دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۹ - ۱۰:۲۰
کد خبر: 293396

زلزله جمعه شب تهران، خفیف بود، خدا را شكر خسارت نداشت، اما اگر این زلزله با قدرت بیشتری رخ می‌داد، آیا تهران می‌توانست آن را بدون خسارت از سر بگذراند؟ اخطار وقوع زلزله شدید در تهران حالا اخطار تازه‌ای نیست، شرح ابعاد این زلزله نیز تا نحوه حركت موش‌ها و مرگ و میر براساس خفگی و گرسنگی و سرما نیز ترسیم شده است، اما آیا به‌رغم وجود چنین تصویرهای واضح و پرجزییاتی، تهران همگام و همراه با این ترس‌ها خود را مهیای آن روز نیامده مبادا كرده است؟ نصرالله كمالیان، متخصص ژئوفیزیك، مدرس بازنشسته دانشگاه و نماینده مجلس هشتم پاسخ خوشبینانه‌ای به این سوال نمی‌دهد.

هنوز صدای زنگ خطر را نشنیده‌ایم

سلامت نیوز:زلزله جمعه شب تهران، خفیف بود، خدا را شكر خسارت نداشت، اما اگر این زلزله با قدرت بیشتری رخ می‌داد، آیا تهران می‌توانست آن را بدون خسارت از سر بگذراند؟ اخطار وقوع زلزله شدید در تهران حالا اخطار تازه‌ای نیست، شرح ابعاد این زلزله نیز تا نحوه حركت موش‌ها و مرگ و میر براساس خفگی و گرسنگی و سرما نیز ترسیم شده است، اما آیا به‌رغم وجود چنین تصویرهای واضح و پرجزییاتی، تهران همگام و همراه با این ترس‌ها خود را مهیای آن روز نیامده مبادا كرده است؟ نصرالله كمالیان، متخصص ژئوفیزیك، مدرس بازنشسته دانشگاه و نماینده مجلس هشتم  پاسخ خوشبینانه‌ای به این سوال نمی‌دهد.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه اعتماد ،به‌زعم او، مدیریت بحران در كشور، توجه چندانی به مطالعات علمی پیش از وقوع بحران ندارد و اقدامات، صرفا محدود به حضور در بحران و پس از بحران می‌شود.

كمالیان در این گفت‌وگو با انتقاد از شكاف قابل‌توجه مدیریت ستادی بحران كشور با آرای علمی پژوهشگران و متخصصان می‌گوید كه متولیان مدیریت بحران از زلزله دو سال گذشته تهران تاكنون چندان تغییری در روند كاری نداده‌اند و زلزله‌های كم‌عمق تهران انگار همچنان زنگ خطری را به صدا درنمی‌آورد.

او كه وقوع زلزله شدید در تهران را فاجعه‌ای تمام‌عیار برای كل كشور می‌داند، می‌گوید: «در كشور ما، مدیریت بحران كمی در حین بحران صورت می‌گیرد و كمی هم پس از آن و خبری از اقدامات پیش از بحران نیست.»
 
آیا با این گزاره موافق هستید كه تهران پنجمین شهر خطرناك جهان از لحاظ زلزله است؟ اگر موافقید اقدامات صورت‌گرفته در قبال خطر زلزله برای تهران، خصوصا از آخرین زلزله دو سال گذشته تاكنون را چگونه ارزیابی می‌كنید؟ آیا ما از دو سال گذشته تاكنون نسبت به وقوع زلزله بزرگی در تهران آماده‌تر شده‌ایم؟


مساله تهران سر جای خود، اگر به نقشه كلی جهان و تقسیم‌بندی زلزله‌خیزی نگاه كنیم، كشور ما در قسمت قرمز نقشه واقع است و خطر زلزله برای كل كشور بسیار بسیار بالاست.

طبق این نقشه، خطر زلزله برای تهران بسیار بسیار بالاست و جدی‌گرفتن این خطر برای زلزله‌شناسان محرز است. شواهد و قرائن زمین‌شناسی و اطلاعات جمع‌آوری شده هم گویای این امر است كه شهر تهران در نهایت ممكن است با یك زلزله هفت یا بالای هفت ریشتری آسیب فراوان ببیند. آنچه محرز نیست، زمان وقوع این زلزله بزرگ است، ممكن است یك ساعت بعد شاهد این زلزله باشیم و ممكن است نوه‌های ما این زلزله را تجربه كنند.

اگر این زلزله بزرگ در شهر تهران رخ دهد، خطر نه برای شهر تهران، بلكه برای تمام كشور خواهد بود و دیگر زلزله، صرفا متعلق به تهران نیست، متعلق به كل ایران است. تمركز مراكز سیاسی، اقتصادی، آموزشی و صنعتی در تهران این خطر را به وجود می‌آورد كه در صورت وقوع زلزله، آسیب تهران منجر به وارد‌شدن آسیب به كل كشور بشود. حدود هفت الی هشت سال پیش بود كه یك هواپیمای نظامی در منطقه نظامی مهرآباد سقوط كرد. همین حادثه خیابان‌ها را از وردآورد تا میدان امام‌حسین (ع) قفل كرد.

این در حالی است كه سقوط این هواپیما در یك منطقه نظامی بود و عملا در خود شهر رخ نداده بود، با این حال، تاثیر همین مساله را در خیابان‌های تهران می‌دیدیم. همین امر در زلزله دو سال گذشته مشهود بود. زلزله دو سال گذشته تمام خیابان‌ها و حتی كوچه‌های كم‌عرض شهر را مملو از خودرو كرد و تمام خیابان‌ها و كوچه‌‌پس‌كوچه‌های تهران قفل شده بودند. زلزله جمعه شب نیز نشان داد كه حین وقوع زلزله، حتی اگر شاهد تخریب نباشیم، فاجعه می‌تواند در ابعاد مختلفی رخ بدهد.

اگر روزی زلزله بزرگی در تهران رخ دهد، حتی اگر مصدوم و كشته نداشته باشیم، اتفاق‌های ثانویه مثل تركیدن لوله‌های آب و گاز فاجعه‌ساز خواهند بود. حالا اگر تخریب هم باشد و خدایی نكرده مصدوم و كشته هم داشته باشیم، در این صورت ما با حادثه مواجه نیستیم، در این صورت فاجعه رخ داده است. حدود پانزده سال پیش موسسه ژاپنی جایكا تمام تهران را از نظر سازه بررسی و از لحاظ آسیب‌پذیری تقسیم كرد.

برآورد موسسه این بود كه با وقوع زلزله هفت ریشتر به بالا در تهران، همراه با تخریب‌ها نزدیك دو میلیون نفر كشته خواهیم داشت. از آن زمان تاكنون آیین‌نامه‌هایی اعمال شده است، ساختمان‌های فرسوده نو شده و مهندسی‌ساز شده‌اند و وضعیت فرق كرده است. با این اقدامات حتی اگر فرض بگیریم كه نصف آمار این موسسه یا حتی یك‌چهارم آن رخ بدهد، در این صورت زلزله بزرگ تهران ۵۰۰ هزار كشته خواهد داشت و این رقم فاجعه است. زلزله رودبار ۴۰ تا ۶۰ هزار نفر كشته داشت و همین برای كشور فاجعه بود.

یا زلزله طبس و زلزله سرپل ذهاب حدود ده هزار نفری كشته داشتند و همین‌ها هم فاجعه بود. اینچنین زلزله‌هایی حتی اگر در تهران ۱۰ هزار كشته روی زمین بگذارد، فاجعه‌ای بزرگ‌تر را برای كل كشور رقم خواهد زد. تهران در محدوده‌ای میان دو سیستم گسلی بزرگ واقع است. سیستم گسلی شمالی تهران، گسل‌های متعدد و خطرناكی مثل گسل شمال تهران، گسل فشم، گسل امامزاده داوود، گسل مشا، گسل طالقان و گسل فیروزكوه دارد كه همه گسل‌های شمال تهران هستند.

گسل جنوب تهران نیز از شهر ری می‌گذرد و ورامین و كهریزك را پشت سر می‌گذارد و به بویین‌زهرا می‌رسد كه پیش از انقلاب نیز شاهد وقوع زلزله بزرگی در بویین‌زهرا بودیم. این دو سیستم گسلی جزیی از طبیعت هستند و طبیعت كار خود را می‌كند، این ما هستیم كه از باران رحمت الهی می‌سازیم یا سیل ویرانگر.


در این فاصله دو ساله در قبال وقوع زلزله تهران آماده شده‌ایم و برنامه یا تصمیم‌هایی مستمر برای اقدامات پیش از وقوع زلزله در این دو سال رخ داده است. برای مثال دو سال پیش و پس از وقوع زلزله تهران به عدم پایش مستمر قله آتشفشانی دماوند اشاره می‌شد. زلزله جمعه نیز با توجه به اینكه به مركز دماوند بود دوباره ترس فعال‌شدن دماوند و تاثیر فعالیت‌های آن را در زلزله مطرح كرد، با این حال محل انتقاد اینجاست كه به‌رغم تمام خطراتی كه ممكن است از جانب فعالیت‌های آتشفشانی دماوند به وجود بیاید، این قله به صورت مرتب پایش نمی‌شود.


بله و عنوان شد كه زلزله جمعه با فعالیت كوه دماوند ارتباطی ندارد. علت این انتقاداتی كه می‌فرمایید در نوع انتصاباتی است كه در سیستم مدیریت بحران اعمال شده است. نحوه مدیریت بحران كشور علمی نیست، ستادی است. ستادی به این معنا كه به جای پرداختن به پژوهش و امورات علمی، كارهای اجرایی را كه وظایف هلال‌احمر و وزارت كشور است انجام می‌دهد.

در واقع مدیریت ستادی همان نوشدارو پس از مرگ سهراب است. این در حالی است كه بار اصلی مدیریت بحران در قبل از بحران نهفته است، باید نقاط بحرانی شهر مشخص باشند، مردم به اندازه كافی از وضعیت و این نقاط خبر داشته باشند. ببینید هرچقدر آگاهی پیش از وقوع بحران بالاتر باشد، نحوه عملكرد و نوع مواجهه با آن متفاوت‌تر خواهد بود.

چند سال پیش قرار بود با دستگاه‌های موجود شبكه زلزله‌نگاری در اطراف دماوند داشته باشیم اما انتصاب‌های متعدد تمام این برنامه‌ها را معوق و بعد ناتمام كرد. با این انتصاب‌ها، دیگر برنامه‌ریزی برای مطالعات علمی چندان جایگاهی نداشت و مدیریت بحران از هاله علمی خود به هاله ستادی رسید. این در حالی است كه مدیریت بحران در بیشتر كشورهای دنیا كار علمی است اما در كشور ما كار علمی به صورت پراكنده صورت می‌گیرد.


منظور از كار پراكنده علمی در مدیریت بحران چیست؟
اینكه مقاله‌هایی تك‌و‌توك در دانشگاه‌ها منتشر می‌شود. زلزله سرپل‌ذهاب كه رخ داد، محققان حدود ۲ هزار ساعت كار علمی روی این زلزله صورت دادند و قرار بود نتیجه این مقاله‌ها برای متولیان ستاد بحران كرمانشاه برگزار شود. پژوهشگاه این مساله را با متولیان كرمانشاه مطرح كرد و آنها استقبال كردند اما كنفرانس كه در كرمانشاه صورت گرفت، آنها در پنل‌ها شركت نكردند و این مطالعات پژوهشی به پژوهشگران ارایه شد، درصورتی‌كه جامعه هدف این پژوهش‌ها باید بدنه اجرایی باشد كه از نتایج این تحقیقات استفاده كند.

هر بحران سه بخش دارد، پیش از بحران، حین بحران و پس از بحران. پیش از وقوع بحران باید كار پژوهشی كرد، حین بحران زمان كمك‌رسانی است و پس از بحران خسارت‌ها تعیین می‌شوند و بازسازی و مرمت صورت می‌گیرد. در كشور ما، مدیریت بحران كمی در حین بحران صورت می‌گیرد و كمی هم پس از آن و خبری از اقدامات پیش از بحران نیست. مطالعات زلزله‌شناسان و زمین‌شناسان نیز به صورت پراكنده و در دانشگاه صورت می‌گیرد و گوش شنوایی برای این مطالعات وجود ندارد و مدیریت بحران نتایج این مطالعات را به كار نمی‌بندد.


به اقدامات پیش از وقوع بحران اشاره كردید، یكی از نگرانی‌های موجود از بابت وقوع زلزله در تهران، بافت فرسوده و نحوه شهرسازی است كه به ظاهر از مقررات رعایت می‌كند اما در عمل چندان اطمینان‌خاطری را در مقابل وقوع زلزله شدید حین بروز زلزله نمی‌دهد. به زعم شما اقدامات سازمان نوسازی شهر تهران در دو سال گذشته توانسته است پاسخ مناسبی به این نگرانی‌ها بدهد؟


هر ساله در بودجه كشور و بودجه شهرداری مواردی برای این كار اختصاص پیدا می‌كند و نوسازی بافت فرسوده ردیف بودجه دارد، عنوان‌ها فراوانند اما تاكنون نتیجه و گزارش ملموسی از این اقدامات مشاهده نكرده‌ایم. جنوب شهر تهران، سازه‌های ساختمانی ضعیف‌تری دارد. هم بافت متراكم می‌شود، هم كوچه‌ها تنگ و معابر باریك می‌شوند و هم مصالح كارگذاشته شده پایداری ندارند.

بعضی خانه‌های این بافت‌ها، حتی نیازی به زلزله ندارند و با یك گودبرداری می‌توانند فرو بریزند. بافت غلط جنوب شهر و سازه‌های ضعیف حین وقوع زلزله قطعا پاسخگو نخواهند بود. مولفه دیگر، ساخت خانه روی رسوبات است. بناهایی كه روی رسوبات ساخته می‌شوند، حین زلزله آسیب بیشتری می‌بینند.

مهندسان زلزله معتقدند سازه‌های ساخته‌شده روی رسوبات پایداری كمتری نسبت به سازه‌های ساخته‌شده روی بستر سنگی دارند. تمام سازه‌های ساختمانی جنوب شهر بر بستر رسوبات شكل‌ گرفته‌اند و از این رو روان‌گرایی بستر پایداری این ساختمان‌ها را هنگام زلزله بسیار كم می‌كند. به‌رغم این وضعیت به نظرم تاكنون طرحی جامع و كامل برای جلوگیری از خطرات زلزله در این بافت فرسوده صورت نگرفته است. 
 
نحوه مدیریت بحران كشور علمی نیست، ستادی است. ستادی به این معنا كه به جای پرداختن به پژوهش و امورات علمی، كارهای اجرایی را كه وظایف هلال‌احمر و وزارت كشور است انجام می‌دهد. در واقع مدیریت ستادی همان نوشدارو پس از مرگ سهراب است.

این در حالی است كه بار اصلی مدیریت بحران در قبل از بحران نهفته است، باید نقاط بحرانی شهر مشخص باشند، مردم به اندازه كافی از وضعیت و این نقاط خبر داشته باشند. ببینید هرچقدر آگاهی پیش از وقوع بحران بالاتر باشد، نحوه عملكرد و نوع مواجهه با آن متفاوت‌تر خواهد بود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha