تقریبا حال عمومی بیشتر مریض‌ها خوب است، به‌جز پیرمردی که چهار روز است بی‌حرکت روی تخت شماره یک خوابیده؛ این را دکتر به پسرش می‌گوید. پسر، نگران، دوباره سر می‌کشد تا پدر را ببیند؛ دستگاه‌ها او را احاطه کرده است، آن‌قدر که صورت پدر از لای درِ دو متری در ‌آی‌سی‌یو مشخص نیست.

خدا نخواست این همه زحمت بی‌جواب بماند

سلامت نیوز:تقریبا حال عمومی بیشتر مریض‌ها خوب است، به‌جز پیرمردی که چهار روز است بی‌حرکت روی تخت شماره یک خوابیده؛ این را دکتر به پسرش می‌گوید. پسر، نگران، دوباره سر می‌کشد تا پدر را ببیند؛ دستگاه‌ها او را احاطه کرده است، آن‌قدر که صورت پدر از لای درِ دو متری در ‌آی‌سی‌یو مشخص نیست.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه شهروند ،پسری جوان مشغول فیزیوتراپی پدر است. تخت شماره ٨‌ آی‌سی‌یو هم ٢٨ روزی است که خانه پیرمرد دیگری شده که وقت اعزام به بیمارستان امیدی به زنده بیرون آمدن از آنجا نداشته است و آنچه را گذرانده، کابوسی ترسناک می‌‌داند که حالا تمام شده است. بیمار تخت شماره ٤ هم حالش بهتر است؛ خودش نمی‌داند چطور کرونا گرفته است؛ هیچ علایمی نداشته و از خانه حتی برای خرید هم بیرون نمی‌رفته، اما کرونا گرفته است.

این روزها بیمارستان نور افشار از این قصه‌ها زیاد دارد؛ سربالایی‌ تند و نفسگیر نیاوران به یکی از اصلی‌ترین مراکز پذیرش بیماران کرونایی ختم می‌شود؛ بیماری ناشی از ویروسی ناشناخته که ماه‌هاست نفس همه جهان را گرفته و همه قوانین، مناسبات، روابط و ساز و کارهای مُسلم دنیا را تغییر داده است. این نقطه از تهران، مثل بسیاری از نقاط جهان، این ماه‌ها وقف خدمت فداکارانه بوده است؛ صحنه نمایش کسانی که لباس رزم سفیدرنگ پوشیده و قدم در راهی گذاشته‌اند که می‌دانند شاید بازگشتی نداشته باشد، اما ماندند تا مردم بمانند.

بیمارستان فوق تخصصی توانبخشی نور افشار در دو ماه گذشته به‌عنوان بیمارستان پشتیبان کرونا و معین بیمارستان مسیح دانشوری در تهران انتخاب شد. همین شرایط بحرانی برای تبدیل شدن تمام و کمال این موقوفه مرحوم نور افشار به مرکز بستری و درمان بیماران کرونا مثبت کافی بود. فعالیت همه بخش‌های بیمارستان در ماه‌های گذشته به حالت تعلیق درآمد و تنها بیماران بستری، کرونا مثبت‌های حاد بودند.

روزهای بحرانی، آژیر‌ ممتد آمبولانس‌ها و شیون خانواده‌هایی که عزیزان‌شان را به دلیل ابتلا به کرونا از دست دادند تا حدود زیادی پشت سر گذاشته شده، اما افزایش آمار مبتلایان در هفته‌های گذشته، نگرانی اوج گرفتن روند ابتلا را بیشتر کرده است. کادر درمانی بیمارستان نور افشار آماده‌اند، اما امیدوارند دوباره به روزهای اوج کرونا برنگردند.روزگاری به قصر جمال‌آباد شهره بود؛ زمینی در ییلاقات تهران قدیم که ابوالحسن نور افشار آن را وقف نگهداری از کودکان فلجی کرد که در خیابان رها می‌شدند؛ قصری چهار هکتاری که این واقف نوعدوست آن را به جمعیت شیر و خورشید ایران سپرد.

از آن به بعد، این قصر جمال‌آباد رسما به‌عنوان آسایشگاه مفلوجین نور افشار نام‌گذاری و مدیریت آن به جمعیت هلال‌احمر واگذار شد. کلنگ احداث بیمارستان عمومی را مرحوم نور افشار زد، اما واقف افتتاحش را ندید و این بیمارستان در ‌سال ۱۳۵۵ با وسعت حدود ۴۵۰۰ متر مربع و با بخش‌های تخصصی جراحی، ارتوپدی، توانبخشی، فیزیوتراپی، هیدروتراپی، آزمایشگاه و رادیولوژی افتتاح و راه‌اندازی شد.

پس از انقلاب، بیمارستان مکانی برای مداوای مجروحان جنگی بود. پس از جنگ نیز مدتی میزبان جانبازان جنگ بود و تحت نظر بنیاد مستضعفان و جانبازان انقلاب اسلامی. در نهایت با پیگیری‌ جمعیت هلال‌احمر جمهوری اسلامی ایران و حمایت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران پس از بازسازی ساختمان اولیه و احداث ساختمان‌های کلینیک و اداری، بیمارستان فوق تخصصی بازتوانی و پزشکی - ورزشی نور افشار در اردیبهشت‌ماه ۱۳۹۲ با وسعت حدود ۲۲ هزار متر فضای درمانی و اداری مجدداً راه‌اندازی شد.


راویان قصه‌ پُرغصه ماه‌های کرونایی

دقیق‌ترین راویان این ماه‌های نور افشار قطعا نگهبانان بیمارستان هستند؛ کسانی که شاید برزخ را به معنای واقعی به چشم دیده‌اند؛ وقتی شبانه‌روز شاهد گریه‌، ضجه و گاهی لبخند بوده‌اند؛ وقتی چهره درمانده و نگران خانواده‌ بیماران کرونایی را می‌دیدند. نگهبانان نور افشار چشم‌های نگران زیادی در این دوران دیده‌اند؛ چشم‌هایی که عجیب به اعماق وجود آدم‌ها راه دارند؛ آدم‌هایی که با طی کردن شیب تند نیاوران، شاید دل‌شان می‌خواست خیابان‌ها را بیشتر نگاه کنند یا خانه‌ها و برج‌های سر به فلک کشیده که آسمان را گم کرده‌اند. اما یکباره چیزی در دل‌شان فرو می‌ریخت با این فکر که «زنده برمی‌گردم؟» نگهبانان  نور افشار بارها شاهد ابرهای سیاه و سفیدی بودند که یکدیگر را در آغوش کشیدند و باریدند.

پزشکان و پرستاران را می‌دیدند که یک روز می‌آمدند و هفته بعد و شاید هم یک ماه بعد از بیمارستان بیرون می‌رفتند. صدای آژیر آمبولانس در گوش نگهبانان نور افشار جا مانده. صحنه‌ها و قصه‌هایی را که آنها این ماه‌ها دیده و شنیده‌اند، باید نوشت. اما کرونا کاری به هیچ چیز نداشته و کار خودش را کرده؛  مثل غبار طوفان یا گردباد همه جا پر شده و هر چیز در مسیرش قرار گرفته با خود برده است.

پزشکان، پرستاران و همه کادر درمان و خدمات بیمارستان‌ها سد راه‌ این طوفان هستند.همه چیز آرام استنماد جمعیت هلال‌احمر بر ساختمان قرمزرنگ بیمارستان، مسیر رسیدن به دفتر ریاست بیمارستان را بهتر مشخص می‌کند؛ جایی که اتاق فکر بیمارستان محسوب می‌شود. بهمن سبحانی یک ماهی است که دفترش از معاونت درمان جمعیت هلال‌احمر به اتاق رئیس بیمارستان نور افشار منتقل شده؛ در همان روزهای اوج کرونا. «کار جمعیت هلال‌احمر کمک و امدادرسانی در زمان‌ بحران است و چه بحرانی بالاتر از کرونا که همه کشورهای دنیا را درگیر کرده است.»

اینها را سبحانی وقتی می‌گوید که صحبت از ورود بیمارستان به ماجرای کرونا می‌شود.همه ٤٥٠٠ متر مربع  و بخش‌های تخصصی جراحی، ارتوپدی، توانبخشی، فیزیوتراپی، هیدروتراپی، آزمایشگاه، رادیولوژی، بخش‌های اتاق عمل و ‌آی‌سی‌یو‌های بیمارستان دو ماه کامل تعطیل و تنها بیماران کرونایی بستری شدند. از هفته دوم اسفند ماه حال و هوای بیمارستان نور افشار تغییر کرد.

درست همان زمانی که آمار بیماران بالا رفت و مسئولان وزارت بهداشت از این بیمارستان خواستند به‌عنوان بیمارستان پشتیبان کمک بیمارستان مسیح دانشوری باشد. از آن زمان دیگر هیچ مریضی بستری نشد و هیچ عملی انجام نشد. بخش‌های مختلف به خدمت بیماران کرونایی درآمد و تمام پرسنل به لباس سفید، ماسک و شیلد مجهز شدند. 

به اعتقاد سبحانی، پرسنل بیمارستان نور افشار دو ماه سخت را پشت سر گذاشتند؛ پرسنلی که شبانه‌روز پای کار ماندند. بعضی‌ خودشان هم کرونا گرفتند؛ قرنطینه‌شان که تمام شد دوباره لباس پوشیدند، برگشتند و نشان دادند حرف و عمل برای کسی که با نام جمعیت هلال‌احمر کار می‌کند یکی است؛ کمک در شرایط سخت.دو بخش‌ آی‌سی‌یو مجهز این بیمارستان به بیماران کرونایی اختصاص پیدا کرد؛ در روزهایی که بیماری به پیک خود رسیده بود. همه تخت‌ها پر بود و بعضی‌ هم که حال‌شان مساعد‌تر بود به بخش‌های مراقبت ویژه منتقل می‌شدند.

سبحانی از آمار می‌گوید: «از اول اسفندماه یک‌هزار و ٨٣٥ نفر با علامت کرونا به بیمارستان مراجعه کرده‌اند و از این تعداد ٥٥٢ نفر بستری و ٤٦٣نفر ترخیص  شده‌اند. با وجود تلاش و فداکاری همه پرسنل بیمارستان ٩٠ بیمار جان‌شان را از دست دادند. درحال حاضر بیمارستان نور افشار کمی از حالت اضطراری و کرونایی خارج شده است. ‌آی‌سی‌یو شماره یک بیمارستان مخصوص بیماران کرونایی است و بقیه بخش‌ها نیز پذیرش‌های عادی خود را دارد.»  


از مداوای مجروحان جنگی تا توانبخشی تخصصی معلولان

  به اعتقاد رئیس بیمارستان، با وجود بالا رفتن آمار بیماری، دیگر شرایط به حالت قبل برنمی‌گردد، زیرا هم تجربه کادر درمان بالا رفته، هم مردم کمی با شرایط کنار آمده‌اند، اما هیچ چیز مهم‌تر از این نیست که مردم رعایت کنند و گمان نکنند با باز شدن مشاغل و کارها شرایط عادی شده است.

اگر رفتارهای پرخطر و مراودات ادامه پیدا کند، دوباره امکان شروع آن وجود دارد. رفتار ویروس تغییری نکرده و همان ویروس است؛ این ما هستیم که می‌توانیم با رعایت کردن، زنجیره انتقال ویروس را از بین ببریم.رئیس بیمارستان نور افشار توضیح می‌دهد:

«مدیریت بیمارستان مدتی در اختیار وزارت بهداری و بهزیستی قرار داشت و در طول جنگ تحمیلی نیز تحت نظارت بنیاد شهید، مکانی برای مداوای مجروحان جنگی بود. پس از جنگ نیز این مکان برای مدتی به‌عنوان آسایشگاه جانبازان تحت نظر بنیاد مستضعفان و جانبازان انقلاب اسلامی مورد استفاده قرار گرفت، اما با پیگیری جمعیت هلال‌احمر دوباره ‌سال ١٣٧٩ بیمارستان در اختیار جمعیت قرار گرفت، ولی با توجه به فرسودگی بیمارستان، تصمیم به نوسازی و توسعه آن گرفته شد.»

این پایان سرنوشت پُرفراز و نشیب بیمارستان نور افشار نبود. زمانی که بیمارستان تقریبا نیمه‌کاره رها شده بود، چندین طرح برای راه‌اندازی آن ارایه شد. کاربری بیمارستان از عمومی به تخصصی تغییر یافت و در این بین برای مدتی قرار شد در این محل بیمارستان سوختگی افتتاح شود. در نهایت اردیبهشت‌ماه ١٣٩٢ فضای درمانی و اداری با وسعت حدود ٢٢هزار متر به‌عنوان اولین بیمارستان بازتوانی و پزشکی - ورزشی خاورمیانه مجدداً راه‌اندازی شد. حالا ٣٤٠ پرسنل در این بیمارستان در بخش‌های بستری، اتاق عمل و ‌آی‌سی‌یو کار می‌کنند. در اتاق‌های عمل این بیمارستان همه جراحی‌ها به جز قلب و عروق، چشم، زنان و زایمان انجام می‌شود و بخش کرونا نیز در ‌آی‌سی‌یو بیمارستان فعال است.


فیزیوتراپی بیماران بستری در ‌آی‌سی‌یو برای بازگشت باکیفیت به زندگی پساکرونا

هشت نفری پشت درِ ‌آی‌سی‌یو بیمارستان نور افشار ایستاده‌اند؛ زن میانسالی که دستکش پلاستیکی به دست دارد و ماسک آبی رنگ و رو رفته‌اش نشان از حال درونش دارد، مدام چادرش را روی روسری گلدارش می‌کشد، البته اگر دستکش‌های پلاستیکی اجازه بدهد چادر روی سرش محکم شود.

مادرش بیمار است و در اتاق «پُست‌آی‌سی‌یو» بستری است؛ نگران مادرش است، سنش بالاست و سال‌هاست از دیابت رنج می‌برد. پیرمرد دیگری هم مدام جلوی در سر می‌کشد تا شاید زنش را ببیند. دکتر که بیرون می‌آید همه دورش حلقه می‌زنند؛ نگرانی از صورت‌شان می‌بارد. وقتی اسم بیمارشان را می‌گویند، دل‌شان می‌ریزد و تا زمانی که دکتر شرایط او را شرح دهد، انگار به جای او دَه‌بار می‌میرند و زنده می‌شوند.

یکی از بیماران همان مردی است که ابتدای گزارش از او گفتیم. پسر جوانی اندام نحیف پیرمرد را روی تخت کمی جابه‌جا می‌کند تا بتواند راحت‌تر فیزیوتراپی‌اش کند. نامش محمود احمدی است. از زمانی که کرونا شروع شده کارش فیزیوتراپی بیماران کرونایی در بیمارستان نورافشار است. همان‌طور که دستگاه ماساژور را با دقت روی کمر پیرمرد می‌کشد، می‌گوید:

«همه بیمارانی که در این بخش بستری می‌شوند به فیزیوتراپی نیاز دارند. این ماساژ‌ها سبب می‌شود ترشحات عفونی از ریه کنده شود و پس از فیزیوتراپی با ساکشن آنها را می‌گیریم. با این کار تمرینات تنفسی فرد بالا می‌رود و به ریه کمک می‌شود که زودتر خودش را ترمیم کند. آنها که بیماری‌شان حادتر است دست و پایشان نیز فیزیوتراپی می‌شود زیرا بی‌حرکت بودن آنها سایر اندام‌هایشان را نیز بی‌تحرک می‌کند و همین موضوع سبب می‌شود بعد از بیماری تا مدت‌ها درگیر بی‌حرکتی باشند.»


صورت کادر درمان از پشت آن همه تجهیزات محافظتی،آرامم می‌کرد

حس کشنده بستری بودن در یک بیمارستان، ترس از تنها مردن، ناامیدی و اشک، کلافگی، انزوا و شاید عصبانیت در کنار امید به زندگی در چشم‌های بیماران بخش ‌آی‌سی‌یوی بیمارستان موج می‌زند. تخت شماره٨‌ آی‌سی‌یو، ٢٨روزی است که خانه پیرمرد شده است. هشت روز تمام را «جدا از جهان» در بیمارستان سپری کرده؛ این مرد شصت‌وپنج‌ساله بیماری را با احساس دردی عجیب شناخت. به گفته او دردی شبیه درد غیرقابل کنترل اعتیاد به مواد مخدر در زمان ترک یا نرسیدن مواد به بدن. برای  او استفاده از اکسیژن ناراحت‌کننده است و پیدا کردن شریان‌های خونی‌اش سخت.

اما کادر درمانی در روز دو بار این کارها را انجام می‌دهند اما بدترین قسمت این ماجرا در شب‌ها می‌گذرد. تنهایی و ترس در همه جا موج می‌زند. بیمار تخت شماره٨ اما حالا حالش خیلی بهتر شده و تا چند روز دیگر می‌تواند به بخش برود. این بیمار کرونا مثبت به «شهروند» می‌گوید: «خواب نداشتم. همه چیز شبیه کابوس بود انگار گاهی مرگ در اطرافم پرسه می‌زد وقتی ناامید می‌شدم، می‌ترسیدم در تنهایی و بدون فشردن دست خانواده یا دیدن دوستانم بمیرم. اما از دیدن صورت پرمحبت کادر درمان از پشت آن همه لباس و تجهیزات محافظتی، آرام می‌شدم.»


روزی که آمدم فکر می‌کردم این آخرین روزهای زندگی من است

بیمار تخت شماره٤ حالش بهتر است، سرنگ سه شاخه‌ای به گلویش متصل است که خودش می‌گوید به دلیل دستگاه‌هایی است که به او وصل شده و خونش را تصفیه کرده‌اند. به همین دلیل زیاد نمی‌تواند گردنش را حرکت دهد. او همسر همان پیرمرد نگران جلوی در‌ آی‌سی‌یو است. به گفته منشی بخش، روزی که آمد آن‌قدر حالش بد بود که امیدی به زنده ماندنش نبود، حالا حالش خوب شده و شرایطش خیلی بهتر است.

خودش نمی‌داند چطور کرونا گرفته است. هیچ علایمی نداشته، رعایت می‌کرده و  کمتر بیرون می‌رفته است. خریدهایش را اینترنتی تهیه می‌کرده و حتی بچه‌هایش به خانه او نمی‌آمدند اما با همه اینها کرونا گرفته است. خودش می‌گوید: «دو هفته کاملا بی‌اشتها بودم همین. این تنها علامتی بود که داشتم اما همین بی‌اشتهایی مرا از پا انداخت. خیلی وحشت کرده بودم واقعا مردم و زنده شدم. روزی که آمدم خیلی حالم بد بود. فکر می‌کردم این آخرین روزهای زندگی من است اما آن‌قدر کادر بیمارستان در درمان بیماران وسواس به خرج دادند که فکر می‌کنم خدا دلش نخواست زحمت‌های آنها بی‌نتیجه باشد.»پزشک جوان با او خوش‌وبش می‌کند. «حالت خوب شده و دو سه روز دیگر میهمان مایی.»

شایان غزنوی دکتری است که با حوصله جلوی در آی‌سی‌یو پاسخ همراهان را می‌داد. درحالی که پرونده پزشکی زن میانسال را نگاه می‌اندازد، می‌گوید: «روزهای نخست وضع وحشتناک بود. راهروهای بیمارستان پر از افرادی بود که با نگرانی در بیمارستان حاضر شده بودند. در آن روزها همه بیماران بستری می‌شدند و کافی بود علایم کرونا داشته باشند. اما کم‌کم پروتکل‌ها تغییر کرد و قرار شد تنها بیماران بد حال کرونایی در بیمارستان بستری شوند.»

ماسکی که زده سبب می‌شود مدام بخار روی شیشه عینکش بنشیند و او را ناچار کند  عینکش را با نوک دست جابه‌جا کند. با این حال نگران درگیری با کرونا نیست زیرا کرونا گرفته و درد‌ها و دوره‌اش را هم سپری کرده؛ به قول خودش بدنش آنتی بادی دارد. با این حال از وضع راضی نیست چون می‌گوید: «از دهم خرداد تا امروز آمار بیماران ٢٠‌درصد افزایش داشته است.»

به گفته این پزشک بیمارستان نور افشار، کرونا هنوز ویروسی ناشناخته است و راه‌های انتقالش را موزیانه تغییر می‌دهد. هنوز دارو و درمانی برای آن در نظر گرفته نشده است. این ویروس وقتی وارد بدن می‌شود سیستم ایمنی بدن را کاملا تحت‌تأثیر خودش قرار می‌دهد. این سیستم که تا پیش از ورود کرونا، با عفونت‌ها و باکتری‌ها درحال مبارزه بوده، از آن لحظه به بعد کار اصلی خودش را انجام نمی‌دهد. این باکتری‌ها در داخل بدن تکثیر می‌شوند و عفونت ایجاد می‌کنند.

اینجاست که کرونا دیگر کاری نمی‌کند و باکتری‌هایی که به بدن وارد می‌شوند عفونت ریوی ایجاد می‌کنند و این عفونت کشنده و خطرناک فرد را بدحال می‌کند و گاهی منجر به مرگ می‌شود.کنار تخت بیمار دیگری می‌رود اما همچنان در مورد کرونا توضیح می‌دهد و بیمار تخت کناری گوشش را تیز می‌کند: «بحث جوان و پیر در این بیماری مطرح نیست تنها موضوعی که اهمیت دارد این است که کرونا وقتی به بدن حمله می‌کند سیستم ایمنی بدن را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد و این اتفاق در افرادی که سن بالایی دارند، بیشتر رخ می‌دهد.

درواقع این ویروس سه ارگان  ریه، قلب و کلیه را درگیر می‌کند. ابتدا ریه درگیر عفونت می‌شود و در مرحله بعد کلیه‌ها درگیر می‌شوند و درنهایت به قلب می‌رسد. در چنین مواقعی از درمان حمایتی استفاده می‌شود به این معنا که با وصل دستگاه‌های مورد نیاز اجازه نمی‌دهیم عفونت در بدن گسترش پیدا کند و کلیه‌ها درگیر شوند و قلب با دستگاه‌های حمایتی سالم می‌ماند.»

دوباره شیشه عینکش بخار می‌گیرد. عینک را بر می‌دارد و دستمالی از داخل جیبش در می‌آورد و آن را پاک می‌کند. از ویروس بیشتر صحبت می‌کند از اینکه این ویروس مدام درحال رنگ عوض کردن است. این فرضیه را هم رد می‌کند که این ویروس ضعیف شده زیرا معتقد است تحقیقات علمی نشان می‌دهد این ویروس در اپیدمی ممکن است خودش را قوی‌تر یا ضعیف‌تر کند اما نکته اینجاست که گذر زمان نقشی در کاهش قدرت این ویروس ندارد و این تفکر که این ویروس ضعیف‌تر شده کاملا بی‌مورد است.کار در بخش آی‌سی‌یوی بیمارستان وقتی سخت‌تر می‌شود که همکارتان را از دست بدهید و این خاطره تلخ  همچنان غزنوی را آزار می‌دهد و او را یاد مرگ دکتر فخری پزشک وظیفه‌شناسی می‌اندازد که با وجود اینکه خودش درگیر بود باز هم بیمارانش را ویزیت می‌کرد تا جایی که دیگر نفس یاری‌اش نکرد.   


در کنار مردم هستیم

تلفن روی میز بخش آی‌سی‌یو مدام زنگ می‌زند و زن جوانی که پشت میز نشسته از جایش بلند می‌شود تا گوشی را که کمی با او فاصله دارد، جواب بدهد. مروارید نامی است که پدرش برایش انتخاب کرده، پدری که مدتی است از دنیا رفته و نبود پدر سبب شده مروارید نسبت به پیرمردهای بخش دلسوزی بیشتری داشته باشد.

روزهای اول کرونایی شدن بیمارستان برایش خیلی دلهره‌آور بود. همسرش فشار خون داشت و نگرانی از درگیری کودکش با کرونا وجودش را پر از استرس می‌کرد. روزی که قرار بود به بخش کرونا برود آن‌قدر لباس پوشیده بود که راه رفتن و نفس کشیدن برایش سخت بود. عرق تمام لباس‌هایش را خیس کرده بود؛ کرونا چیزی نبود که با کسی شوخی داشته باشد.

آن روز دعا می‌کرد به او بگویند به بخش‌ آی‌سی‌یو نرود. هر چقدر تعلل کرد چنین پیغامی به او نرسید. اما همان روز همه ترسش ریخت. وقتی می‌دید پزشکان در کنار همه کادر درمان حضور دارند و شرایط مقابله با بیماری را برایشان توضیح دادند، ترسش کمتر شد. به این فکر می‌کرد که اگر یک روز خودش جای این بیماران روی تخت خوابیده بود چه انتظاری از کادر درمان داشت و پاسخ به این سوالات  باعث می‌شد عزمش را جزم کند تا هر کاری که از دستش بر می‌آید برای بیماران انجام دهد.مدام تلفنش زنگ می‌زند و مکالمه‌اش نیمه تمام می‌ماند اما بعد از هر بار گفت‌وگو دوباره بر می‌گردد.

معتقد است نوع چهره شما می‌تواند امید را در بیمار زنده کند یا بکشد. تمام حواس بیمار به این است که وقتی پزشک و پرستار بالای سرش می‌روند ناامیدانه حرف می‌زنند یا خبر از بهبودش می‌دهند. تخت شماره٤ را نشان می‌دهد و می‌گوید: «همین خانم روزی که آمد حالش بد بود؛ خیلی بد. اما آن‌قدر پزشکان و پرستاران زحمت کشیدند که حالا حالش حسابی خوب است و تا چند روز دیگر ما را ترک می‌کند.

هر روز صبح که می‌آیم روزم را با سلام و احوالپرسی با او شروع می‌کنم و برایم نماد امید شده است.» لحظه‌های بد هم در این روزها داشته‌اند روزهایی که فردی در بخش جانش را از دست داده است، قلبش به درد می‌آید. بغض می‌کند و گریه می‌کند. او حاضر نیست خبر مرگ کسی را به خانواده‌اش بدهد خصوصا اگر پدر خانواده از دست رفته باشد.


اگر رعایت نکنیم این وضع ادامه دارد

کت سفید راه راهش او را از بقیه سبزپوشان بیمارستان جدا کرده است. سر هر تختی نیم ساعتی می‌نشیند. پرونده‌ها را یکی یکی می‌خواند و با بیماران با حوصله صحبت می‌کند. هیچ سوالی را بی‌پاسخ نمی‌گذارد و همین صبر و حوصله‌اش است که همکارانش از کار با او احساس افتخار می‌کنند. امیر علی سواد کوهی، رئیس انجمن آی‌سی‌یو ایران از نخستین روزهایی که بیمارستان نور افشار مرکز کرونا شده  پزشک‌ آی‌سی‌یو این بیمارستان بوده است و او تمام بیمارانی که روزها و شب‌ها را در این بیمارستان سپری کرده‌اند ویزیت کرده.

شرایط موجود را خیلی خوب نمی‌داند و می‌گوید: «پر بودن تخت‌های بخش‌ آی‌سی‌یو نشان می‌دهد شرایط خوب نیست زیرا در اواخر اردیبهشت‌ماه بیشتر تخت‌ها خالی و بیماری به کمترین آمارش رسیده بود.»او دلیل این اتفاق را سفرهای غیرضروری و رعایت  نکردن نکات بهداشتی می‌داند: «فاصله‌گذاری اجتماعی باید حتما رعایت شود  و همه باید مسائل بهداشتی را رعایت کنند.

زیرا درحال حاضر امکان گرفتن تست از همه بیماران وجود ندارد و خیلی‌ها هم هیچ علایمی برای نشان دادن بیماری ندارند به همین دلیل تصادفی متوجه بیماری خود می‌شوند. مثلا  کسی دستش شکسته و پس از آن متوجه می‌شود که به کووید مبتلا شده است. بیشترین مشکل ما ناقلان هستند چون علامت ندارند و همان‌ها آمار را بالا می‌برند.»رفتار این ویروس تغییر نکرده، این موضوعی است که سوادکوهی به آن اشاره می‌کند و می‌گوید:

«اتفاقی که رخ داد این است که ما کمتر با این ویروس برخورد داشتیم و قرنطینه باعث شد اواخر اردیبهشت با کاهش مواجه شویم اما تعطیلی‌ها، افزایش تردد و رفت‌وآمدهای بیجا در این روزها سبب شده که با افزایش آمار روبه‌رو باشیم.»

مردم نیاز به گردش و اوقات فراغت دارند اما  درحال حاضر زمان تفریح نیست زیرا شرایط عادی نیست و آنچه اهمیت دارد این است که همه با هم شرایط را درک و زنجیره ارتباط را قطع کنیم.» هنوز جمله‌اش تمام نشده که برای پیرمرد تخت شماره یک کد ٩٩ اعلام می‌شود همه دور او جمع می‌شوند و پرده‌ها را می‌کشند آرامشی که تا ساعتی قبل در آی‌سی‌یو حاکم بود کمی به هم می‌خورد اما پرستاران تلاش می‌کنند بیماران دیگر متوجه وضع پیرمرد نشوند.

آفتاب روی سر نگهبان جلوی در سایه انداخته و ماسک سفید کلافه‌اش کرده است، دوباره پسری را می‌بیند که گریه‌کنان به سمت در خروجی می‌رود تا خبر مرگ پدر را به خانواده بدهد از آن سمت پیرمرد پشت در آیسی‌یو به کسی زنگ زده و با خوشحالی دارد خبر بهتر شدن حال همسرش را می‌دهد و انگار این قصه به این زودی‌ها تمام نمی‌شود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha