چندین قرن پیش رستمی بود و فرزندی دلاور داشت. پهلوان ایرانی ندیده و نشناخته پسر را به خنجر دشمنی کشت و غم‌‌نامه‌ای جاودان را در تاریخ ادب فارسی رقم زد. اما در این روزگار هر روز غم‌نامه‌ای جدید شکل می‌گیرد و فرزندکشی به شیوه‌ای نو تکرار می‌شود. فجایعی رخ می‌دهند که داستان نیستند، ولی نمی‌توان به سادگی باورشان کرد.

سلامت نیوز :چندین قرن پیش رستمی بود و فرزندی دلاور داشت. پهلوان ایرانی ندیده و نشناخته پسر را به خنجر دشمنی کشت و غم‌‌نامه‌ای جاودان را در تاریخ ادب فارسی رقم زد. اما در این روزگار هر روز غم‌نامه‌ای جدید شکل می‌گیرد و فرزندکشی به شیوه‌ای نو تکرار می‌شود. فجایعی رخ می‌دهند که داستان نیستند، ولی نمی‌توان به سادگی باورشان کرد. نمی‌توان پذیرفت که پدری یا مادری پس از قتل جگرگوشه‌اش، به دنبال نوشدارو نمی‌رود و خود را ملامت نمی‌کند. آن‌قدر به درستی جنایت خود باور دارد، که همواره تکرار می‌کند: «کار درستی انجام دادم.»

به گزارش فرارو؛ در هفته‌ای که گذشت، مردی به نام جواد، به اتهام قتل دختر شش ساله‌اش بازداشت شد. جواد به دلیل مصرف مواد مخدر شیشه، خیال می‌کرد دخترک، حاصل ارتباط نامشروع همسرش با مرد دیگری است و به همین دلیل باید کشته شود.

در همان هفته ماموران پلیس مشكین‌شهر جنازه دختری را میان نخاله‌های ساختمانی پیدا كردند. ساعاتی بعد، دریافتند پدر این کودک در ماجرا نقش داشته است. به این ترتیب پدر معتاد در یكی از پارک‌های شهر شناسایی و دستگیر شد. متهم در بازجویی‌ها چنین اعتراف کرد: «صدایی به من می‌گفت دخترم شیطان است و اگر او را نكشم، خودم كشته می‌شوم.»

حادثه دلخراش دیگری که احساسات و افکار عمومی را به شدت جریحه‌دار کرد، کشته شدن سه دختر بی‌گناه توسط پدرشان بود. مرد سابقه اعتیاد به شیشه و كراک داشت و به دلیل قاچاق اسلحه به حبس ابد محکوم شده بود. در زندان با خبر می‌شود برای دختر بزرگش خواستگار آمده ‌است؛ به همین دلیل از زندان مرخصی می‌گیرد و به خانه می‌رود.

روز جنایت موادمخدر مصرف می‌كند و دخترانش را به بیرون شهر می‌برد. در موقعیتی سلاح می‌کشد و جان تک تک دختران را از کوچک به بزرگ می‌گیرد. او برای همسرش چنین دلیل می‌آورد: «نمی‌خواستم دخترانم با فقر و بدبختی بزرگ شوند.»

چندی پیش نیز خبرهایی رسید مبنی بر اینکه دختری 16 ساله در یک روستا، ساعاتی دیر به خانه می‌رود. پدر دختر که احتمال می‌داد فرزندش با پسر همسایه رابطه داشته باشد، با کتک‌های پی در پی و چند ضربه محکم، او را به قتل رساند.

این ماجرا یادآور داستان دختر 16 ساله دیگری است که توسط پدر به قتل رسید. مرد به نام غلام در یکی از محله‌های شمال غرب تهران، دختر خود را به ضرب دو گلوله کشت. کمی بعد همسرش به خانه باز می‌گردد؛ غلام خوشحال در را باز می‌کند و می‌گوید: «نسرین را کشتم»

خانواده این دختر، قصد داشتند «نسرین» را به عقد پسرخاله‌اش درآورند، اما او به جوانی دیگری علاقه داشت و روز حادثه به دیدنش رفته بود.

قاضی شهریاری در رابطه با این پرونده گفت: «یكی از صحنه‌های تأسف برانگیز در صحنه جنایت، این بود كه فرزندان و بستگان متهم، از او به خاطر كشتن دخترش تشكر می‌كردند و او را مورد تشویق قرار می‌دادند. حتی یكی از آنها پای متهم را بوسید و همه غیرتمندی مرد را ستایش كردند. همچنین جسد دختر نوجوان را با اسم حیوانات خطاب می‌كردند و یكی از اقوام تلاش می‌كرد خود را به جسد برساند و روی آن تف بیندازد.»

اما تنها پدران نیستند که فرزندانشان را به قتل می‌رسانند و احساس ناراحتی و پشیمانی نمی‌کنند. برای مثال مادری جوان، سال گذشته دخترش 7ساله‌اش را به شکلی غیرقابل باور کشت و بعد از جنایت بسیار شاد و مسلط بود.

او اعتقاد داشت شیطان در جسم دختر حلول كرده بود. زن بسیار خونسرد بود و با خنده جنایتش را چنین تشریح کرد: «چون هستی شیطان بود، موهایش مثل مار آویزان بود، من اسفند سوخته را روی سرش ریختم و به آشپزخانه رفتم و یك مرغ بزرگ درست كردم و به آن مرگ موش اضافه كردم و به خوردش دادم، اما به او اثر نمی‌كرد.

بعد از خوردن مرغ گلویش را گرفتم و فشار دادم و این كار را به صورت طولانی انجام دادم، اما خیلی قوی بود. وقتی دیدم در دستم چیزی نیست لیوانی برداشتم و آن را شكاندم و خرده شیشه‌هایش را در چشمانش و سایر قسمت‌های بدنش فرو كردم. اما انگار چیزی نمی‌شد. بازهم گلویش را فشار دادم، با چاقویی كه گرفتم دو بار به پهلویش و یكی هم در حنجره‌اش اما دیدم زنده است، شمشیری در خانه داشتم به پهلویش زدم و از آن طرف بدنش بیرون زد، دیدم در اتاق وسیله‌ای ندارم، كشان كشان به آشپزخانه بردمش و سیخ صلیبی شكل مخصوص ماهی را در گردنش انداختم و تیزی‌هایش را به بدنش فرو كردم اما باز هم نمرد.» شکنجه‌های وحشیانه این زن همچنان ادامه داشت، تا زمانی که چیزی از جسد دختر باقی نماند.

خانه‌های ناامن
در حالی که خانه باید امن‌ترین پناهگاه کودکان و فرزندان باشد، برخی خانه‌ها به ناامن‌ترین مکان‌های ممکن برای فرزندان تبدیل شده‌اند.

کارشناسان فرزندكشی را یکی از جنبه‌های خشونت خانگی علیه كودكان می‌دانند و امروزه درصد بسیاری از قتل‌های خانوادگی را در برمی‌گیرد. عمده دلایل فرزندكشی عبارتند از:
1- بیماری روانی والدین یا یكی از آنها ۲- پنهان‌کاری و تلاش برای مخفی کردن یک راز ۳- درگیری‌های خانوادگی ۴- فقر و نگرانی از آینده فرزندان ۵- ناقص الخلقه بودن كودک كه نگهداری از وی برای والدین دشوار است و یا ناامیدی از آینده او ۶- تعصبات 7-سوءظن ۸- جنون‌های آنی بواسطه فشارهای عصبی

اما آنچه در این بین پراهمیت می‌نماید این است که بسیاری از این جنایات پس از وقوع با احساس ندامت و پشیمانی همراه نیست و حتی قاتل بر صحت رفتار خود تأیید فراوان دارد.

برخی از کارشناسان، علت بروز چنین رفتارهای بی‌رحمانه و واکنش‌های بی‌تفاوت و سرد را به دلیل سرریز شدن انواع آسیب‌های اجتماعی و شدت یافتن بیماری‌های روانی می‌دانند.

دکتر مجید ابهری، رفتارشناس و آسیب‌شناس اجتماعی در تازه‌ترین یادداشت خود، مهمترین دغدغه رفتارشناسان و آسیب‌شناس‌های اجتماعی را افزایش شاخص‌های آسیب‌های اجتماعی در جامعه معرفی کرده است. شرایط موجود به درجه‌ای رسیده است که اختلالات روانی و افسردگی در جامعه ما دومین رتبه بیماری‌ها را از نظر تحمیل هزینه‌های بهداشتی، روانی، اجتماعی و اقتصادی دارد.

وی همچنین تأکید کرده است پرخاشگری و خشونت رو به افزایش است تا آنجا که بیش از 60 درصد از جرایم به علت خشونت روی می‌دهد.

پس شاید  زمان آن رسیده است كه دستگاه‌ها و سازمان‌های متولی دست به كار شوند و بیش از پیش برای این مشكل در حال رشد چاره‌ای بیندیشند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha