موضوع آلودگی هوا در تهران دیگر حرف جدیدی نیست، سالهاست که تکرار میشود، « هوای تهران ناسالم است»؛ « هوای تهران برای بیماران قلبی، تنفسی، کودکان و سالمندان ناسالم است»، « هوای تهران در وضعیت هشدار قرار دارد»، « هوای تهران در وضعیت اضطرار قرار دارد»، این اخبار تیترهای تکراری رسانه هاست که اکثر روزهای سال تکرار میشوند.
مسئلهای که در زمستان به علت پدیده وارونگی هوا و فقدان تبادل هوا به علت بالارفتن هوای گرم و پایین ماندن هوای سرد، چندین برابر میشود و پایتخت را در یک وضعیت غیر طبیعی فرو میبرد، مردم هر روز از خانه که بیرون میآیند باید وارد ابری از دود شوند، ابری حاوی انواع گازهای سمی مانند مونوکسید کربن، دی اکسید گوگرد، ترکیبات نیتروژنی، بنزن و ذرات معلق ریزی که تا اعماق ریه نفوذ میکنند و در آنجا جا خوش می کنند. گر چه هوای خانه هم چندان رضایتبخش نیست.
کارشناسان میگویند در چنین شرایطی هر شهروند روزانه بیش از ۷ هزار لیتر آلاینده را وارد دستگاه تنفسی خود میکند که گر چه بخشی از آن به علت وجود سیستم ایمنی و فیلتراسیون دستگاه تنفسی تصفیه میشود اما بخش مهمی از آن به خصوص ذرات معلق ریز کمتر از 2.5 میکرون از این فیلترهای خدادادی عبور میکنند.
در این میان بیماران تنفسی و قلبی بیش از همه در معرض آسیبهای حاد و فوری این غول بی شاخ و دم هستند، غولی که ساخته دست خودمان و ناشی از بی تدبیری است اما بیش از سالمندان و بیماران آنچه بیشتر دل میسوزاند، کودکان معصومی هستند که از کودکی باید ریههایشان را از انبوه سموم مضر پر کنند و معلوم نیست که چه سرنوشتی در انتظار نسل آینده این شهر پر از دود است.
در شرایط خاص مسئولان وضعیت ویژه اعلام میکنند، زنگ ورزش مدارس به صدا در نمی آید، مدارس تعطیل میشوند، محدودیتهای ترافیکی ایجاد میکنند، از مردم میخواهند که تا جای ممکن ازخانه خارج نشوند، حتی ادارات و اصناف را تعطیل میکنند اما مگر زندگی و نفس کشیدن تعطیل بردار است.
زندگی و نفس کشیدن ادامه دارد حال ممکن است چند نفری هم از جمله مأموران پلیس که باید ساعتها در سرمای هوا در میان این دود مرگ آور بایستند از ماسکهای بی اثر هم استفاده کنند که هیچ سودی ندارد جز اینکه بیهود فرد را دلخوش میکند.
آلودگی هوای تهران آرام و بی صدا دارد جان میگیرد، آمارهای موثق و غیر موثق هم بسیارند، یکی میگوید، سالی ۳۵۰۰ نفر، دیگر میگوید ۴ هزار نفر، آن یکی هم آمار را بالاتر میبرد اما معلوم است که هیچکدام از این آمارها آن قدر نیست که بتوان روی آن قسم خورد زیرا آلودگی هوا کمتر باعث مرگ ناگهانی میشود و بیشتر فرد را به سمت بیماریهایی مزمن غیر واگیر قلبی، تنفسی، آسم و حتی بیماریهای مغز و اعصاب و روانی می برد که در یک بازه زمانی به مرگ تدریجی و به خصوص ناتوانی و از بین رفتن کیفیت زندگی منجر میشود.
به همین خاطر انتساب علت دقیق مرگ یک بیمار که ممکن است بیماریش چند علتی باشد به آلودگی هوا کار دقیقی است که باید متخصصان امر در این باره نظر بدهند اما هر چه هست آلودگی هوایی که بیش از ۸۰ درصد آن از دود خودروهای ساکنان این شهر میلیونی بیرون میآید، مرگ تدریجی همشهریانمان را از نوزاد گرفته تا زن و مرد و پیر و جوان را سبب میشود. انسانهایی که دور نیستند، در خانه کنارمان نشستهاند و ما هر روز بی هیچ بیمی بر عامل این مرگ تدریجی میافزاییم.
درباره عامل این آلودگی حرف و سخن بسیاری است، اکثر خودروهایی که در کشور تردد میکنند به خصوص خودروهای داخلی استاندارد نیستند و از نظر میزان آلایندگی بیش از حد مجاز هستند، اکثراً کنیستر یا فیلتر تصفیه هوا ندارند، بنزینهای مورد استفاده غیراستاندارد هستند و علاوه بر گازهای سمی گفته شده به خصوص بنزن بیش از حد مجاز آن سرطان زاست.
در این دشتی که لشکر آهنی خودروها در آن صف کشیدهاند، مشکلات بسیار است، خودروهای غیر استاندارد مرتب ترمز میزنند و لنت ترمز آنها که حاوی آزبست است سم سرطان زا وارد هوا میکند، بوق میزنند و آلودگی صوتی اعصاب مردم را خرد میکند، آلودگی صوتی خود حدیث مفصل دارد که در میان خطر بزرگ آلودگی هوا صحبت از آن شاید مسخره و خنده دار و از جمله حرفهای لوکس باشد.
سیستم حمل و نقل عمومی آن قدر مشکل دارد که اکثر ساکنان این شهر بزرگ با وجود حجم انبوه ترافیک و اعصابی که باید پشت هر چراغ یا ورود ناگهانی هر عابر به خیابان برایش بگذارند باز هم خودروی شخصی را به خیابان میآورند، تک سرنشین.
بیش از ۲.۵ میلیون خودروی غیر استاندارد هر روز در خیابانهای این شهر بزرگ پرسه می زنند و به قولی این شهر را به یک پارکینگ بزرگ تبدیل کردهاند(حرفهای تکراری) و در این میان فرهنگی راحت طلبی ما نیز بر این معضل دیرینه دامن میزند.
فرهنگ راحت طلبی که گاه تا سر کوچه برای خرید چند قرص نان، سوار خودرو می شویم، استارت میزنیم و با هر فشار گاز انواع سموم را وارد هوا میکنیم، واقعیت دارد. در این نعل وارونه شاهد افزایش کم تحرکی، چاقی و بیماریهای بعدی آن هستیم و بی تعارف داریم به سمت یک نسل کم تحرک، چاق و بیمار پیش میرویم.
خرده خشنوتهای این ترافیک آزار دهنده نیز سلامت روان ما را از بین میبرد و کمی آن طرف تر ناسزا گفتن به هم و گاه یقه به یقه شدن هم اتفاق میافتد.
در میان این معضل بزرگ گشتن به دنبال مقصر شاید بیهوده ترین و مسخره ترین کار باشد، چه کسی مقصر نیست، سازمان محیط زیست، شهرداری( ضعف سیستم حمل و نقل عمومی)، نیروی انتظامی (ضعف در مدیریت ترافیک)، صنایع تولید کننده خودرو، وزارت نفت با بنزین و سوختهای خطرناک، وزارت بهداشت( که میگوید اختیاری ندارد و سکوت کرده است)، وزارت کار(به علت نبود ساماندهی مناسب مشاغل)، وزارت مسکن(نبود ساماندهی مناسب مسکن شهروندان متناسب با محل کار)، وزارت آموزش و پرورش(نبود ساختار مناسبی برای سرویس مدارس و فاصله مدرسه تا خانه)، دانشگاهها(که بیش جهت بخش عمده آن در پایتخت متمرکز است)، متولیان امور بازرگانی و تجارت(که تهران را پایتخت تجاری کشور کردهاند)، استانداری، دولت(تمرکز پایتخت سیاسی کشور در تهران) یا مردمی که مجبورند در این فضای آلوده زندگی کنند و خودروهای خود را هر روز به خیابان بیاورند.
مسئولان حوزه سلامت معضل ترافیک و آلودگی هوا را جزء عوامل اجتماعی موثر بر سلامت میدانند و میگویند هیچ نقشی در مدیریت این حوزه ندارند و باید «عزم ملی» و «همکاری بین بخشی» باشد تا این معضل قدیمی ساماندهی شود اما هر چه هست با وجود سیستم نامناسب حمل و نقل عمومی، دور بودن خانه از مدرسه و محل کار و تحصیل و استاندارد نبودنها شاید اگر خود مردم بخواهند و همت کنند بتوانند اندکی سختی را به جان بخرند، خودروهای تک سرنشین را بیرون نیاورند و به این بیندیشند که راحتی آنها در خودروی گرم تک سرنشین آرام آرام دارد جان عزیزانشان را میگیرد.
نظر شما