معلوم نیست صدای سهره جنگلی است یا چرخ‌ریسك هیركانی چیزی در میانه جاده خاكی جنگلی فرود می‌آید، پرنده نیست، برگ درختی است كه زرد شده و آرام آرام و رقص‌كنان به زمین می‌رسد.

بلایی كه زباله‌ها بر سر هیركانی آورده‌اند

سلامت نیوز: معلوم نیست صدای سهره جنگلی است یا چرخ‌ریسك هیركانی چیزی در میانه جاده خاكی جنگلی فرود می‌آید، پرنده نیست، برگ درختی است كه زرد شده و آرام آرام و رقص‌كنان به زمین می‌رسد.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه اعتماد ،در میانه تابستان این برگریزان علتی دیگر باید داشته باشد. آیا می‌شود آن را به سایت دفن زباله «كلاكولی» مرتبط دانست؟ سایتی كه كیلومتری بالاتر در جنگل‌های «اشكته چال» قرار دارد. هر چه به سایت نزدیك می‌شویم بر حجم زباله‌های آویزان از برگ‌های درخت افزوده می‌شود، كیسه پلاستیكی كه در شاخ و برگ‌های گیر افتاده و در تقلا برای رها شدن تكه‌تكه شده و هر تكه‌ای بر شاخ نازكی باقی مانده.

گاه هم در دست‌اندازهای مسیر كیسه‌ای از ماشین‌های حمل زباله به بیرون افتاده و با باز شدن هر بخشی از محتوای آن به گوشه‌ای خزیده است، سس كچاپ، چنگال، دبه ماست، رشته آشی، ایرانیت‌، ماسك، لوله، توری‌ای كه زمانی خریداری توپش را از آن بیرون كشیده و.... به بالادست نرسیده بوی سایت به ما می‌رسد. سطح صاف سایت دفن زباله «كلاكولی» اینجاست. جهنمی متعفن كه كنارش زده‌ایم. همه آنچه با وسواس اینكه مبادا روی فرش و لباس‌مان چكه كند در سطل انداخته‌ایم، اینجاست.

بوی سایت حتی از زیر ماسك هم خفه‌كننده است. «كلاكولی» نشانه‌ای است از توسعه نیم‌بند ما، از برنامه‌ریزی‌های ما، از امر حفاظتی كه سالیان سال است از آن حرف می‌زنیم و پس از گذشت 20 سال از احداث سایتی كه قرار بود نهایتا 8 ساله باشد همچنان برنامه‌ای برایش نداریم. «كلاكولی» نشان می‌دهد آنچه پشت میزهای شیك و زندگی وسواسی‌ ما می‌گذرد درنهایت به كجا خواهد رسید.

 «كلاكولی» زمینی است دوزخی، ‌از گوشه‌گوشه آن چیزی متعفن بیرون زده. در گوشه‌ای بقچه‌هایی روی هم تلنبار شده، ‌انگار كه خانه به دوشی به دنبال كشیدن اسباب خود است. گوشه‌ای دیگر حجمی از كیسه و پلاستیك و در آن پشت تپه عروسك‌های بی‌سر و جدا شده از تن روی هم ریخته‌ شده‌اند. در كنارش انبوهی از كفش‌های لنگه به لنگه.‌ انگار كه پا به آشویتس گذاشته باشی، قربانیان را خفه‌ كرده‌اند، كودكانی عروسك در دست كه رفته و بازنگشته‌اند و زنان و مردانی كه آنچه از آنها مانده كفش‌هاست.

داستان در اینجا خلاف آنجاست، ما با وجدان آرام و تصور بی‌گناهی‌مان همه دست به دست هم داده‌ایم و این‌بار طبیعت را قربانی كرده‌ایم. مهران حلاجیان، ‌مدیرپسماند شهرداری رامسر می‌گوید: این سایت سال 79 راه‌اندازی شد‌، مدت زمانی كه برای سایت درنظر گرفته شده بود به شكل حداكثری 8 سال بود و اكنون 20 سال از آن زمان می‌گذرد. این گفته نشان می‌دهد پس از این دوره 8 ساله حداقل 350 هزار تن زباله آن هم با احتساب 80 تن در روز بیشتر وارد این سایت شده است.

این در حالی است كه حجم زباله در ایام گردشگری در منطقه به 150 تن هم می‌رسد و ایام گردشگری در رامسر كم نیست. 20 سال از ورود اولین كیسه‌های زباله گذشته و آهك‌پاشی و ترانشه زدن راه‌حلی است كه مسوولان برای رفع این مشكل انتخاب كرده‌اند. شیرابه‌ها چه می‌شوند؟ در حالی كه حلاجیان و سایر مدیران شهری نشت كردن آنها را انكار می‌كنند، در همان میانه مسیر به لوله‌ای برخورد كرده بودیم كه آب تیره شیرابه‌ها با چشمه مخلوط می‌شد و به پایین دست می‌ریخت.

آن سوتر از پشته‌ها هم باز ردی از شیرابه به چشم می‌خورد و البته در مسیر هر جا كه ماشین‌ها خواسته‌اند چرخ بزنند، همانجا دایره‌ای سیاه ترسیم كرده‌اند.برای حذف چنین مغاكی از طبیعت ایران چه باید كرد؟ آیا خرید زباله‌سوز چاره كار است؟ آیا باید به‌روزترین تجهیزات را از كشورهای دیگر وارد كرد و دانش فنی خود را بالا ببریم؟ مریم میرخسروی كه سال‌ها روی این موضوع تحقیق كرده و هم‌اكنون نیز كتابی با همین موضوع در دست ترجمه دارد، می‌گوید: جدیدترین تجهیزات هیچ‌وقت راه چاره نیست تا زمانی كه ما درك درستی از حجم و نوع زباله‌مان نداشته باشیم.

در این سال‌ها بارها شاهد بودیم كه سرمایه‌گذاران از كشورهای مختلف برای گفت‌وگو درباره رفع معضل زباله به ویژه در شهرهای شمالی به كشورمان آمدند كه درنهایت این سرمایه‌گذاری‌ها به سرانجام نرسید و به واسطه مشكلات مالی اغلب این پروژه‌ها متوقف شده است.  به گفته او نقش شهروندان و آموزش در ایران كمتر جدی گرفته شده است.

در حالی كه براساس نظر محمد طاهرزاده و توبیاس ریچاردز در كتاب «بازیافت كامل پسماند شهری»، «هرچه تفكیك زباله در مبدا گسترده‌تر باشد نیاز كمتری به سرمایه‌گذاری در تجهیزات بازیابی مواد است اما نیاز بیشتری به سرمایه‌گذاری در چگونگی درگیر كردن شهروندان در این باره وجود دارد. دخالت موفق شهروندان موجب جمع‌آوری موادی با كیفیت بالاتر می‌شود. در صورتی كه هدف پیاده سازی طرح‌های تفكیك منابع در سیستم مدیریت پسماند باشد، دخالت و مشاركت شهروندان باید كاملا تفهیم شود.

بنابراین، توجه به جنبه‌های اجتماعی و رفتاری لازم و ضروری است.»در سوئد و كشورهای پیشرفته برای رسیدن به جنبه‌های اجتماعی و رفتاری انواع پژوهش‌ها صورت گرفته است. به گفته میرخسروی برمبنای كتاب «بازیافت كامل پسماند شهری»، «مطالعات رفتاری مقوله پیچیده‌ای است و قرار دادن كلیه عوامل در یك چارچوب غیرممكن است، به‌خصوص در باب ابهاماتی كه در مورد نقش ساكنین در تفكیك منابع وجود دارد. هنگامی كه اهالی انگیزه قوی و آگاهی مناسب درباره بازیافت داشته باشند و با وجود امكانات مورد نیاز در نزدیكی آنها تفكیك زباله برای‌شان نوعی عادت شده باشد، احتمال زیادی وجود دارد كه كار تفكیك زباله به درستی انجام شود.

بر این اساس فاكتورهای تاثیرگذار برای مشاركت در تفكیك منابع را می‌توان در چند عامل خلاصه كرد: عوامل داخلی، مانند دیدگاه‌های عمومی و خصوصی، باورها و ارزش‌های شخصی، اطلاعات و اهداف رفتاری، نگرش نسبت به بازیافت، دانش محیطی، آگاهی، عواطف و مسوولیت‌ها. عوامل خارجی، مانند امكانات، روابط عمومی، هنجارهای فرهنگی و اجتماعی، هدف‌گذاری، هموار كردن موانع، عوامل اقتصادی، بازخوردها، زیرساخت‌ها، موسسات اجتماعی، كمپین اطلاعاتی، مشاركت در تصمیم‌گیری‌ها، فضای كافی در خانه‌ها و انواع خانوارها. عوامل جامعه‌شناختی، مانند جنسیت، سطح آموزش و درآمد.او می‌افزاید: این عوامل مورد به مورد متفاوت است.

برای مثال دسترسی آسان به امكانات بازیافت برای افراد مختلف معانی متفاوتی دارد. هنگام اجرای طرح‌های جداسازی منابع در یك شهر یا بخشی از یك شهر، جهت دستیابی به یك درك بومی و اتخاذ تصمیم برای یك سیستم موثر و بادوامِ تفكیك، عوامل متفاوتی باید مورد آزمایش قرار گیرد.»در ایران در مقابل عمده برنامه‌ها به برگزاری چند كارگاه و درنهایت راه‌اندازی كمپین‌ها خلاصه می‌شود كه پس از مدتی به فراموشی سپرده می‌شوند. در رامسر از زمان احداث سایت «كلاكولی» تاكنون 20 سال زمان طی شده است.

در این دو دهه به چه میزان سرمایه‌گذاری در حوزه آموزش صورت گرفته؟ آیا صرف تعبیه سطل‌های زباله‌تر و خشك كافی است وقتی تفاوت میان این دو قسم از زباله برای برخی شهروندان همچنان ناروشن است؟ چه میزان برنامه‌های تلویزیون استان به مقوله زباله پرداخته است؟ چند ساعت و جلسه آموزشی و برای چند نفر انجام شده؟ رسانه‌های محلی به چه میزان به این موضوع پرداخته‌اند؟ اگر تمام این موارد در عالی‌ترین سطح خود بوده چطور است كه همچنان پس از 20 سال در سایت زباله «كلاكولی» و سایر شهرهای شمالی منظره‌ای از زباله‌های درهم به چشم می‌خورد؟پرفسور محمدطاهرزاده، استاد دانشگاه بوراس سوئد  كه  داشت، گفته است: «مردم و مسوولان در استان‌های شمالی كشور در حال خودكشی دسته‌جمعی هستند. معضل زباله در ایران مانند یك پازل است كه از ابتدا اشتباه چیده شده و نیازمند بازنگری اساسی و برنامه‌ریزی درازمدت است كه با مدیریت كوتاه‌نگر ایران امكان‌پذیر نیست.

درحالی كه با تفكیك از مبدا زباله با هزینه بسیار پایین و بدون خطر می‌توان زباله‌ها را مانند بسیاری از كشور‌های دنیا در آمل و سایر شهر‌های ایران مدیریت كرد بازهم با صرف هزینه‌ای بسیار كار‌ها را از آخر و در مسیر اشتباه انجام می‌دهند. وقتی زباله‌ها تفكیك شوند آنگاه می‌توان برای هر بخش راه‌حل مناسب و منطقی با استفاده از تكنولوژی روز دنیا انتخاب كرد. اما هم‌اكنون برای بازیافت این زباله‌های درهم‌آمیخته در هیچ كجای دنیا تكنولوژی وجود ندارد. در حقیقت برای درمان این غده سرطانی نخستین راهكار جلوگیری از پیشرفت آن یعنی توقف دپو در این محل است.

سپس با استفاده از تكنولوژی«لندفیل ماینینگ» باید اجزای مختلف این زباله‌های درهم‌آمیخته از فلز تا شیشه و پلاستیك را مانند معدن‌كاوی استخراج و درنهایت هر یك از این مواد را با روش مناسب از بیوگاز تا كمپوست تبدیل به سرمایه كرد. اگر برنامه‌ریزی درازمدت داشته باشیم بعد از ساماندهی این سایت‌ها برای بهبود كیفیت آب و خاكی كه 30 سال است آلوده شده‌اند نیز روش‌هایی وجود دارد كه مهم‌ترین آنها گیاه پالایی با استفاده از گونه‌ای مقاوم به آلودگی‌هاست و البته پالایش بیولوژیك با كمك جلبك‌ها و باكتری‌های مناسب و حتی در مواردی پالایش شیمیایی می‌تواند هم خاك و هم آب آلوده را البته طی چندین دهه از آلودگی‌ها پاك كند.»

از سایت زباله بیرون‌ می‌زنیم، در گوشه‌ای زاغه‌های كارگران برپاست، تزیین شده با زباله‌ها!‌ كارگرانی كه از هر نگاه غریبه‌ای می‌گریزند و به جنگل پناه می‌برند. بر نرده‌های مستعمل دامنی آویزان شده، رنگ به رنگ، همانند زباله‌هایی كه در زیر زمین و در بر آن پشته‌ها تلنبار شده‌اند. در پایین دست جاده «كلاكولی» گردشگران مشغول تفریح‌اند، گروهی ماهی كبابی كه آب استخرهایش از آب بالادست تامین می‌شود سفارش می‌دهند.

زنی كنار جاده شالی یا رواندازی می‌فروشد، در شهر هم خبری نیست، همه سر در كار خود دارند، در تلویزیون و مطبوعاتی استانی روال سابق است، از هم‌افزایی بین‌بخشی میان ادارات و سازمان‌ها خبری نیست و در آن بالاها در «كلاكولی» زندگی از دست می‌رود. 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha