پسر چوپان که به اتهام قتل زنی جوان در پایتخت بازداشت شده بود پس از ۵۵ روز بازجویی و تحقیق سرانجام لب به اعتراف گشود.

قتل همسر صیغه‌ای در برابر دختر کرولال او!

سلامت نیوز:پسر چوپان که به اتهام قتل زنی جوان در پایتخت بازداشت شده بود پس از ۵۵ روز بازجویی و تحقیق سرانجام لب به اعتراف گشود.


به گزارش سلامت نیوز، ایران نوشت:  رسیدگی به این پرونده از ۳۱ اردیبهشت امسال و با قتل زن جوانی در آپارتمانش آغاز شد. زن همسایه که متوجه سر و صدایی در ساختمان شده بود خود را به خانه زن جوانی که در طبقه سوم ساکن بود رساند، اما با دیدن در باز خانه و جسد وی در اتاق خواب موضوع را به پلیس خبر داد. این درحالی بود که دختر ۸ ساله مقتول که کر و لال بود وحشتزده کنار اتاق ایستاده بود و گریه می‌کرد. با اعلام موضوع به بازپرس جنایی پایتخت تیم ویژه برای بررسی این جنایت راهی محل حادثه شدند.

فرار همسر چوپان

نخستین تحقیقات نشان می‌داد الناز- مقتول- دو سال قبل به‌خاطر اختلافات از همسرش جدا شده بود و او ۵ روز قبل از قتل به‌همراه مرد جوانی که خود را همسر الناز معرفی کرده بود، این خانه را اجاره کرده‌اند. اما بعد از این جنایت همسر او ناپدید می‌شود و همین مسأله احتمال دست داشتن مرد جوان در این قتل را مطرح کرد. بدین ترتیب به دستور بازپرس ساسان غلامی، تحقیقات برای دستگیری او ادامه یافت.

اوایل تیر ماه مرد فراری که در یکی از روستاها مشغول چوپانی بود بازداشت شد، اما در تحقیقات منکر قتل بود. با این حال از آنجا که همه مدارک علیه وی بود به دستور بازپرس شعبه سوم دادسرای امور جنایی پایتخت در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار داده شد. در نهایت متهم جوان صبح روز گذشته لب به اعتراف گشود و راز جنایتی را که ۵۵ روز قبل مرتکب شده بود را برملا کرد.

گفتگو با متهم

چگونه با الناز آشنا شدی؟

در اینستاگرام او را دیدم، عکسی برای او ارسال کردم و او نیز عکسم را لایک کرد و همین مسأله باعث آشنایی ما شد و کم‌کم رابطه‌مان جدی شد. سه ماهی از آشنایی‌مان می‌گذشت در این مدت سه بار او را دیدم و بیشتر تلفنی و پیامکی ارتباط داشتیم. بعداً متوجه شدم الناز مطلقه است و یک بچه دارد، اما چون به او علاقه داشتم تصمیم به ازدواج گرفتم و ماجرا را هم به خانواده‌ام گفتم. بعد هم او را به عقد موقت خودم درآوردم.

پس چرا او را کشتی؟

به‌خاطر عاشقی. او را واقعاً دوست داشتم و حس می‌کردم این حس متقابل است. اما تصورم اشتباه بود، من در روستایمان گوسفندان زیادی دارم و به‌خاطر سال‌های زیادی که کار کردم وضع مالی ام خوب است. از طرفی برق کاری هم بلدم و خیلی زود توانستم در تهران کاری با درآمد خوب پیدا کنم. بعدها از رفتارهای الناز به این نتیجه رسیدم که او مرا دوست ندارد و مرا به‌خاطر پول‌هایم می‌خواهد.

مگر چه رفتاری داشت؟

مدام گوشی تلفن همراه دستش بود. با افراد مختلف چت می‌کرد و اصلاً مرا نمی‌دید. این تنها مشکل الناز نبود، او به شیشه اعتیاد داشت و حتی یکبار نزدیک بود دخترش را در توهم شیشه به قتل برساند. آن روز اگر من نبودم معلوم نبود چه بلایی سر دخترش می‌آورد و با خودم گفتم مادری که به بچه‌اش رحم نمی‌کند به من رحم می‌کند؟

روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟

آن روز از سر کار که به خانه آمدم، دیدم قفل در شکسته است. از الناز علت را پرسیدم، گفت بچه‌اش داخل خانه گیر کرده بود و مجبور شده که در را بشکند. حرف‌هایش را باور نکردم. سر همین موضوع با هم درگیری لفظی پیدا کردیم به او گفتم که تو پول‌های مرا می‌خواهی.

الناز خیلی شیشه کشیده بود و حال خوبی نداشت، حرف‌های من باعث عصبانیت او شد. الناز می‌گفت از شوهر خواهرش خواسته به آنجا بیاید تا مرا تنبیه کند بعد در خانه را قفل کرد که من فرار نکنم در واقع مرا گروگان گرفته بود. یک دفعه به سراغ کیفش رفت و چاقوی ضامن‌داری را از داخل کیفش بیرون آورد. به من حمله کرد، اما دستش را گرفتم. درگیر شده بودیم و چاقو ناگهان به شکم الناز برخورد کرد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha