سلامت نیوز:  پسر خاله کلاه قرمزی را یادتان هست؟ وقتی دعوا می‌شد می‌گفت: «چرا دعوا می‌کنید؟ اخماتونو وا بکنید؟» البته در حد پسر خاله، گفتن این حرف بسیار ساده است و اگر ما این‌قدر انسان‌های ساده و سهل‌گیری بودیم اصلا کارمان به دعوا نمی‌کشید. دعوا و اختلافات به کرات در سطح جامعه دیده می‌شود.

خانواده هم که کوچک‌ترین بخش جامعه است، با این موضوع درگیر می‌شود. البته چون خانواده کوچک‌تر از جامعه است دلیلی نمی‌شود که دعوا و اختلافاتش هم کوچک‌تر باشد. ضمن اینکه ناآرامی در خانواده به سطح جامعه هم کشیده می‌شود. از این رو نحوه برخورد و حل اختلاف در خانواده مساله جدی و مهمی است؛ به ویژه زمانی که فرزندان یک خانواده ازدواج می‌کنند احتمال روشن شدن تنور اختلاف بیشتر می‌شود.

اختلافات بین عروس و خواهر شوهر، جاری‌ها و باجناق‌ها برای قدیم‌ها نیست، امروزی‌ها هم درگیر این‌گونه اختلاف‌ها می‌شوند.  با دکتر شهره شکرزاده به گپ و گفت نشستیم تا دلایل بروز اختلاف در خانواده و راه‌های حل آنها را بدانیم.

چرا دعوا می‌کنید؟

تعامل والدین با یکدیگر در خانه بسیار مهم است. مسائلی که در خانه پیش می‌آید از همان بچگی روی افراد تاثیر می‌گذارد. زمانی که بین والدین اختلافی پیش می‌آید باید بدانند که چگونه برخورد کنند. فرزند، رفتارهای مختلف را در شرایط متفاوت از والدینش یاد می‌گیرد. حال اگر این یاددهی یا یادگیری همراه با استنباط‌های اشتباه باشد، بچه با آنها بزرگ شده و وارد جامعه می‌شود.

این فرزند در زمان ازدواج و پیوند با شخصی دیگر هم رفتارها و شناخت‌های غلط را با خود به محیط جدید می‌برد و حال که وارد خانواده‌ای دیگر با افرادی از جنس متفاوت شده، نمی‌تواند به خوبی ارتباط برقرار کند. با هر رفتاری آن‌گونه که یادگرفته (غلط یا درست) برخورد می‌کند و همین می‌شود که با اعضای خانواده همسر هم که در شرایطی دیگر بزرگ شده‌، دچار اختلاف می‌شود. زیرا او یاد گرفته همه چیز را از منظر خودش ببیند و زمانی که شرایط را تطابق می‌دهد، یادش می‌آید پدر و مادرش چه رفتاری انجام می‌دادند.

او نمی‌داند آیا رفتار و تعامل آنها درست بوده یا نه. ممکن است به این هم فکر نکند که شاید استنباط او از نحوه برخورد آنها غلط بوده است.

آیا مهارت‌های زندگی را بلدیم؟

مهارت‌های زندگی و دانستن آنها از اهمیت بالایی برخوردار است و روز به روز که می‌گذرد تعداد آنها بیشتر می‌شود و لازم است هر فردی نسبت به آنها آگاهی داشته باشد. کمی با خود فکر کنید که چقدر مهارت‌هایی همچون مهارت نه گفتن، حل مساله، تصمیم‌گیری و... را بلد هستید. آیا آموزش‌هایی در این رابطه دیده‌اید؟

متاسفانه در کشور ما و به ویژه در آموزش و پرورش به مساله آموزش مهارت‌های زندگی پرداخته نمی‌شود. افراد هم به خودی خود به دنبال یادگرفتن آنها نمی‌روند و به همین ترتیب اهمیت آنها را در زندگی درک نمی‌کنند. در زیرمجموعه مهارت‌های زندگی، مهارت‌های ارتباطی قرار می‌گیرد.

دانستن آنهاست که می‌تواند احتمال ایجاد اختلاف با افراد را کم کند. این موضوع همچنین راه‌های برطرف کردن مشکلات را نیز آموزش می‌دهد. زمانی که مهارت‌های ارتباطی‌ای همچون مهارت کلامی، ارتباط چشمی، خوب گوش دادن، زبان بدن و... را بلد باشیم به خوبی متوجه می‌شویم که با هر فردی با ویژگی‌های فردی خودش چگونه رفتار کنیم تا مشکلی در ارتباطمان به وجود نیاید. همچنین اگر با افراد خانواده، به ویژه خانواده همسر دچار اختلاف شدیم چگونه آنها را حل کنیم.

هنگام بروز اختلافات، مهارت‌های زندگی همچون مهارت حل مساله که راه‌های مختلف و شیوه‌های مقابله با بحران را نشان می‌دهد به کمک می‌آید.

اخم‌ها را باز کنید

زمانی که در خانواده اختلافی به وجود می‌آید و دعوا می‌شود، دو راه برای حل این مساله پیش روی شماست که اگر مهارت‌های حل مساله را بلد باشید به راحتی می‌توانید اختلافات را حل کنید.
حل مساله یا هیجان مدار است یا مساله مدار. شما باید تشخیص دهید که در شرایط پیش آمده از کدام استفاده کنید. اگر کار آن‌قدر بالا گرفته بود و آتش دعوا تند شده بود باید مقابله هیجان‌مدار داشته باشید و بدون هیچ‌گونه جانبداری، افراد را آرام کنید. حواستان باشد، جمله «حق با توست» آتش زیر خاکستر است و جز اینکه تنور دعوا را داغ‌تر کند، فایده‌ای دیگر ندارد.

اما اگر اختلافات به دعوا و ناسزا گفتن نرسیده و منطق افراد هنوز کار می‌کند، وظیفه بزرگ‌تر خانواده است که دو طرف را بنشاند و حرف‌هایشان را بشنود و مساله را بررسی کند و به نتیجه برساند. البته در این موارد هم لزوم یادگیری مهارت‌های زندگی دیده می‌شود.
مهم است که افراد تفکر مثبت داشته باشند و مسائل را درست ببینند تا بتوانند بهتر با آن روبه‌رو شوند. همچنین دانستن شیوه‌های مقابله با بحران نیز در حل اختلافات بسیار کارآمد است.

آشتی‌کنان خانوادگی

هر پدر و مادری دوست دارد فرزندانش دور هم جمع شوند. آنها به عنوان رئیس قبیله دوست دارند اهالی قبیله را خوش و خرم کنار هم ببینند. هیچ پدر و مادری طاقت قهر فرزندانش را ندارد.
به هر حال نمی‌شود گفت که اگر دو جاری یا باجناق دعوایشان بشود، همسرانشان همان رابطه خواهر و برادری را ادامه می‌دهند، به هر حال کدورت بین آنها ایجاد می‌شود. به همین دلیل دیگر اعضای خانواده و مخصوصا والدین تلاش می‌کنند تا افرادی را که قهر هستند با هم آشتی دهند تا دوباره جمعشان جمع شود.
اما آشتی دادن هم راه و روش خودش را دارد. افراد با تجربه و کسانی‌ که مهارت‌های ارتباطی را به خوبی می‌دانند، تشخیص می‌دهند با هر فردی چگونه باید رفتار کنند؛ برای مثال بعضی از افراد زمانی که عصبانی هستند به هیچ عنوان منطقشان کار نمی‌کند، پس تنها باید او را آرام کرده و از معرکه دور کنید.

اصلا سعی نکنید او را قانع کنید، او قدرت قانع شدن و پذیرش اشتباهاتش را ندارد.  والدین و بزرگتر خانواده باید پا پیش بگذارند و با بررسی موضوع سعی کنند آن را حل کنند. البته گاهی هم افراد حرف همسن و سال خودشان را بهتر قبول می‌کنند. اصولا حضور یکی از افراد خانواده به عنوان سفیر صلح، نعمت است؛ البته به شرطی که هر دو طرف دعوا او را قبول داشته باشند!

گاهی دو طرف دعوا آن‌قدر غرور دارند که به هیچ وجه حاضر نمی‌شوند آشتی کنند. در این حالت بهتر است کاری به کارشان نداشته باشید تا در اثر گذر زمان از اسب سرکش غرور پیاده شوند. البته بزرگترها می‌توانند یک بار امتحان کنند و اگر آنها حاضر نشدند کدورت‌ را کنار بگذارند، اجازه دهند تا خودشان به نتیجه برسند؛ نتیجه‌ای که شاید سال‌ها زمان ببرد!

منبع: همشهری

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha