سلامت نیوز :قتلی كه توسط یك پسر 17ساله و به هواداری از دوستش انجام شده از دو جنبه قابل بررسی است. نخست رفتارهای پرخاشگرانه‌ای كه در نوجوانان دیده می‌شود و سپس انگیزه قاتل از شركت در نزاع كه در واقع طرفداری از دوستش بوده است.

آنچه مسلم است نوجوانی دوره پرسش و گذر از هیجانات روحی است اما متاسفانه در جامعه ما آن‌طور كه باید و شاید فرهنگ مواجهه پرخاشگری و كنترل خشم
– به عنوان یكی از هیجانات- نهادینه نشده و نه در خانواده و نه در مكان‌های دیگر افراد نمی‌توانند خشم و پرخاشگری خود را برون‌ریزی كنند. حال آنكه باید در خانواده بسترهای لازم برای مبارزه با خشم كه یكی از مهم‌ترین مهارت‌های زندگی و روابط بین فردی و اجتماعی نوجوان است، فراهم شود، اما برخی خانواده‌ها چنین جایگاهی را برای نوجوان ندارند.

 حتی ممكن است فرد در خانواده كتك بخورد و ناسزا بشنود و در واقع خانواده به بستری به عنوان خشونت علیه نوجوان تبدیل شود و او را به سوی رفتار پرخاشگرایانه سوق دهد. عده‌ای از افراد جامعه كه در كودكی و نوجوانی قربانی رفتار پرخاشگرانه و خشن خانواده بوده‌اند در حقیقت زخم‌خورده هستند و در آینده پرخاشگری را در رفتار زناشویی نیز بروز می‌دهند. عده‌ای نیز در سنین پایین‌تر و با ارتكاب جرم در نوجوانی بازتاب خشونت‌ها را به نمایش می‌گذارند. علاوه بر این موضوع، تاثیرپذیری در سنین كم نیز بسیار حایزاهمیت است. در واقع تاثیرپذیری در نوجوانی است كه معنا و مفهوم پیدا می‌كند. در این دوره افراد همبستگی بالایی با هم دارند و چه بهتر كه این همبستگی در جهت مثبت و اهداف والا باشد.

اما مشكل زمانی خود را نشان می‌دهد كه افراد مشكل‌دار و پرخاشگر یكدیگر را پیدا كنند و در حالی‌كه خودشان زمینه هیجان و مشكلات حل‌نشده را دارند و نحوه تربیت آنها ضعیف و ناكارآمد بوده، با ورودشان به گروه و تعامل با یكدیگر تنش‌هایشان تشدید می‌شود و با رفتارهایی كه انجام می‌دهند خود را به خطر می‌اندازند یا به دیگران صدمه می‌زنند.

به عبارتی تنش و فشار روانی، حالت تدافعی و انگیزه‌های نفرت‌آمیز و تلافی‌جویانه را كه با نزاع و ضرب و شتم همراه است در این گروه‌ها بیشتر شاهدیم و این رفتارها به خاطر ساختار گروه و به هواخواهی افراد آن از یكدیگر به كرات تكرار می‌شود؛ گروهی كه به طور طبیعی رهبر و اعضای آن رفتار تكانشی و مقابله‌جویانه بیمارگونه دارند در راستای حمایت از یكدیگر وارد عمل می‌شوند و دست به جرم می‌زنند.

 برای جلوگیری از چنین رفتارهایی به نظر می‌آید باید چند توصیه را در نظر بگیریم: كاركرد نهاد خانواده باید مورد دقت دوباره و بررسی قرار گیرد. خانواده‌ها باید از آموزش تربیتی صحیح و مهارت در تربیت فرزندان خود برخوردار باشند و از آن استفاده كنند. بستر جامعه توسط خانواده باید اصلاح شود به نحوی كه مردم بتوانند مقابله با خشم را آموزش ببینند و بدانند چگونه باید خشم خود را برون‌ریزی كنند.

خیلی از مواقع خشم فرو خورده شده و همین باعث می‌شود افرادی كه ظاهرا منفعل هستند این قابلیت را داشته باشند كه هر لحظه بتوانند ضربه‌ای جبران‌ناپذیر به دیگران بزنند. بنابراین نهادهای اجتماعی باید جایی را در نظر بگیرند كه افراد خود را از اضطراب تخلیه كنند و همه افراد بتوانند از آن بهره‌مند شوند. همچنین باید در جامعه به رشد در ابعاد مختلف هویتی، جسمی و شناختی توجه شود، این نكته مهمی است كه در مدارس ما فراموش شده و مربی بهداشت فقط به موضوعاتی مانند ناخن و مو توجه دارد اما به سلامت روح و روان كه به مراتب مهم‌تر است توجه نمی‌شود. توصیه می‌كنم این نكته نیز در مدارس رعایت شود؛

البته این كار درازمدت و تخصصی است كه با استفاده از روان‌شناسان كارآمد و در سطوح مختلف باید انجام شود و شهروندان باید از نوجوانی و كودكی در آموزش‌وپرورش مهار خشم و كنترل آن را بیاموزند. از طرفی فضاهایی مانند باشگاه‌های ورزشی می‌توانند به تخلیه انرژی نوجوانان كمك كنند، اما باید در كنار آن مهار خشم آموزش داده شود.

 نوجوانان افراد پرانرژی هستند و ناكامی به همراه این انرژی تخلیه‌نشده در افراد به پرخاشگری و استرس تبدیل می‌شود و در نتیجه رفتار تحریك‌آمیز بروز می‌كند. پس نوجوانان چه دختر و چه پسر باید این انرژی را تخلیه كنند. این تخلیه انرژی در كنار آموزش برون‌ریزی عاطفی و مشاوره روان‌شناسی می‌تواند بسیار موثر باشد.

ضمن اینكه وظیفه مشاوران آموزش‌وپرورش و مربیان پرورشی و تربیتی است كه در این زمینه بكوشند اما آنها بیشتر به كارهای آموزشی می‌پردازند و تربیت بخش مهمی است كه فراموش شده است، البته تعداد كم این مربیان نیز نسبت به دانش‌آموزان نكته‌ای است كه باید به آن توجه شود و مورد بررسی قرار گیرد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha