چشم و هم چشمی و رواج فرهنگ مصرف گرایی از جمله عواملی است که به گفته برخی از کارشناسان، استحکام خانواده ایرانی را تحت تاثیر قرار داده و حتی گاه به طلاق و جدایی زوج ها منجر شده است.

سلامت نیوز: چشم و هم چشمی و رواج فرهنگ مصرف گرایی از جمله عواملی است که به گفته برخی از کارشناسان، استحکام خانواده ایرانی را تحت تاثیر قرار داده و حتی گاه به طلاق و جدایی زوج ها منجر شده است. این در حالی است که در گذشته ویژگی برجسته و آشکار خانواده های ایرانی، قناعت و صرفه جویی بود که چون با گذشت و صبوری همراه می شد، فضای محبت آمیز و مهربانانه و صمیمی را در میان اعضای خانواده به ویژه همسران ایجاد می کرد.

اما امروزه با هسته ای شدن خانواده، کاهش مدت زمان گفت وگو بین اعضای خانواده کم رنگ شدن احترام به والدین، نداشتن مهارت کافی برای تربیت فرزندان و تزلزل باورها و اعتقادات و آسیب هایی مانند آن استحکام نهاد خانواده را که به نظر برخی در حال گذار از سنت به مدرنیته است، با چالش هایی رو به رو کرده و زمینه های طلاق را افزایش داده است.

درباره طلاق و دلایل افزایش آن می توان از ابعاد مختلف بحث کرد. اما آن چه در این مطلب قصد واکاوی آن را داریم یکی از آسیب های جدی است که نهاد خانواده را تحت تاثیر خود قرار داده است و می توان سرنخ های آن را در پدیده طلاق یافت.

طلاق ضروری و غیرضروری

طبق آمارها بیشتر طلاق ها در ۵ سال اول زندگی مشترک رخ می دهد. به نظر می رسد این موضوع باید زنگ خطر را در بین خانواده ها به صدا در آورده باشد اما نکته این جاست که هر قدر برای خانواده وقت بگذاریم و تلاش کنیم که انتخاب شریک زندگی صحیح و مناسب باشد، باز زوج جوان باید خود را برای ورود به یک زندگی مشترک با تمامی ابعاد آن آماده کرده و مهارت های زندگی را آموخته باشند. در غیر این صورت زوج پس از تجربه اولین ناکامی ها تسلیم می شوند و مقاومت خود را از دست می دهند.

مسعود هنربخش، کارشناس ارشد روان شناسی بالینی و کارشناس مسئول دفتر پیش گیری از آسیب های اجتماعی سازمان بهزیستی خراسان رضوی با بیان این مطلب به خراسان می گوید: اولین نکته ای که بسیاری از زوج های جوان نسبت به آن بی توجهی می کنند، این است که فقط لفظ زندگی مشترک را یاد گرفته اند و از ابعاد مختلف آن غافل هستند.

واقعیت این است که در زندگی مشترک نیازها، خواسته ها، انتظارات و توقعات همه مشترک است و دختر یا پسر حق ندارد در چارچوب زندگی مشترک فقط به فکر برآورده کردن نیازهای خود باشد و درست بالعکس باید به چنان بلوغی رسیده باشد که اقداماتش دیگرخواهانه و به نفع طرف مقابل باشد. در بسیاری از موارد طلاقی که به ویژه در بین زوج های جوان رخ می دهد در واقع طلاق های غیرضروری است که به علت نداشتن مهارت حل مسئله، ناتوانی در ایجاد برقراری ارتباط صحیح، خودمحوری، نداشتن انصاف، داشتن انتظارات غیرواقع بینانه، تکیه بر اصل سود و زیان در زندگی مشترک کار به اختلاف جدی و تنش می انجامد.

طلاق زمانی ضروری است که اعتیاد، خیانت یا اختلال روانی امکان زندگی مشترک را نابود کند و در عمل زوج نتوانند با هم زندگی کنند اما هم اکنون ما شاهد درخواست طلاق از سوی تعداد زیادی از زوج های جوانی هستیم که پس از یکی ۲ سال از شروع زندگی مشترک، از نبود تفاهم گلایه و ابراز می کنند که حرف هم را نمی فهمند، در صورتی که دلیل این امر را می توان در نداشتن مهارت های زندگی و غلبه فرهنگ مصرفی و نبود قناعت در خانواده ها و دیگر عوامل یافت.

غلبه فرهنگ مصرفی و افزایش طلاق

به گفته هنربخش آن چه در مراکز مشاوره و کلینیک ها مشاهده می شود، مراجعه تعداد زیادی از زوج های جوان برای حل مشکلاتشان است. اما در بیشتر موارد مشکلات اساسی نیست و صرفا برآورده نشدن نیازها و خواسته و یا توقعات طرفین بین آن ها تنش به وجود آورده است.

اگر بخواهیم بررسی بیشتری از این موضوع داشته باشیم، باید بر اساسی ترین تاثیراتی که فرهنگ مصرفی در خانواده بر جای می گذارد، اشاره کنیم.

در فرهنگ مصرفی همواره محور «فرد» است و این فرد است که در اولویت قرار دارد نه منافع خانواده، در صورتی که در زندگی مشترک اصل منافع خانواده است و اعضای خانواده باید به طور مشترک درباره برآوردن نیازهای اساسی خانواده قدم بردارند. یکی از بارزترین مشخصه های فرهنگ مصرفی گرایش به مدگرایی است. در این راستا خانواده تابع جدیدترین مدهای روز لوازم خانگی، پوشاک و سبک زندگی است و تلاش می کند از مد روز عقب نیفتد. در چنین شرایطی رقابت و مقایسه برای خرید جدیدترین و به روزترین لوازم زندگی، خانواده را به سبقت جویی از اطرافیان وا می دارد.

این در حالی است که این نیازها اغلب کاذب و خواسته ها ی غیرضروری است و تلاش اعضای خانواده برای به روز ماندن طبق قواعد فرهنگ مصرفی آن ها را از چشیدن شیرینی زندگی مشترک محروم می کند. این جاست که با وجود تلاش برای به روز ماندن و در پیش گرفتن جدیدترین سبک و شیوه زندگی، رضایتمندی کاهش پیدا می کند زیرا خانواده وارد دور باطلی شده است که پایانی ندارد.

به گفته این مشاور، در فرهنگ مصرفی اصل بر سود و زیان است و فرد بلافاصله پس از سرمایه گذاری، قصد برداشت دارد در غیر این صورت احساس خسران خواهد کرد. در این شرایط خواسته ها و توقعات غیرضروری جایگزین نیازهای اساسی فرد می شود و تمام هم و غم وی معطوف به مسائل غیرضروری و خرید کالاهای مدرن و به روز می شود غافل از این که رضایتمندی و پایداری در زندگی به فرهنگ گفت و گوی صحیح، تبادل احساسات و عواطف، مهارت حل مسئله و ... مرتبط است. نکته این جاست که وقتی فردی در این الگوی فرهنگی بزرگ شود، چنان که بسیاری از خانواده ها چنین فضایی دارند، طبق اصول این الگو اول به خود و نیازهایش فکر می کند و به دنبال سریع ترین راه برای برآوردن آن است. او همسرش را به عنوان ابزاری برای رسیدن وی به خواسته هایش می بیند چنان که پدر و مادرش خدمتکارانی کم توقع برای او بوده اند تا هر آن چه می خواهد برایش فراهم شود. غافل از این که زندگی مشترک به تلاش مشترک نیاز دارد و همسر خدمتکاری نیست که کارش برآوردن نیازهای فرد باشد. چنان چه نیازهای وی در این زندگی مشترک برآورده نشود، اولین فکری که به ذهن فرد می رسد این است که «این آدم مناسب من نیست، زیرا نمی تواند نیازهای مرا برآورده کند.»

در چنین شرایطی فرد تلاش نمی کند نگرش خود به زندگی را تغییر دهد بلکه می خواهد طرف مقابل را تغییر دهد.

وقتی در مراجعه به مشاوره از جوان می خواهیم سعی کند نگرش خود را به زندگی عوض کند، جواب این است که «من به این سبک زندگی عادت دارم و نمی توانم خودم را تغییر دهم». تلاش برای تغییر نگرش، کار بسیار دشواری است و فردی که در یک خانواده مصرفی بزرگ شده است به سختی می تواند به خود بقبولاند که می توان زندگی ساده تری داشت. ساده ترین کار در این شرایط این است که با درخواست طلاق مشکل خود را به طرف مقابل تعمیم دهد و بگوید« ما به درد هم نمی خوریم» و خودخواهانه تر این که «شایستگی من بیش از این هاست که با چنین فردی زندگی کنم.»

تاخیر در کامرواسازی

هنربخش با اشاره به این که افراد فقط با تحمل مشکلات به رشد شخصیت و افزایش قابلیت های روانی می رسند، تصریح می کند: واقعیت این است که جوان امروز با نگرشی که به ازدواج دارد و آن را وسیله ای برای رسیدن به نیازها یا جبران کمبودهایش می بیند، در عمل فرصتی برای رشد و ایجاد قابلیت روانی به خود نمی دهد و در کنار مبارزه با مشکلات فرصت فراگیری جرات ورزی، شجاعت، انصاف، بخشش و ... را که همگی جزو قابلیت های روانی است، از دست می دهد. اگر فردی بخشش و گذشت، نوع دوستی و انصاف را در زندگی مشترک تجربه و برای به دست آوردن این مهارت ها تمرین کند، آن گاه می تواند لذت پایداری زندگی مشترک را بچشد. در فرهنگ مصرفی که در جامعه امروز ما گسترش پیدا کرده همه چیز حی و حاضر و آماده است و فرد بدون کمترین زحمتی به آنچه می خواهد می رسد. درحالی که یک زندگی مشترک به وقت گذاشتن، صبوری و سرمایه گذاری عاطفی و روانی نیاز دارد.

به عبارت دیگر ما در بسیاری از خانواده ها با مشکلی تحت عنوان تاخیر در کامرواسازی روبه رو هستیم.

گفته می شود انسان بالغ فردی است که بتواند از لذت های آنی و زودگذر خود برای لذت های پایدارتر بگذرد و تعادلی بین لذت های زودگذر و پایدار برقرار کند. اما جوانان رشد یافته در فرهنگ مصرفی برای رسیدن به لذت های زودگذر عجله دارند و صبوری و تحمل لازم را برای رسیدن به لذت های پایدار ندارند.

منبع: روزنامه خراسان

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha