سلامت نیوز: در گوشه ای از استان گلستان نوجوان بازمانده از تحصیلی زندگی می کند که در تلاش است تا برادر کوچکش به سرنوشت او و دیگر اعضای خانواده اش دچار نشود و از تحصیل بازنماند.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از مهر،  میلاد  نوجوان 16 ساله ای است که فقر و نداری موجب شد تا بجای آنکه اکنون مانند هم سن و سالانش پشت میز کلاس درس باشد به کارگری می پردازد.

میلاد گلوی، ساکن روستای رحمت آباد بخش کمالان علی آباد کتول است که در خانه ای کلنگی و محقر سکونت دارند.

وی که نان آور خانواده شش نفری است می گوید: به دلیل مشکلات مالی، فقر و تنگدستی هنوز هیچیک از خواهرها و خودم به مدرسه نرفته ایم.

وی افزود: وقتی که صبح ها به سر کار می رفتم و بچه ها را می دیدم که به مدرسه می روند، تصمیم گرفتم بردار کوچکم "محمد" را به مدرسه بفرستم تا مانند دیگر اعضای خانواده مان از تحصیل بازنماند.

میلاد با اشاره به اینکه محمد حدود دوهفته به مدرسه شهید  درویش محمدی رحمت آباد  می رود ولی هنوز لوازم التحریر و پوشاک مناسب ندارد بیان داشت: همین که بردارم به مدرسه می رود من آرامش گرفتم و با انرژی بیشتری کار می کنم تا در آینده موفق شود.

وی به وضع خانوادگی اش اشاره می کند و می گوید: یک خواهرم ازدواج کرده و به خانه بخت رفته و خواهر دیگرم همراه مادرم در منزل است و کار می کند.

این نوجوان 16 ساله که فقط می تواند قرآن را بخواند از علاقه اش برای درس خواندن می گوید و اضافه می کند: هزینه ها و مخارج زندگی اجازه نمی دهد به مدرسه بروم.

مادر میلاد از یکی از اقوام ساکن در گلستان بوده و پدرش نیز از مهاجران افاغنه است و این کودکان فاقد شناسنامه هستند و محمد به رغم آنکه شناسنامه ندارد نسبت به ثبت نامش در مدرسه اقدام شد تا تکلیف شناسنامه شان معلوم شود.

میلاد از زمانی که خود را شناخت به کارگری مشغول بود و تاکنون شغل هایی مانند بنایی، گچ کاری و نقاشی ساختمان کرده است.

وی درباره دستمزدش می گوید: روزانه هشت تا 10 هزار تومان مزد می گیرم و اگر تا غروب یکسره کار کنیم، شاید 15 هزار تومان دستمزد بدهند.

میلاد که به تازگی به همراه خانواده اش به روستای رحمت آباد علی آباد آمده است،پیش از این در شهرستان آق قلا سکونت داشتند و میلاد نیز در کوره آجرپزی مشغول کار بود.

آنها اکنون در منزلی مستاجر هستند که ماهانه 80 هزار تومان اجاره پرداخت می کنند و میلاد می گوید: مجبوریم خانه کوچکتری اجاره کنیم تا بتوانیم خرج تحصیل محمد را تامین کنیم.

میلاد با تمام سختی ها بردارش محمد را روانه مدرسه و تحصیل کرده است تا طعم تلخ بیسوادی را محمد نچشد و بتواند برای آینده کشور فرد مفیدی باشد.

در عین حال میلاد همچنان چشم به روزهایی دوخته است تا خود نیز بتواند به مدرسه رود و رویای شیرین تحصیل را بچشد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha