دادگاه كیفریاستان تهران دیروز پرونده جنایتی را مورد بررسی قرار داد كه متهم به قتل و مقتول هر دو قربانی جدایی پدر و مادرشان بودند.
به گزارش خبرنگار ما، در ابتدای این جلسه كه در شعبه 71 دادگاه كیفری استان تهران برگزار شد، روشن نماینده دادستان گفت: جسد كودكی پنجساله به نام مازیار هشتمدی سال گذشته در انباری خانهشان پیدا شد. ماموران در تحقیقاتی كه انجام دادند متوجهشدند جسد مازیار كنار موتوسیكلت متعلق به نوجوانی به نام محمدرضا است كه گاهی به خانه پدرش در همان ساختمان سر میزد. ماموران با انتقال جنازه به پزشكی قانونی محمدرضا را مورد بازجویی قرار دادند و این نوجوان بعد از 10 روز به قتل مازیار اعتراف كرد. او گفت مازیار قصدداشت دست داخل جیبش بكند كه پسرك را به دیوار كوبید و بعد او را خفه كرد.
روشن ادامهداد: با توجه به اینكه اولیایدم درخواست قصاص كردهاند درخواست صدور حكم قانونی در این خصوص را دارم.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه شرق سپس پدر مازیار در جایگاه حاضر شد او گفت: من و همسرم جدا از هم زندگی میكنیم و او، من را ترك كردهاست. نمیدانم چرا این كار را كرد و هیچوقت دلیلش را نگفت او میترسد من از او شكایت كنم به همین دلیل خودش را مخفی میكند.
این مرد در مورد اینكه چرا از هم جدا شدهاند، گفت: یكسالونیم پیش همسرم یك روز صبح وقتی كه من در خانه نبودم بچهها را برداشت و با خود برد. او خانهای در همان ساختمانی كه قتل اتفاق افتاد، اجاره كرد و حالا هم مجهولالمكان است.
پدر مازیار گفت: من پسرم را دوست داشتم و حالا هم درخواست قصاص قاتل او را دارم.
در ادامه متهم به قتل 17ساله در جایگاه حاضر شد او گفت: اتهامم را قبول دارم اما به عمد این كار را نكردم. این قتل یك حادثه بود. پدر و مادرم از هم جدا زندگی میكردند، من با مادرم زندگی میكردم و گاهی به پدرم سر میزدم. این اواخر آنجا زیاد میرفتم چون پدرم داشت اعتیادش را ترك میكرد و من سعی میكردم زیاد تنها نباشد.
محمدرضا كه به شدت گریه میكرد، ادامهداد: من چند سال بود كه دو شیفت كار میكردم تا هزینه زندگی مادرم و خواهرم را بدهم البته سعی میكردم از پدرم هم حمایت كنم چون فكر میكردم اگر اعتیادش را ترك كند، خیلی برای من خوب میشود. در همین دوران بود كه با مازیار آشنا شدم. او بچه شیرینی بود و به من عمو میگفت خیلی وقتها با من میآمد و چیزی برایش میخریدم. آن روز وقتی كه داشتم به خانه پدرم میرفتم در راهپله جلو مرا گرفت و گفت، میخواهد برای خواهرش شارژ تلفن همراه بخرد او از من پول خواست گفتم ندارم اصرار كرد و در پلهها دنبالم آمد او در یك لحظه دستانش را روی جیبم گذاشت و گفت عمو تو همیشه پول داری. گفتم ندارم و هلش دادم سرش به دیوار برخورد كرد و دستهایش را روی سرش گذاشت، بعد افتاد؛ او را بلند كردم فكر كردم خودش را به بیحالی زدهاست. دستم را روی دهان و بینیاش گذاشتم تا ببینم نفس میكشد یا نه، او نفس نمیكشید.
متهم ادامه داد: خیلی ترسیده بودم جسد را بلند كردم و نزدیك انباری بردم و همانجا رها كردم بعد به خانه پدرم رفتم. وقتی ماموران به من شك كردند مدتها بود كه عذاب وجدان داشتم و میخواستم خودم را تسلیم كنم. هر شب خواب مازیار را میدیدم.
محمدرضا در ادامه گفت: من پیش پدرم میرفتم تا دوباره به سمت مواد نرود و كامل ترك كند. با خودم میگفتم باز همه چیز مرتب میشود و مادر و پدرم با هم زندگی میكنند؛ نمیدانستم چنین سرنوشتی در انتظارم است.
در این هنگام قاضی دادگاه به متهم گفت: پزشكی قانونی اعلام كرده است، مرگ مازیار به دلیل فشار بر مجاری تنفسی و قطع تنفس او بودهاست. ضمن اینكه مازیار كودك است و عمل تو نوعا كشنده هم بود. بنابراین این قتل غیرعمد نیست.
متهم جواب داد: من واقعا نمیخواستم او را بكشم و خیلی از این اتفاق ناراحت هستم. من خیلی ترسیدهبودم اگر ذرهای نفس داشت او را به بیمارستان میرساندم اما كار از كار گذشتهبود.
بنا بر این گزارش، بعد از پایان گفتههای متهم و دفاعیات وكیلمدافع او، هیات قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.
نظر شما