«نمی‌خواستیم مادر خانه من و برادرم را ببیند، او را به اصرار در چادر نگه داشتیم اما بالاخره آمد و خانه را دید، به گریه افتاد، قندش پایین آمد و حالش خراب شد، خانه‌ای كه چهار سال با وام و قرض تازه ساخته بودیم، یك‌باره آوار شد.»

روایت مردم سی سخت از ترس، تنهایی و آوارگی زیر سقف خانه‌های ویران

سلامت نیوز:«نمی‌خواستیم مادر خانه من و برادرم را ببیند، او را به اصرار در چادر نگه داشتیم اما بالاخره آمد و خانه را دید، به گریه افتاد، قندش پایین آمد و حالش خراب شد، خانه‌ای كه چهار سال با وام و قرض تازه ساخته بودیم، یك‌باره آوار شد.»

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه اعتماد ،صدایش می‌لرزد، در آستانه در ایستاده است و پاسخ تلفن را می‌دهد، می‌گوید مردد است، می‌گوید از ورود به داخل خانه وحشت دارد، می‌گوید از چهارشنبه شب تاكنون، جرات نكرده وارد ویرانه‌ای شود كه چهار سال پیش ساخته بود. دیوارها ریخته‌اند، شیشه‌ها شكسته‌اند، لوله‌ها تركیده‌اند، برف و باران روی گل‌های قالی را پوشانده‌ است، آجرهای سفالی از دل دیوارها دریده شده و بیرون ریخته‌اند، ایستاده در آستانه در، ناظر زندگی ویرانش از میان دیوارهای فروریخته و شكاف‌های عمیق میان دیوار است.

ترك‌ها را می‌شمارد، روز اول بیست‌ ترك در میان اندك دیوارهای سالم جا خوش كرده بودند، پس‌لرزه‌ها كه آمدند، ترك‌های موذی، زیر سكوت برف و باران، آنقدر پیش رفتند كه حالا چهل و چهارتا شده‌اند. ترك‌ها را علامت گذاشته و چشم‌انتظار فرو ریختن خانه است، چه زمانی؟ نمی‌داند، اما بالاخره این ستون‌های وفادار نیز به لرزه خواهند افتاد و تسلیم ترك‌هایی خواهند شد كه آرام‌آرام در دل سقف پیش می‌روند.

اینجا «سی‌سخت» است، مركز شهرستان دنا در كهگیلویه و بویراحمد، شهری در ۳۵ كیلومتری یاسوج كه زلزله ۵.۶ ریشتری در شب چهارشنبه، ۲۹ بهمن را بدون سوگواری بر جان‌های رفته از سر گذرانده است، اما گرد ویرانی روی خانه‌های این شهر آینده نامعلومی را برای ساكنانش متصور می‌كند.


 صبح روز جمعه، «امین» بالاخره سراغ خانه رفت، همان خانه‌ای كه با شراكت برادرش، تمام‌ دار و ندارش را برای ساخت آن به حراج گذاشته بود، جرات كرده است؟ نه، از دهن‌كجی ترك‌ها و شیشه‌های شكسته واهمه ندارد؟ نه، چشم‌نگران آن سقفی نیست كه می‌لرزد و دندان تیز می‌كند؟ نه، ناچار است. ناچار است كه چاره‌اش را خودش تعیین كند، در این مدت، نه كسی سراغش را گرفته و نه كسی به دادش رسیده است، خودش را دارد و دو دستانش را تا ته‌مانده‌های آن خانه را بیرون بكشد و به جای امنی منتقل كند.

امین می‌داند كه خانه به زودی فرو خواهد ریخت، امروز نه، هفته بعد یا ماه بعد یا سال بعد، تنها چاره، نجات تلویزیون، یخچال، لباسشویی و مدارك از خانه است، این تنها چاره باقی‌مانده برای سی‌سختی‌هاست، از همین روست كه حالا وانت‌بارهای شهر به سختی نوبت خالی برای مشتریان دارند، روز دوم زلزله، سی‌سختی‌ها خانه‌های‌شان را بار وانت می‌كنند و می‌برند به جایی امن، آنها دیگر از فروشكستن كامل این ویرانه‌ها مطمئن شده‌اند. ساعت دو شب جمعه، برف بالاخره بند آمده و آفتاب با تنبلی از پشت كوه‌ها خود را به شهر مصیبت‌زده سی‌سخت رسانده است، حالا فرصت برای جمع‌ كردن اثاث خانه از میان ته‌مانده‌های آب باران و گل‌آلوده‌های برف و آوار آجرهای سفالی و سیمان‌های فرو ریخته غنیمت است.

شب زلزله، امین به همراه فرزندان و همسرش مهمان خانه پدری بودند. خانه پدر فرو نریخت اما ترك‌ها دورتادور چهار سوی خانه را یك‌باره فرا گرفتند، خانه پانزده سال عمر داشت، نه خانه كلنگی بود كه جان نداشته باشد و نه با بلوك‌های سفالی ساخته شده بود كه از هم فروبپاشد، خانه در مقابل زلزله ایستاد. شب اول چطور گذشت؟ «سراغ خانه خودمان رفتیم، دیوارهای پاركینگ ریخته بود، تمام دیوارهای خانه ما و بخشی از دیوارهای خانه برادرم در طبقه همكف ریخته بود، جرات نكردیم وارد خانه شویم، جرات نكردیم پای‌مان را یك قدم جلوتر ببریم، جرات نكردیم حتی به خانه نگاه كنیم، آن خانه، تمام چیزی بود كه داشتیم، تمام ‌چیزی كه فروریخت.» خانه بی‌در و پیكر را نمی‌شد به حال خود رها كرد، خبر دهان‌ به‌ دهان می‌چرخید كه چند خانه‌ را در همان شب اول، زیر همان ترك‌ها و سقف‌های آویزان و غران، دزد برده است.

شب اول و دوم، امین و برادرش در حیاط خانه ماندند، یك پیك‌نیك خوراك‌پزی و چند پتو و یك چادر در شبی كه زمین یخ زده بود و آسمان به رحم نمی‌آمد، تنها دارایی آنها برای حفاظت از فرزندان و همسران‌شان بود. دیگر اما جانی در بدن برای ایستادن در برابر آوار و سرما و استصال باقی نمانده است، حالا چاره‌ای نیست جز اسكان موقت در خانه دوستان و آشنایانی كه از زلزله جان سالم به در برده‌اند. تا كی؟ امین نمی‌داند، فقط می‌داند كه دیگر نه امیدی به گرفتن كمك دارد و نه امیدی به این خانه، باید بكوبد و دوباره از اول بسازد.


خانه روی آب است

«مانده‌ایم چه كنیم. می‌آیند، عكس می‌گیرند و می‌روند، نه چیزی می‌گویند، نه چیزی از حال‌مان می‌پرسند، نه می‌دانند باید چه كار كنند و نه به ما می‌گویند كه چه كار كنیم، ما اینجا، فقط خودمان هستیم و خودمان.» «صادق» هم مانند امین، صبح جمعه سراغ خانه نیمه ویرانش رفته است. تلفن را زمانی پاسخ می‌دهد كه در حال جابه‌جایی یخچال خانه است.

به زحمت وانت‌باری پیدا كرده، یك چشمش به ترك عمیق سقف است، یك چشم دیگر به پنجره‌های عریانی كه سوز را به داخل خانه می‌آورند و یك چشم دیگر به زندگی‌اش كه زیر آوار آجرهای سفالی و باران به توده‌ای از هیچ تبدیل شده‌اند. صادق ۳۱ سال دارد و با خانواده زندگی می‌كند، خانه پدری او در خیابان دناست، جایی كه خانه‌های نوساز آن همه فروریخته‌اند، صادق می‌گوید كه شدت تخریب‌ها در بلوار شهید بهشتی، محدوده خیابان دنا و حوالی شركت گاز از همه بیشتر بوده است: «خانه ما ۳۰ سال ساخت بود، خانه پسرعمویم نوساز، هر دو نابود شدند، خانه همسایه روبه‌رو، خانه همسایه كناری، تمام دیوارها ریخته‌اند، باران به داخل تمام خانه‌ها زده است و هنوز آب از خانه‌ها بیرون نرفته است، كسی اما جرات نمی‌كند كه شب را در این خانه‌ها سحر كند.»

می‌خواهد كه زودتر وسایل خانه را تخلیه كند، هنوز هم ترس و وحشت در میان صدایش كیلومترها را طی می‌كند و از استیصال او، از عدم اعتمادش به سقف بالای سرش می‌گوید، اگر همین حالا ترك‌ها شكافته شوند و بریزند؟ اگر همین حالا، همین حالا كه حرف می‌زند، تاب سقف هم به پایان برسد و فرو بریزد؟ خانه‌های نوساز خیابان دنا حالا ویرانه‌‌اند، اسكلت‌های بتنی زیر زلزله دوام آورده‌اند، قاب‌های ستون‌های بتنی اما خالی از آجرند، انگشت اتهام به سوی آجرهای سفالی خانه‌های نوساز است، به سوی چفت‌و‌بست ناكوكی كه سست و غیرقابل اطمینان بود، به سوی نظارت و مهر تاییدی كه روی برگه پایان كار این خانه‌ها نشست. چاره‌ای جز تخریب نیست، صادق می‌گوید: «هیچ‌ كسی دیگر نمی‌خواهد ساكن این خانه‌ها باشد، خالی می‌كنند كه بكوبند و بسازند. مانده‌ایم كه چه كنیم. آذوقه تمام شده است، آب وارد چادرها می‌شود، هوا سرد است، تكلیف‌مان نامشخص است و مبهم.»


فاجعه هنوز شروع نشده است

«شب اول همه شوكه شده بودند، هم مردم و هم آنها كه مسوول بودند، تمام شهر شب را داخل ماشین گذراندند، كسی اعتماد نكرد كه دوباره به داخل خانه بازگردد.» شب نخست كسی سوال نكرد، شب نخست آمار تخریب ارایه شده در تلویزیون هیچ گوشه‌ای از واقعیت زندگی ده هزار نفر سی‌‌سختی را به نمایش نمی‌گذاشت، شب نخست بغرنج بود، بغرنج شروع شد و بغرنج به پایان رسید.

آفتاب صبح روز پنجشنبه كه سر زد، آمار 50 خانه تخریب ‌شده كه شب گذشته از تلویزیون پخش شده بود، حالا در میان كوچه‌ها و خیابان‌های سی‌سخت معنایی نداشت، «علی»، ۳۵ ساله و خبرنگار، شهر را گز می‌كرد و شاهد ترك‌ها و آوارهای شهر بود، خانه‌های برپا هم ترك برداشته بودند، مردم سی‌سخت، مستاصل و سرگردان، حوالی خانه خود‌ بی‌قرار بودند، نه راهی به داخل خانه داشتند و نه چاره‌ و مقصدی. ساختمان‌های شهر هم از زلزله در امان نمانده بودند، لااقل ساختمان 6 بانك آسیب دیده بود، اما تعمیر بانك‌ها زودتر از خانه‌ها آغاز شده بود.

روز نخست، تمام شهر تعطیل بود، روز نخست، تمام شهر در بهت فرو رفته بود، هر مسوولی كه سر می‌رسید، همه سروقتش می‌رفتند، از او راه ‌چاره می‌پرسیدند و بعد سردرگریبان فرو می‌بردند و به آستانه خانه‌های خود بازمی‌گشتند.علی از شب زلزله می‌گوید، از اینكه همان شب هم باران می‌آمد، زیر آن باران و هوای سرد كوهستان، سی‌سختی‌ها در خیابان آواره و مبهوت تصویر خانه‌های ویران و نیمه‌ویران‌شان بودند. این نخستین‌باری بود كه زلزله چنین آواری را سر سی‌سختی‌ها نازل می‌كرد، هیچ‌كس آماده نبود، هیچ‌كس انتظارش را نداشت، هیچ‌كس نمی‌دانست كه بعد از این چه می‌شود، نه مردم و نه آنها كه مسوول بودند.

شب اول، دمای هوا منفی ۱۷ درجه بود، شب دوم برف هم آمد، برخی سی‌سختی‌ها خانه و زندگی را به امان خدا رها كردند و به سوی روستاهای اطراف روانه شدند، برخی به سوی شهرستان‌های دیگر، برخی دیگر اما زیر سقف اتومبیل یا چادر ماندند. برق و گاز همان چند دقیقه نخست لرزه قطع شدند، علی می‌گوید كه با لرزه شدید زمین، آنهایی كه از ترس به سمت راه‌پله‌ها و خروجی‌ها هجوم برده بودند، اما با قطع برق و ریزش دیوارها، در میان تاریكی و آوار به دام افتاده و مصدوم شدند.

تعداد مصدومان از ۵۰ نفر تجاوز نكرده است اما ۴۰درصد خانه‌های سی‌سخت كاملا نابود شدند و جز اسكلت ساختمان چیزی از آنها باقی نمانده است. یك ساعت پس از لرزه اصلی، برق‌ وصل شد اما قطعی برق همچنان از قطعی سراسری تبعیت می‌كرد و خاموشی برخی  خیابان‌های سی‌سخت را بی‌نصیب نمی‌گذاشت. زلزله سی‌سخت خود فاجعه نبود، فاجعه هنوز رخ نداده است، سایه فاجعه بر سر سی‌سخت سنگینی می‌كند، كسی نمی‌داند، امروز یا فردا، زلزله بعد یا پس‌لرزه بعدی، خانه‌های سی‌سخت به یك بند باریك بند شده‌اند.

علی وضعیت سی‌سخت را با سرپل‌ذهاب مقایسه می‌كند. علی می‌گوید كه سی‌سخت بیمارستان ندارد، سی‌سخت راه درست درمانی به سوی یاسوج ندارد، هفته‌های بعد كه بیماری‌ها از گوشه‌گوشه شهر بالا بزنند، مركز درمانی برای رسیدگی به بیماران نیست. زنگ خطر به صدا درآمده است، بیماری، ریزش دومینووار خانه‌ها، سرما، برف و یخبندان، سایه تمام اینها بر سر سی‌سختی‌ها سخت و سنگین است. در این میان اما ترس از كرونا هم از گوشه و كنار سر بیرون می‌آورد، زلزله‌ حالا تمام مرزهای فاصله اجتماعی را از میان برده است، سی‌سخت كه پیش از این رنگ نارنجی را به پیشانی داشت، حالا، در روزهای خیز موج دیگر كرونا، فرصتی برای نگرانی نسبت به این ویروس را ندارد، شهری كه سقفی امن برای شهروندانش ندارد، چه باكی از یك ویروسی دارد كه به چشم نمی‌آید؟

هراس از آینده

فرماندار شهرستان دنا بیشتر از سه دقیقه فرصتی برای گفت‌وگو ندارد، می‌گوید كه مهمان دارد، از تهران آمده‌اند، وزیر راه و شهرسازی، رییس سازمان هلال‌احمر كشور، رییس سازمان مدیریت بحران كشور، رییس بنیاد مسكن انقلاب اسلامی، جلسه‌ها را تشكیل داده‌اند و بازدیدها هم به پایان رسیده است. عبدالحمید پناهی می‌گوید كه تیم‌ ارزیابی، از روز شنبه، دوم اسفند بازدیدهای خود را از خانه‌ها آغاز خواهد كرد و این بازدید، با دقت و با جزییات همراه خواهد بود.

برآورد اولیه او نشان می‌دهد كه از میان ۱۹ هزار خانه، ۴۵۰ خانه به بازسازی نیاز دارند و باقی به تعمیرات. پناهی از مصوبات جلسه مشترك با پایتخت‌نشین‌ها می‌گوید، از اینكه قرار است در مجموع ۲۰ میلیارد تومان كمك بلاعوض به سی‌سختی‌ها تعلق بگیرد. سقف این كمك‌هزینه ۲۰ میلیون تومان است و به خانواده‌هایی پرداخت می‌شود كه خانه‌هایی با 70درصد تخریب داشته باشند. علاوه بر این، پناهی از تامین تسهیلات كم‌بهره برای زلزله‌زدگان سی‌سختی می‌گوید، اما سقف و میزان بهره این وام را مشخص نمی‌كند.

به گفته او، ۴۰۰ نفر از معتمدهای محلی در قالب ۹ تیم به همراه بسیج، نیروی انتظامی و هلال‌احمر در مركز محلات مستقر شده‌اند و تقسیم هزار و ۸۰۰ چادر نیز به پایان رسیده است. آخرین اشاره پناهی در این گفت‌وگوی كوتاه، پرداخت كمك‌معیشت به ۳۰۰ نفر و آواربرداری از تخریب‌های ساختمان‌های اصناف است. علاوه بر فرماندار شهرستان دنا، سایر مسوولان محلی نیز هنوز از میزان دقیق خسارات خبر ندارند.

جهاد كشاورزی می‌گوید كه زلزله ۹۵ میلیارد تومان به كشاورزی این شهرستان خسارت داده است، مزارع پرورش ماهی به كلی از بین رفته‌اند و بخشی از گلخانه‌ها از بین رفته‌اند. این نتیجه ارزیابی نخست است. استاندار كهگیلویه و بویراحمد از خسارات بالای زلزله سی‌سخت می‌‌گوید، از ۶۳ مصدوم زلزله، از درمان ۲۵ مصدوم، از اردوگاه‌های اضطراری و تحویل چادر و اقلام اضطراری.

رییس مركز فوریت‌های پزشكی كهگیلویه و بویراحمد از آماده‌باش بیمارستان‌ها و اورژانس‌ها و بستری ‌شدن ۷ نفر از مصدومان در یاسوج می‌گوید و البته از اینكه حال هیچ‌كدام از مصدومان وخیم نیست. زلزله‌ سی‌سخت جانی را نستانده است و شاید همین غیاب آمار مرگ‌و‌میر خود در بی‌خبری از احوال مردم سی‌سخت بی‌اثر نبوده است، با گذشت دو روز از زلزله، سی‌سختی‌ها روزهای دشواری را زیر برف و باران و همراه با ترس و تنهایی گذرانده‌اند، صدای‌شان چندان به راس خبرهای رسانه‌ها راه نیافته است و از كم‌توجهی گلایه دارند. آنها گرچه زلزله را پشت سر گذاشته‌اند، نسبت به آینده خانه‌های نیمه ویران خود سخت بیمناك و نگران هستند، خسارت سخت زلزله سی‌سخت هنوز آغاز نشده است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha