دكتر رامین خدابخشی در گفتوگو با ایسنا، افزود: ابراز محبت خود یك مقوله معمولی است اما ابراز بیش از حد آن میتواند مشكلاتی را به همراه داشته باشد.
وی ادامه داد: این روزها مادرها، بیش از حد لازم دلواپس فرزندان خود هستند و بسیاری از والدین برای این كه محبتهای افراطی خود به فرزندشان را توجیه كنند عنوان میكنند كه زمانه ما عوض شده است و بچهها به مراقبت بیشتری نیاز دارند.
خدابخشی ضمن بیان این مطلب كه این میزان محبت از سوی والدین لازم نیست و توجیهی ندارد، اظهار كرد: نتایج نشان داده است كه محبت بیش از حد به كودك اثر منفی دارد. در حالی كه براساس آمارها و مشاهدات بالینی ما كودكان امروز در مقایسه با نسلهای پیشین، زندگی راحتتری دارند. امكاناتی كه یك كودك از طبقه متوسط امروز دارد در اختیار بچههای آن زمان نبود.
این روانشناس بالینی با بیان این كه نظارت والدین بر اغلب فعالیتهای بچهها اعم از غذا خوردن و تماشای تلویزیون گرفته تا روابط با دوستان و ثبت نام در انواع كلاسهای ورزشی، موسیقی، زبان انگلیسی بسیار زیاد شده است، گفت: یك دلیل آن این است كه امروز والدین بچههای خود را بسیار خاص و متفاوت میدانند و از آنها مراقبتهای ویژهای میكنند.
وی ادامه داد: این مراقبتها به حدی افزایش یافته است كه پدرو مادر از سالنهای ورزشی تا دبیرستان، دانشگاه، خدمت سربازی و حتی پیدا كردن شغل نیز به دنبال فرزندشان هستند تا او بتواند به مسیرش ادامه بدهد.
دكتر خدابخشی با توضیح این مطلب كه محبت بیش از حد در نهایت به كنترل منجر میشود، گفت: در این صورت آزادی و استقلال از كودك سلب میشود.
به گفته این روانشناس بالینی، مادر امروز هم دلسوزی بیش از حد دارد و هم كنترل بیش از حد.
وی ادامه داد: زمانی كه پدرومادر به كودك بیش از حد محبت میكنند، او مفهوم ارزش را از یاد میبرد. تصور كنید كودك انواع و اقسام ماشینهای اسباب بازی از نوع عالی را در اختیار دارد. حال اگر یكی نفراز آشنایان یك ماشین اسباب بازی به او هدیه بدهد كه یك ماشین معمولی هم باشد، آن را به گوشهای پرتاب میكند، زیرا از بازی كردن با این وسیلهها دیگر لذت نمیبرد.
خدابخشی با بیان این كه این گروه از والدین سعی میكنند مشكلات فرزندشان را خود حل كنند، اظهار كرد: این افراد زمانی كه بزرگ میشوند با مشكلات فراوانی دست به گریبان خواهند بود كه از این میان می توان به پایین آمدن اعتماد به نفس و توانایی در اداره خود اشاره كرد.
وی ادامه داد: ترس از شكست خوردن و خطا كردن در وجود این كودك نهادینه میشود و هیچ گاه نمیآموزد چگونه باید برای زندگی كردن بر روی پاهای خودش بایستد.
این روانشناس بالینی، اختلال در رشد شناختی و بلوغ عقلی را از جمله دیگر جنبههای منفی محبت بیش از حد دانست و اظهار كرد: این افراد در تواناییهایی نظیر گفتوگو و بیان نیازهایشان، حل مشكلات و تعامل با افراد دیگر دچار نارسایی هستند.
وی تاكید كرد: پدر و مادر باید انرژی خود را بر روی استقلال و افزایش آستانه تحمل فرزند خود بگذارند.
این روانشناس بالینی در ادامه به افزایش اضطراب والدین نیز اشاره كرد و گفت: والدینی كه مدام ارزشهای خود را با موفقیتهای فرزندانشان محك میزنند، احساس غمگینی بیشتری میكنند و تصویر منفیتری از خود در مقایسه با والدینی كه خود را درگیر این ارزیابیها نمیكنند، دارند.
وی افزود: در مشاهدات بالینی مشخص شده است كه این بچهها والدین خود را اذیت میكنند و رفتارهای پرخاشگرانه از خود نشان میدهند و حتی والدین خود را تهدید میكنند.
خدابخشی، پیدا كردن یك شخصیت خودشیفته در كودكانی كه بیش از حد تحت حمایت عاطفی قرار میگیرند را از دیگر جنبههای منفی این امر دانست و عنوان كرد: این بچهها بسیار مغرور هستند، در حالی كه توانایی و بضاعت كمی دارند، اهمیت زیادی به خواستههای خود میدهند و بدون توجه به امكانات والدین در به دست آوردن اهداف خود سرسختی میكنند و زیادهخواه میشوند.
وی ادامه داد: این كودكان هیچگاه فرصت كافی پیدا نمیكنند كه با فكر خود كاری را شروع كنند زیرا همیشه بر روی كارهایشان نظارت میشود و زمانی كه در بطن مشكلات قرار می گیرند به علت ترس از شكست عقب میكشند.
این روانشناس بالینی، با بیان این كه اغلب این بچهها همزمان با ورود به اجتماع، دستخوش انواع انحرافات میشوند، گفت: برخی از اینها به سمت استفاده از مواد مخدر متمایل میشوند. دیگر این كه این بچهها با مظاهر قدرت چون معلمها، مدیران خود، والدین و رییس خودشان نمیتوانند سازگار شوند و كنار بیایند. طغیان و نافرمانی نیز نتیجه دیگر این حمایت بیش از حد است.
وی ادامه داد: چون این كودكان مرتب از سوی الدین خود برای انجام كارهایی نهی میشوند و عباراتی میشنوند مانند این كه « بیرون نرو!، مسافرت نرو! ، اردو نرو ! و ...» خسته میشوند. در حالی كه نوجوانان دوست دارند خودشان تصمیم بگیرند و ریسك كنند. این حمایتهای افراطی منجر به سركشی افراطی میشود.
به گفته خدابخشی، دلیل والدین برای ابراز بیش از حد محبت به فرزندشان این است كه احساس میكنند دوران كنونی برای فرزندشان خطرناكتر شده و میترسند مبادا كودكانشان در انجام وظایف خود شكست بخورند.
وی ادامه داد: دلیل دیگر نیز این است كه والدین تصور میكنند اگر بچهها مستقل شوند و كارهایشان را خودشان انجام بدهند از آنها بینیاز شده و تنهایشان میگذارند.
این روانشناس بالینی، با بیان اینكه نوع تربیت در میان خانوادههای ایرانی از «تربیت محدود» به «تربیت آزادی» رسیده است، گفت: در گذشته والدین برای بچهها محدویت اعمال میكردند. حالا پدرو مادرهای امروز ما چون در همان سیستم تربیتی پرورش یافتهاند، كودكان خود را كاملا آزاد میگذارند.
وی ادامه داد: این در حالی است كه بهترین نوع تربیت، تربیت «آزادی محدودیت» است. «تربیت آزادی»، نه تنها موجب شده اعتیاد گسترش یابد، بلكه چون جامعه ما به سمت تربیت آزادی و امكانات بیش از حد دادن به بچهها حركت میكند این آمار در آینده بیشتر نیز خواهد شد.
خدابخشی با اشاره به اینكه حمایت افراطی، ارتباط مستقیم با رفاه و طبقه اقتصادی ندارد، گفت: حمایت افراطی، بیشتر در میان خانوادههای متوسط رو به بالا دیده میشود. اما بچههایی كه در فقر هستند نیز ممكن است مورد حمایت عاطفی قرار بگیرند. به عنوان مثال ممكن است یك نوجوان از خانوادهای با سطح طبقاتی پایین، ساعت 10 شب به خانه بیاید و مادر به او چیزی نگوید و حتی در مقابل خطای فرزند به او خدمات بدهد. در اینجا دیگر تفاوتی نمیكند كه این اتفاق در یك خانواده فقیر بیفتد یا ثروتمند. هر دو انحراف از تربیت است.
وی ادامه داد: مهمترین كاری كه والدین باید انجام بدهند این است كه روشهای تربیتی خود را اصلاح كنند. اگر مادران تربیت فرزند خود را به همین سبك و سیاق، ندانم كاریها، افراط در محبت و درك ناصحیح از تربیت پی بگیرند، جامعه ما روز به روز بیشتر به سمت انحراف حركت میكند.
خدابخشی با اشاره به اینكه متاسفانه بخشی از تفكر غلطی كه امروز درباره تربیت وجود دارد از سوی متخصصان روانشناسی ما تقویت میشود، عنوان كرد: این اقدامات موجب میشود یك ساختار سازی در مسیر منفی و به سوی انحراف در تربیت صورت بپذیرد.
این روانشناس بالینی ادامه داد: زمانی كه فرصتهای دوران كودكی را برای تربیت بچهها با ترویج این عقیده كه «بگذار بچه آزاد باشد» از دست میدهیم، دیگر برای اصلاح این رفتارها در زمان نوجوانی دیر میشود. تربیت مانند موم است كه هر چقدر زمان میگذرد تغییر شكلش دشوار و دشوارتر میشود.
وی با بیان این كه «فرزند سالاری» مفهومی است برگرفته از استیصال والدین، اظهار كرد: فرزند سالاری دیدگاه نادرستی است و دلیل استفاده از این مفهوم از سوی متخصصان ما این است كه شاید مفهوم تربیت را به خوبی نشناختهاند.
نظر شما